زمان تقریبی برای مطالعه این مقاله: ۷ دقیقه
در این مقاله قصد داریم در مورد یکی از نظریات جالب توجه در حوزه تیپشناسی و رهبری کسبوکار صحبت کنیم.
ما در کانال تلگرام تیپشناسی نوین این هشت کهنالگو را با نام آرکتایپهای مانفرد کتس بررسی میکنیم. مانفرد کتس نظریهپرداز حوزه رهبری و تحول سازمانی است که در یکی از مقالاتش در مجله کسبوکار هاروارد در مورد نظریه هشت آرکتایپ رهبری توضیح داده است.
[box type=”tip” radius=”5″]منظور از آرکتایپهای رهبری، مجموعه الگوها و مدلهایی است که فرد توسط آنها اموری مثل هدفگذاری، برنامهریزی و تلاش برای رسیدن به اهداف را انجام میدهد.
به عبارت دیگر، آرکتایپ غالب من نشان میدهد که سبک برنامهریزی من چیست و برای رسیدن به اهدافم (عموماً اهداف شغلی و حرفهای) چه گامهایی بر میدارم.
مسئله را سادهتر از این هم میشود نگاه کرد. آرکتایپ غالب هر فرد، نشان میدهد که او برای انجام کارها و مسئولیتهای روزانهاش بیشتر به چه چیزی توجه میکند؟ کدام فعالیتها برای او جذابتر است؟ و نقطه قوت او انجام دادن کدام دسته از مسئولیتها و وظایف است؟
مطالعه آرکتایپهای هدفگذاری (یا به تعبیر مانفرد کتس: آرکتایپهای رهبری) به ما کمک میکند جایگاه خودمان را در زندگی بهتر درک کنیم و بفهمیم دقیقاً داریم برای چه چیزی تلاش میکنیم.
حالا بیایید نگاهی به این هشت آرکتایپ بیندازیم.
–
۱. استراتژیست
این تیپ زندگی را مثل بازی شطرنج میبیند. آرکتایپ استراتژیست دوست دارد برای هر مرحله، از قبل برنامهریزی کند و فرضیههای مختلف را بررسی کند.
[box type=”tip” radius=”5″]در محیط کار و در سازمان، بزرگترین دغدغه استراتژيستها بهبود شرایط کاری و برطرف شدن ضعفها و نقصهاست.
استراتژیستها پنداره روشنی از اتفاقاتِ آینده دارند و در تصمیمات استراتژیک خوب عمل میکنند. از نظر مدل تفکر، استراتژيستها فراتر از چارچوبهای عرف و رایج فکر میکنند و از شکستن قاعدههای قبلی – در صورتی که آنها را ناکارآمد بدانند- ترسی ندارند.
هدف نهایی آنها رشد است. چه رشد خودشان، چه رشد سود در سازمان و کسبوکار، چه رشد ارتباطات شخصی آنها و چه رشد و بهبود نتیجه در هر فعالیتی که سرگرم آن هستند.
–
۲. انقلابی
این تیپ به دنبال نتایج درخشان و فوقالعاده است. آرکتایپ انقلابی یک شخص تحولگراست و در هر موقعیتی که باشد دوست دارد یک «دستورالعمل» جدید و کاملاً متفاوت با آنچه تا به حال بوده است خلق کنند.
[box type=”tip” radius=”5″]این آرکتایپ در بینظمی و هرج و مرج به خوبی پیش میرود و تلاش میکند به روش خودش، موقعیتها را از نو معماری کند.
به عبارتی هر جا که لازم است موقعیتی را از نو تعریف کنیم این آرکتایپ به خوبی میتواند راهگشا باشد. مثلا اگر مدتهاست فعالیتهای شرکت رو به زیان است، یک فرد با آرکتایپ انقلابی میتواند با راهکارهایی جدید گره این موقعیت را باز کند.
–
۳. مذاکرهکننده
تمرکز اصلی این آرکتایپ روی توافق کردن با دیگران است. آنها مهارتهای مذاکره فوقالعادهای دارند.
مهارت اصلی این آرکتایپ این است که میتواند در دل هر ناامیدی، چراغی روشن کند و احتمالاً هر «نه»ای را به «بله» تبدیل کند.
