کتاب تیپشناسی کاربردی آرسام هورداد
این کتاب درباره چیست؟
آرسام هورداد در این کتاب به زبانی ساده و کاربردی شما را با مدل تیپشناسی MBTI آشنا میکند. پس از مطالعه این کتاب اطلاعات کاملی در مورد ترجیحات MBTI و نحوه مشخص شدن تیپ شخصیتی خواهید داشت، میتوانید تیپ خودتان را بشناسید و نقشه راه مناسبی برای ادامه مسیر خودشناسی در دست داشته باشید. در این کتاب در مورد اصول بنیادین تیپ شخصیتی از دید یونگ، مایرز، بریگز و کِرزی توضیح داده شده است.
ضمن اینکه پروفسور راجر پیرمن (Roger Pearman) غول روانشناسی صنعتی و سازمانی آمریکا و مدرس و نظریهپرداز باسابقه MBTI مقدمهای بر این کتاب نوشتهاند.
کتاب تیپشناسی کاربردی تا آذر ماه ۱۳۹۷ فقط مختص شرکتکنندگان کارگاه MBTI تیپشناسی نوین بود، و از این پس فقط از طریق سایت تیپشناسی نوین در اختیار عموم مخاطبان قرار خواهد گرفت.
آیا این کتاب به درد من میخورد؟
اگر دغدغه خودشناسی دارید و دقیقاً نمیدانید MBTI چیست و میخواهید مسیر شخصی خودتان را بسازید همچنین مایلید از زبان یک مربی و مدرس MBTI تجربیات او را از پنج سال تدریس و آموزش و مطالعه در این زمینه بخوانید محتوای موجود در این کتاب ایدههای فوقالعادهای برای شروع و ادامه مسیر خودشناسی به شما خواهد داد.
مقدمه آرسام هورداد
مقدمه
میدانید یک فرد معمولی ایرانی در هفته چند ساعت کار مفید انجام میدهد؟ بگذارید راهنماییتان کنم! یک فرد معمولی در ژاپن هفتهای ۵۰ ساعت و یک فرد معمولی در آمریکا هفتهای ۳۶ ساعت کار مفید انجام میدهد. در ایران مطابق آمار منتشر شده از سوی سازمان بهزیستی این رقم معادل «هفت ساعت» است[۱]. یک سوال مهم: فکر میکنید اگر هر کسی به کاری که انجام میدهد علاقه داشته باشد و ذاتا برای آن کار ساخته شده باشد، میانگین کار مفیدش در هفته بیش از هفت ساعت خواهد بود یا کمتر از آن؟ قطعا فردی که برای زندگیاش هدف دارد و به کارش عشق میورزد بیش از اینها زندگیاش را جدی خواهد گرفت. در این کتاب میخواهیم روشی به شما نشان دهیم که به کمک آن میتوانید مسیر زندگی خود را بر اساس تیپ شخصیتی خودتان بسازید و در نتیجه موفقیت و رضایت را همزمان در زندگیتان به دست آورید.
پیش از هر چیز اگر بخواهم انگیزهی نوشتنِ این کتاب را تنها در یک جمله بیان کنم باید بگویم محرک و مشوقِ اصلی من در نگارش این کتاب رساندنِ این پیام به دیگران است: «در صورتی که در جای درستی قرار بگیرید که برای آن ساخته شدهاید، قادر به کسب بهترین نتایج در زندگیتان خواهید بود». البته این پیام، پیامِ من نیست! من تنها سعی کردهام از طریق این کتاب راوی و ناقل این پیام باشم. بسیاری از بزرگانِ عرصهی خرد سالیان سال است که این پیام را در آموزههای خود تکرار میکنند و عجب است که کمتر کسی به این پیام توجه نموده است و اغلب انتخابهای ما تنها بر اساس معیارهایی سطحی رقم میخورد، برخی از این معیارها شامل موارد زیر است:
انتخاب رشته برای کم کردنِ روی فلان فرد در فامیل
انتخاب شغل برای برآورده نمودنِ آرزوی محقق نشدهی پدر و مادر
انتخاب همسر بر اساس اجبارِ بیرونی و چون همه میگویند ازدواج خوب است!
