محورهای مهم مقاله زیر را از مطلبی که توسط مجله فوربس (Forbes) منتشر شده است اقتباس نمودهایم. نویسنده مقاله خانم Elena Bajik مدیر عامل و موسس شرکت Ivy Exec به بررسی مزایای ابزار شخصیت شناسی MBTI در سازمانها و گروههای کاری پرداختهاند. برای مطالعه مقاله اصلی روی این لینک کلیک کنید.
اگر هنور نمیدانید MBTI چیست و با کاربردهای عمومیتر آن آشنا نیستید بهتر است اول از اینجا شروع کنید.
MBTI در سازمانها
اگر شما هم صاحب کسبوکاری هستید، حتماً میدانید که مهمترین سرمایهای که هر کسبوکار در اختیار دارد نیروی انسانی است.
امروزه حتی کافی نیست که یک سازمان ادعا کند سیستمی کامل و بهینه برای استخدام بهترین نیروهای انسانی را پیاده کرده است.
داشتن یک سیستم کارآمد برای برگزاری مصاحبههای شغلی و اجرای بهینه فرایند استخدام برای یک سازمان کافی نیست، بلکه یک سازمان پیشرو نیازی اساسی به این دارد که اعضا و کارکنانش را با کمترین اصطکاک زیر یک چتر که همان سازمان است گرد آورد و مهمتر از آن، هر کدام از نیروهای سازمان در جایی قرار بگیرند که برای آن جایگاه «ساخته» شدهاند.
درست در همین نقطه است که نقش MBTI اهمیت پیدا میکند. MBTI مخفف عبارت Myers-Briggs Type Indicator است که در زبان فارسی تیپ نمای مایرز و بریگز ترجمه شده است. (نظریههای شخصیت/دوان پی. شولتز، ترجمه یحیی سید محمدی)
MBTI پراستفادهترین ابزار شخصیتشناسی در تمام دنیاست به طوری که هر سال بیش از سه و نیم میلیون نفر در سراسر دنیا تیپ شخصیتی خودشان را به کمک پرسشنامه رسمی MBTI شناسایی میکنند.
نظریه MBTI بر پایه مطالعات و تحقیقات کارل گوستاو یونگ روانشناس سوئیسی شکل گرفته است و هدف آن شناسایی «ترجیحات» افراد است اما تحلیل و تفسیر نتیجه آزمون MBTI منجر به شناخت رفتار، صفات و خصوصیات افراد نیز میشود.
یکی از اصول نظریه یونگ که در کتاب «تیپهای روانشناختی» مطرح شده است این است که هر انسانی کشش و تمایلی درونی به سمت رشد و پیشرفت دارد. بر این اساس بخشی از مفهوم رشد در این است که من تواناییهای ذاتی خودم را بشناسم و بدانم در چه مسیری باید از آنها استفاده کنم.
مطابق آماری که در وبسایت مجله فوربس منتشر شده، حدود ۸۰ درصد از زیر مجموعههای شرکت Fortune برای بهبود روابط میان اعضا و ارتقای کار تیمی در سازمان از ابزار MBTI (در کنار پرسشنامهها و مدلهای دیگر) استفاده میکنند.
شاید بپرسید اطلاعاتی که از یک پرسشنامه اینچنین به دست میآید چگونه میتواند به سازمان کمک کند؟ پاسخ این است که نتیجهای که از این پرسشنامهها حاصل میشود، به سازمانها کمک میکند نقاط ضعف و قوت کارکنانشان را دقیقتر بشناسند.
از طرفی نتیجه این پرسشنامهها باعث میشود با انواع مختلف شیوههای ارتباطی آشنا شویم و مثلاً بفهمیم که هر کس به چه شیوهای اطلاعات مورد نظرش را دریافت و پردازش میکند.