نقطه قوت آنها این است که میتوانند شبکه گستردهای از افراد را دور خودشان جمع کنند و در مواقع لزوم از آنها کمک بگیرند.
آرکتایپ مذاکرهکننده یک فرد سریع و تیز است که موقعیتهای پیشرفت را به خوبی تشخیص میدهد و آنها را در هوا میقاپد.
–
۴. کارآفرین
این تیپ افراد عاشق «خلق کردن» هستند. آرکتایپ کارآفرین دوست دارد با خلق کردن ایدههایش، به دنیای درونیاش نمود و تجسم بیرونی بدهد.
[box type=”tip” radius=”5″]استعداد عمده آرکتایپ کارآفرین در پیگیری اهداف و آرمانهاست و خیلی خوب میتوانند منابع لازم برای محقق کردن اهدافشان را پیدا کنند.
آرکتایپ کارآفرین به نوعی یک شخصیت «سازنده» و خلقکننده است، چون عطش این را دارد که آن چه در ذهنش است، رنگ واقعیت به خودش بگیرد.
–
۵. نوآور
آرکتایپ نوآور مهارت بسیار زیادی در ایدهپردازی دارد. این تیپ افراد در فرایند بارش فکری و خلق ایدهها و افکار جدید فوقالعاده عمل میکنند.
آنها ذهن جستجوگر و کنجکاوی دارند و اغلب در مورد همه چیز سوال میکنند. این آرکتایپ دوست دارد با شرایط جدید و تازه مواجه شود و به «احتمالات» توجه ویژهای دارد.
نقطه قوت آنها این است که قدرت حل مسئله بسیار بالایی دارند.
–
۶. سرپرست اجرایی
برای آرکتایپ سرپرست مهمترین مسئله داشتن راندمان بالاست. آنها از اتلاف منابع بیزارند و تلاش میکنند از تمام منابعی که در اختیار دارند برای کسب نتیجه استفاده کنند.
[box type=”tip” radius=”5″]سرپرستها دقت بسیار بالایی در انجام کارها و مسئولیتها دارند و از دیگران هم توقع بالایی دارند. به همین دلیل تحمل ناکارآمدی و ضعف دیگران را ندارند.
آنها به قوانین و مقررات احترام میگذارند و معتقدند در سازمان همه باید از دستورالعملهای تعیینشده پیروی کنند.
این تیپ در هدفگذاری فوقالعاده است و به خوبی میتواند دیگران را مدیریت کند.
–
۷. مربی
تمرکز آرکتایپ مربی روی «رشد افراد» است. آنها به مردم اهمیت بسیار زیادی میدهند و میدانند چطور باید به سایرین برای رشد و پیشرفت انگیزه بدهند.
آنها عاشق ارتباط با افراد هستند و معمولا ارتباطات یک به یک و عمیق را بیشتر ترجیح میدهند. این آرکتایپ دوست دارد به دیگران کمک کند تا بهترین کسی شوند که میتوانند.
–
۸. مشاور
این افراد تأثیرگذاری و نفوذ معنوی بسیار بالایی روی دیگران دارند. اغلب گوش شنوایی برای شنیدن مشکلات سایرین دارند و به خوبی میتوانند روی محیط اطرافشان اثر بگذارند.
مثلا اگر آرکتایپ مشاور در یک سازمان، آرکتایپ غالب باشد این سازمان به خوبی مشتریانش را درک میکند و خدماتی دقیقاً متناسب با نیازها و خواستههای مشتریان ارائه میکند.
–
جمعبندی و نتیجهگیری
اگر در یک تیم کار میکنید یا در سازمان و شرکتتان مشغول مدیریت تعدادی از افراد هستید، دانستن آرکتایپ سازمانی آنها به شما کمک میکند تا از تواناییهای تیمتان در جای درست استفاده کنید.
در این صورت راندمان تیم شما بیش از آن چیزی که تصورش را بکنید افزایش خواهد یافت.
[box type=”tip” radius=”5″]در واقع این تئوری به شما کمک میکند که ببینید شما در چه جایگاه و موقعیتی میتوانید بهترین استعدادهای خودتان را بروز دهید و برای دیگران موثر باشید.