حقیقت این است که اغلب انتخابهای ما در زندگی شخصی و حرفهای تبدیل به انتخابهایی سطحی و عمدتا بر حسب بخت و اقبال شده است که در بسیاری از موارد هیچ معیارِ قابل قبولی برای آنها نداریم و تنها به دلیل اینکه بسیاری از افراد و اطرافیانمان آن را انجام میدهند، ما هم انجام میدهیم مبادا از قافله عقب بمانیم و مبادا برچسب شنا کردن بر خلاف جهت آب به ما زده شود. غافل از اینکه این انتخابهای سادهانگارانه روزی واقعیتِ تلخِ خود را به ما نشان خواهند داد. زمانی که با این پرسش کوبنده مواجه میشویم که چرا من دست به این انتخاب زدم؟ و معنای این انتخاب برای من چیست؟ به تجربه دریافتهام در صورتی که نتوانیم- خصوصا در سنین میانسالی- برای این پرسشهای اساسی زندگی خود پاسخی محکم، شایسته و مناسب برای خودمان- و فقط برای خودمان- بیابیم، به رضایت درونیای که حق هر کدام از ماست دست نخواهیم یافت و مجبوریم به قول شکسپیر (در جملهای که منسوب به اوست) آنچه که انجام میدهیم و در اختیار داریم را دوست بداریم، زیرا در انجام دادن آنچه که دوست داشتهایم ناکام بودیم و این ناکامی چقدر برای مقام انسان دردناک است[۲]. به خاطر میآورم روزی در حال مطالعهی مقالهای در مورد شرکت اپل بودم که به جملهای از استیو جابز برخوردم که گفته بود: «باید چیزی را که دوست دارید، پیدا کنید. این مسئله همانطور که دربارۀ شریک زندگیتان صدق میکند، دربارۀ کارتان هم صادق است. تنها راه خشنودی واقعی، انجام کاری است که از نظرتان فوقالعاده است.» اما بلافاصله این پرسش ایجاد میشود که چگونه میتوانیم علاقة راستین خود و استعدادهای واقعیمان را کشف کنیم تا دست به انتخابهای معقولتری بزنیم؟ زمانهایی هم برای ما پیش آمده که احساس کردهایم به جایگاهی که در آن هستیم تعلق نداریم (جایگاه تحصیلی، شغلی، رابطه و…) و این جا برای ما نیست، اما پرسش مهم این است که پس ما برای چه ساخته شدهایم و استعدادهای واقعی ما چیست؟ این پرسشی اساسی است که سعی داریم در این کتاب به جنبههایی از آن- به کمک آشنایی با ابزار MBTI- پاسخ دهیم. حیف است حالا که بحث به اینجا رسیده یادی از جملهی زیبای انیشتین نکنیم که روزی گفت:
«همهی افراد با استعداد هستند، اما اگر شما یک ماهی را بر اساس تواناییاش در بالا رفتن از درخت بسنجید آن ماهی تمام عمرش را بر این باور خواهد گذراند که یک بیدستوپای احمق است!!!»
من در این کتاب سعی کردهام علاوه بر ارائة اطلاعاتِ علمی و به روز، خواننده را به مدل ذهنی مناسبی مجهز کنم، تا پس از مطالعه کتاب هر کس تیپ شخصیتی خود را شناخته باشد و بتواند از طریق آن مسیر موفقیت، ثروت و رضایت بی پایان خود را پیدا کند. در سراسر کتاب تأکید بر تجهیزِ ذهنِ مخاطب به یک مدل واقعی و کارآمد از بحث تیپشناسی است؛ زیرا بر این باورم که تیپشناسی مانند بسیاری از مباحثِ مشابه به شدت در خطر سطحی نگریسته شدن قرار دارد. تلاش این کتاب بر این است که ذهن مخاطب را از نگرشها و برداشتهای سطحی به مسئلهی تیپ شناسی بر حذر دارد و او را به نگاهی حرفهای و اثربخش مجهز نماید.