در مدل MBTI مجموعاً شانزده تیپ شخصیتی داریم که هر کس به یکی از این تیپهای شخصیتی تعلق دارد. وقتی تیپ شخصیتی درست افراد معلوم میشود آنها به بینش جدید و تازهای در مورد خودشان و توانمندیهایشان دست خواهند یافت.
دانستن تیپ شخصیتی به افراد کمک میکند درک بهتری از نحوه کار کردن، مدیریت زمان، حل مسئله، تصمیمگیری و مدیریت استرس بر اساس تیپ شخصیتی خودشان به دست آورند.
در ادامه به تعدادی از مزیتهایی که استفاده از مدل MBTI میتواند برای سازمانها به همراه داشته باشد اشاره میکنیم:
۱. گروهبندی و تشکیل تیمهای کاری:
MBTI اطلاعات بسیار خوبی در زمینه نحوه کار کردن افراد به دست میدهد. بر اساس اطلاعات به دست آمده از تیپ شخصیتی افراد میتوانیم بفهمیم هر کس ترجیح میدهد به چه شکلی کار کند و در نتیجه هر کس را در جایگاهی قرار خواهیم داد که به طور طبیعی برای آن جایگاه ساخته شده است.
ضمناً به کمک MBTI میتوانیم اطلاعات ارزشمندی درباره مدل ارتباطی افراد به دست آوریم و بفهمیم تعارضهای احتمالی میان افراد چه خواهد بود و چگونه میتوان آنها را مدیریت کرد. به عبارتی مهارت ارتباطی اعضای سازمان با یکدیگر بهبود خواهد یافت.
مدیرانی که میخواهند از ابزار MBTI در سازمانشان استفاده کنند، میتوانند چیدمان اعضا در سازمان و در گروهها را به ترتیبی انجام دهند که تعارض و اصطکاک میان آنها به حداقل برسد و نقاط ضعف یکی از اعضا با نقطه قوت دیگری پوشش داده شود.
۲. تسهیل ارتباط میان اعضا
شاید تصور ما این باشد که مهمترین چالشهای هر مدیر اجرایی یا مدیر پروژه در سازمانها مشکلات فنی یا مالی است. اما حقیقت این است که اغلب، مسئله تفاوتهای شخصیتی افراد و هماهنگ ساختن آنها بیش از هر چیز دیگری تبدیل به یک چالش میشود.
معمولاً اگر اعضای گروه از تیپ شخصیتی خودشان و دیگران آگاه باشند، بهتر میتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.
علاوه بر این مدیر یک مجموعه با آگاهی از تیپ شخصیتی کارمندانش از شیوه کار کردن آنها مطلع میشود و بهتر میفهمد که نیازها و مهارتهای اصلی هر یک از اعضا چیست.
۳. انگیزه دادن به کارمندان
اگر مدیر باتجربهای باشید به خوبی میدانید که نمیتوان به همه افراد به شیوهای یکسان انگیزه داد. در واقع هر کس از منبعی متفاوت انگیزه میگیرد و ما نمیتوانیم با رویکرد و روشی مشابه، همه را برانگیخته کنیم.
روشی که یک نفر را به خوبی از نظر روحی شارژ میکند ممکن است برای شخصی دیگر نامناسب باشد و انگیزه خاصی به او ندهد. اما آشنایی با تیپ شخصیتی این مشکل را تا حد زیادی حل میکند.
وقتی یک مدیر تیپ شخصیتی کارمندانش را میداند، عوامل انگیزه دهنده آنها را هم خواهد شناخت و در نتیجه مدیریت قویتری روی کارکنانش اعمال خواهد نمود.
به عنوان مثال، فرض کنید یکی از کارمندان شما برای شروع کاری که بر عهدهاش گذاشتهاید نیاز به شنیدن توضیحات منطقی، مستدل و دوراندیشانه دارد، در این صورت کار کردن روی آن پروژه برایش منطقی و معقول خواهد بود و تمام انرژیاش را صرف آن کار خواهد کرد.