این کار باعث میشود من جایگاهی که میتوانم در آن موثر باشم را پیدا کنم. از طرفی وقتی در یک تیم، هر کس در جای درست خودش قرار گرفته است، دیگر نگرانی از بابت انجام نشدن کار یا ناقص ماندن آن وجود نخواهد داشت.
که این مسئله باعث میشود فضایی از اعتماد و احساس امنیت در سازمان به وجود بیاید. من وقتی بدانم دپارتمان بازاریابی سازمانم دست کسی است که کاملاً برای این کار ساخته شده است، مسلماً با امنیت خاطر بیشتری به کارهای اساسی سازمان خواهم پرداخت و در نتیجه تنش و تعارض در محیط کار به حداقل خودش خواهد رسید.
[box type=”tip” radius=”5″]نکته دیگر این است که وقتی آرکتایپهای سازمانم را میدانم، بهتر میتوانم تشخیص دهم که جای کدام نقش در سازمان من خالی است و این نقطه ضعف را چطور باید پوشش دهم؟ به چه افرادی و با چه توانمندیهایی نیاز دارم؟
مثلا اگر آرکتایپ «سرپرست اجرایی» در سازمان وجود ندارد احتمالاً مقداری بیبرنامگی را تجربه خواهیم کرد، کارها ددلاین مشخصی نخواهند داشت و اگر هم داشته باشند احتمالاً سر موعد تحویل داده نمیشود و دقت اعضا در انجام کارها کم خواهد شد و انسجام سازمان من از دست خواهد رفت.
بنابراین میتوانم جلوی این ضعف را بگیرم و شخص مناسب را استخدام کنم، یا مهارتهای درست را به افراد فعلی سازمان آموزش دهم.
آرکتایپ غالب شما در محل کار کدام مورد است؟ این آرکتایپ چه مهارتها و توانمندیهایی به شما داده است؟ به نظر شما این آرکتایپهای با کدام تیپهای MBTI همبستگی نزدیکتری دارند؟
منبع: HBR
[divide]
امتیاز شما به این مقاله: [kkstarratings]
[divide]
دسترسی آسان به مجموعه مقالات «موفقیت شغلی و سازمانی»:
موفقیت شغلی: مقاله اول- تیپشناسی MBTI چه کمکی در انتخاب مناسبترین شغل میکند؟
موفقیت شغلی: مقاله دوم- رابطه درونگرایی و برونگرایی با انتخاب شغل مناسب چیست؟
موفقیت شغلی: مقاله سوم- ترجیحات شخصیتی چه تأثیری در انتخاب شغل دارند؟
موفقیت شغلی: مقاله چهارم- مدل تفکر (Thinking Style) شما چگونه است؟
موفقیت شغلی: مقاله پنجم- تیپهای شخصیتی بر اساس مدل تفکر: چگونه فکر میکنید؟
موفقیت شغلی: مقاله ششم- آشنایی با هشت تیپ شخصیتی بر اساس مدل تفکر آنها
موفقیت شغلی: مقاله هفتم- معرفی چهار شغل مناسب برای تیپ شخصیتی ISTJ
موفقیت شغلی: مقاله هشتم- MBTI در توانمندسازی تیمهای کاری و سازمانی چه کمکی میکند؟
موفقیت شغلی: مقاله نهم- تناسب شغل و تیپ شخصیتی چقدر اهمیت دارد؟
موفقیت شغلی: مقاله دهم- این نشانهها را جدی بگیرید: عدم تناسب شغل و تیپ شخصیتی
موفقیت شغلی: مقاله یازدهم- هشت آرکتایپ غالب افراد در محل کار
۲ دیدگاه
این ارکی تایپ ها با تیپ شخصیتی mbti هر فرد مرتبط هست؟ینی تناظر وجود داره ؟
از نظر تئوریک و روی کاغذ بله، یعنی میشه بر حسب تجربه و الگویی که از هر تیپ در ذهن داریم، نوعی همبستگی بین بعضی از ویژگیهای تیپهای MBTI با آرکتایپهای مانفرد کتس پیدا کرد. اما من مقاله یا پژوهشی که به صورت آکادمیک این کار رو انجام بده و این همبستگی رو تأیید کنه ندیدم.