در فصل اول کتاب تاریخچهای از تیپشناسی از نظر مخاطبان خواهد گذشت، در فصل دوم با مبانی و نظریاتِ اساسیِ تیپ شناسی MBTI آشنا خواهیم شد. فصل سوم اختصاص دارد به بحث در زمینهی نظریات تکمیلی و پیشرفتهتر تیپشناسی MBTI و در نهایت فصل چهارم اختصاص خواهد داشت به مروری بر ویژگیهای همهی تیپهای شانزدهگانه تا خوانندهی محترم به درک مناسبی از ویژگیها و نقاط ضعف و قوت تیپ خود دست یابد. در نهایت توصیه اصلی اینجانب این است که خوانندگان محترم با شرکت در آزمون دقیق و استاندارد اینترنتی[۳] سایت تیپ شناسی نوین خیال خود را یکبار برای همیشه از صحت و درستی تیپ شخصیتیشان راحت نمایند.
[۱] . وبسایت خبرگزاری ایسنا، چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵، کد خبر: ۹۵۰۸۲۶۱۸۹۲۸
[۲] . اصل جمله ظاهراً این است: «یا کاری را انجام بده که دوستش داری یا کاری که انجام میدهی را دوست بدار.»
[۳] . برای شرکت در آزمون استاندارد و اینترنتی میتوانید به سایت typeshenasi.com مراجعه نمایید.
بخشهایی از کتاب
فصل ۲، صفحه ۲۶
۴-حرف چهارم تیپ: سازماندهی به شرایط
باز هم از شما میخواهم قبل از ادامهی مطالعه، چند دقیقه دست نگه دارید و به این چهار پرسش در مورد خودتان و با برداشتی که هنوز در مورد MBTI شکل نگرفته پاسخ دهید. نگران این نباشید که که پاسخ شما چقدر به منظورِ اصلی MBTI از این پرسشها نزدیک خواهد بود. این در حال حاضر مهم نیست. سعی کنید به تمام چهار پرسش بالا در مورد خودتان پاسخ دهید و در مورد هر پرسش حداقل سه خط بنویسید، اگر در مورد هر کدام مثال هم بزنید که دیگر فوقالعاده است.
امیدوارم قبل از خواندن این قسمت تمرین بالا را انجام داده باشید، در این صورت الان میخواهیم در مورد حرف اول تیپ شخصیتی صحبت کنیم. یادتان هست در چه مورد بود؟ درست است. نحوهی دریافت انرژي! از این به بعد به حرف اول تیپ شخصیتی میگوییم: ترجیح کسب انرژي. بر این اساس و از نظر MBTI دو رویکردِ متفاوت برای کسب انرژی در افراد وجود دارد. دستهی اول افراد «برونگرا[۱]» و دستهی دوم افراد «درونگرا[۲]» هستند. مطابق تئوری MBTI اگرچه افراد ویژگیهایی از هر کدام از این دو ترجیح را دارند و ما درونگرا یا برونگرای مطلق نداریم، اما به هر حال یکی از این دو ترجیح در ما غالب است و بر دیگری غلبه دارد (یا درونگرایی یا برونگرایی) و ترجیحی که بر دیگری غالب است حرف اول تیپ شخصیتی ما را شکل میدهد. حالا بیایید ببینیم MBTI چه تعریفی از برونگرایی (E) و درونگرایی (I) ارائه میکند؟
افراد برونگرا: برونگراها کسانی هستند که انرژی و شارژ ذهنیشان را از دنیای بیرونشان به دست میآورند.
افراد درونگرا: درونگرای کسانی هستند که انرژي و شارژ ذهنیشان را از دنیای درونشان به دست میآورند.
صبر کنید! من اصلا انتظار ندارم با این دو خط بتوانید ترجیح کسب انرژي و در نتیجه حرف اول تیپ شخصیتیتان را حدس بزنید. بهتر است توضیحات و مصداقهایی که در ادامه برایتان آوردهام را مطالعه کنید تا بهتر بتوانید تصمیم بگیرید که شما یک درونگرا هستید یا برونگرا. وقتی توضیحات زیر را میخوانید حتما از هر دو ترجیح، مصداقهای آشنایی پیدا میکنید که در مورد خودتان صادق است و این کاملا طبیعی است. اما معنیاش اصلا این نیست که شما هم درونگرا هستید، هم برونگرا. بلکه بیشتر باید ببینید با کدام جملات احساس نزدیکی بیشتری میکنید و کدام جملات بهتر و دقیقتر شما را توصیف میکنند یا به عبارت بهتر کدام جملات توصیفِ نزدیکتری از «شما» ارائه میکنند. همان، ترجیح اصلی و غالب شماست که در نهایت به عنوان حرف اول تیپ شخصیتی شما شناخته میشود. پس منتظر چه هستید؟ شروع کنید!