شخصی دیگر ممکن است چندان نیازمند بازخورد شما نباشد اما همکار او با تیپ شخصیتی دیگر کاملاً احتیاج به دریافت بازخورد از جانب شما داشته باشد. مثلاً برای او مهم است که وقتی پروژهای را به خوبی انجام میدهد مورد تحسین و تمجید قرار بگیرد.
۴. تعارض کمتر، راندمان بیشتر
طبیعی است که بپذیریم نحوه دریافت اطلاعات در هر یک از ما به شیوههای مختلفی انجام میشود. از طرفی هر کس این اطلاعات دریافت شده را به شیوههای متفاوتی «پردازش» میکند. حتماً قبول دارید که اینها تفاوتهای مهمی هستند که خودشان را در محیط کار به خوبی نشان میدهند.
به عنوان رهبر یا مدیر یک سازمان حتماً دوست دارید افرادی را در سازمان گرد هم آورید که بتوانید از پتانسیلها و مواهب بالقوهای که درون آنهاست بیشترین بهره را ببرید.
حالا فرض کنید اگر بخواهید آزمون و خطا کنید و به مرور زمان و با کسب تجربههای تلخ کاری از کارمندانتان شناخت و آگاهی به دست آورید، چه هزینههای هنگفتی باید برای کسب این آگاهی و شناخت پرداخت کنید.
آشنایی با تئوری MBTI و شناخت تیپ شخصیتی کارمندان به شما کمک میکند بدون این که هزینه بالایی بپردازید و زمان زیادی را از دست بدهید، کارمندانتان را در محیط کار بشناسید و از نقاط قوت آنها در جایی که مناسب است استفاده کنید.
در نتیجه وقتی مطمئن باشید که هر کس در جایی قرار گرفته که برای آن ساخته شده است، راندمان نهایی سازمان افزایش پیدا خواهد کرد، کارمندان با رضایت شغلی بالاتری در محل کار حاضر میشوند و به شکل مؤثرتری با هم ارتباط برقرار میکنند.
همه اینها منجر به این میشود که سازمان، خدمات با کیفیتی را به مشتریان ارائه کند و در نتیجه رضایت مشتریان، باعث سود بیشتر و رشد سازمان خواهد شد.
[divide]
امتیاز شما به این مقاله: [kkstarratings]
[divide]
دسترسی آسان به مجموعه مقالات «موفقیت شغلی و سازمانی»:
موفقیت شغلی: مقاله اول- تیپشناسی MBTI چه کمکی در انتخاب مناسبترین شغل میکند؟
موفقیت شغلی: مقاله دوم- رابطه درونگرایی و برونگرایی با انتخاب شغل مناسب چیست؟
موفقیت شغلی: مقاله سوم- ترجیحات شخصیتی چه تأثیری در انتخاب شغل دارند؟
موفقیت شغلی: مقاله چهارم- مدل تفکر (Thinking Style) شما چگونه است؟
موفقیت شغلی: مقاله پنجم- تیپهای شخصیتی بر اساس مدل تفکر: چگونه فکر میکنید؟
موفقیت شغلی: مقاله ششم- آشنایی با هشت تیپ شخصیتی بر اساس مدل تفکر آنها
موفقیت شغلی: مقاله هفتم- معرفی چهار شغل مناسب برای تیپ شخصیتی ISTJ
موفقیت شغلی: مقاله هشتم- MBTI در توانمندسازی تیمهای کاری و سازمانی چه کمکی میکند؟
موفقیت شغلی: مقاله نهم- تناسب شغل و تیپ شخصیتی چقدر اهمیت دارد؟
موفقیت شغلی: مقاله دهم- این نشانهها را جدی بگیرید: عدم تناسب شغل و تیپ شخصیتی
موفقیت شغلی: مقاله یازدهم- هشت آرکتایپ غالب افراد در محل کار