ترجیح کسب انرژی
برونگراها (Extraverts):
برونگراها افرادی هستند که انرژی را از دنیای بیرونشان به دست میآورند.
برونگراها معمولا در مقایسه با بقیه افراد ارتباطات و دوستیهای بیشتری دارند.
اغلب خیلی زود با افراد تازهوارد آشنا میشوند و سر صحبت را تقریبا با هر کسی به راحتی باز میکنند.
یک برونگرا دوست دارد به طور مرتب در رویدادهای اجتماعی بزرگ و شلوغ حضور داشته باشد.
این افراد در یک جمع غریبه احساس خوبی دارند و به سراغ شبکهسازی و آشنا شدن با افراد تازه میروند.
تنهاییِ زیاد برای برونگراها اصلا خوشایند نیست و این تیپ حتما سر خودشان را با برنامهای گرم میکنند تا زیاد احساس تنهایی نکنند.
چون تمرکز و توجه اصلیشان به دنیای بیرون است بنابراین متوچه کوچکترین تغییر و تحولی میشوند و در نتیجه تمرکزشان زود از دست میرود.
نسبت به درونگراها، پر انرژيتر دیده میشوند.
درونگراها (Introverts)
درونگراها از خلوت و تنهایی با خودشان انرژی میگیرند.
درونگراها بیشتر زمانشان را در ذهنشان میگذرانند و غرق در افکارشان هستند.
ارتباطهای یکبهیک یا بودن در جمعهای کوچکتر و آشناتر را ترجیح میدهند.
روابطشان با دیگران به جای تعدد و گستردگی بیشتر دارای «عمق» است. یعنی شاید دوستان زیادی نداشته باشند اما با همان تعداد دوستان اندک رابطهی محکم و عمیقی دارند.
عمیقا در مورد مسائل و موضوعاتی که برایشان جذاب است فکر میکنند.
قبل از اینکه دست به کار بشوند یا حرفی بزنند خیلی فکر میکنند.
درونگراها در مورد احساسات و افکار عمیق و درونیشان فقط با دوستان نزدیک و مورد اعتماد صحبت میکنند.
خب با خواندن توضیحات بالا فکر میکنید به کدام یک از این دو ترجیح نزدیکتر هستید؟ برونگرا یا درونگرا؟ پاسختان هر کدام از این دو باشد، همان حرف اول تیپ شخصیتی شما را معلوم میکند.
بعد از اینکه حرف اول تیپ شما مشخص شد، نوبت به حرف دوم میرسد تا تکلیف آن را هم معلوم کنید. یادتان هست حرف دوم تیپ شخصیتی در مورد چه بود؟ نحوهی دریافت اطلاعات! از این به بعد طبق یک قرارداد بین خودمان، به حرف دوم تیپ شخصیتی میگوییم: ترجیح دریافت اطلاعات. بر اساس مفروضات MBTI، افراد با دو رویکردِ متفاوت، اطلاعات را از دنیای اطرافشان به دست میآورند. دستهی اول افراد «حسی[۳]» و دستهی دوم افراد «شهودی[۴]» هستند. باز هم تأکید میکنم که مطابق تئوری MBTI اگرچه افراد ویژگیهایی از هر کدام از این دو ترجیح را دارند و ما فرد حسی یا شهودی مطلق نداریم، اما به هر حال یکی از این دو ترجیح در ما غالب است و بر دیگری غلبه دارد و ترجیحی که بر دیگری غالب است حرف دوم تیپ شخصیتی ما را شکل میدهد. قبل از هر چیز بیایید ببینیم دریافت اطلاعات یعنی چه؟ اطلاعات یعنی هر عاملِ بیرونی که در دنیای بیرون از ما وجود دارد و به ما در شکل دادن یک ذهنیت یا دریافت کلی از اوضاع و شرایط کمک میکند و درکِ بهتری از یک موقعیت به ما میدهد. منظور ما از اطلاعات همین کتابی است که دارید مطالعه میکنید و احتمالا اطلاعاتِ جدید را دریافت میکنید. یا اگر عادت به خواندن روزنامه یا دیدن اخبار دارید، به نوعی دارید اطلاعات دریافت میکنید. اگر در جلسهی سازمانتان حاضر هستید و دارید به حرفهای همکارانتان گوش میدهید هم در حال دریافت اطلاعات هستید. اصلا چرا سختش کنیم؟! وقتی در حال شنا کردن در آب یا نشستن روی صندلی پارک و شنیدن صدای پرندگان هستید هم دارید اطلاعات دریافت میکنید. در واقع در این شرایط کانالهای حسی شما دارند سیگنالهایی را به مغز میفرستند که به شما میگوید شما در آب هستید، یا روی یک جسم سخت نشستهاید و دارید به صدای پرندگان گوش میدهید. همهی اینها مصداقهایی از دریافت اطلاعات از محیط اطراف هستند. دقت کنید وقتی از دریافت اطلاعات حرف میزنیم، منشأ و عاملِ دریافت اطلاعات باید یک عاملِ واقعی باشد. به عبارتی یک محرکِبیرونیِ واقعی و قابل لمس و قابل توصیف. یعنی اگر من پدیدهای را مشاهده کردم و قصد دارم آن را بعدا برای دیگران تعریف کنم، هر کس داستان را میشنود یک برداشت واحد از شرایطی که برای من پیش آمده در ذهنش شکل میگیرد چون داستانی که تعریف کردم خیالی و ذهنی یا انتزاعی و ساختگی نبوده، بلکه عاملی ملموس و قابل درک پشت آن بوده. حالا بیایید ببینیم MBTI چه تعریفی از حسی (S) و شهودی (N) ارائه میکند؟
[۱] Extravert
[۲] Introvert
[۳] Sensing
[۴] iNtuitive
فصل سوم، صفحه ۴۸
تکلیفی را که در انتهای بخش قبلی از شما خواسته بودم انجام دادید؟ خوب است! پس در این صورت آماده هستید تا با ابزار شگفتانگیز دیگری آشنا شوید. در این بخش میخواهیم در مورد نظریه یکی از روانشناسان و تیپشناسان مشهور در حوزهی MBTI به نام پروفسور دیوید کِرسی[۱] صحبت کنیم. کرسی اولین بار نظریه خود را بر اساس پژوهشهایی که روی هزاران نفر از مراجعان خود انجام داده بود در سال ۱۹۷۸ تحت عنوان «مشربهای چهارگانه[۲]» در کتاب «لطفا مرا بفهم[۳]» منتشر کرد. البته قدمت نظریه مشربها به متفکرانی چون افلاطون و ارسطو باز میگردد. اما نقش مهم کرسی این بود که با مطالعهی نظریه مایرز و بریگز توانست مشابهتهایی را میان برخی از ۱۶ تیپ پیشنهادی این دو نفر پیدا کند. در واقع کرسی به این نتیجه رسید که بعضی از تیپهای MBTI شباهتهایی اساسی در نیازها، خواستهها و محرکهای اصلیشان دارند، او این شباهتها را در چهار طبقهبندی ارائه کرد و بر این اساس به چهار مشرب رسید:
۱-پشتیبانها[۴]: که شامل تیپهای ESTJ، ESFJ، ISTJ و ISFJ میباشد. حروف مشترک این چهار تیپ را جدا کنید، به آنها میگوییم SJها.
۲-ابزارگرایان[۵]: که شامل تیپهای ESTP، ESFP، ISTP و ISFP میباشد. حروف مشترک این چهار تیپ را جدا کنید، به آنها میگوییم SPها.
۳-خردگرایان[۶]: که شامل تیپهای ENTJ، ENTP، INTJ و INTP میباشد. حروف مشترک این چهار تیپ را جدا کنید، به آنها میگوییم NTها.
۴-آرمانگرایان[۷]: که شامل تیپهای ENFJ، ENFP، INFJ و INFP میباشد. حروف مشترک این چهار تیپ را جدا کنید، به آنها میگوییم NFها.
دانستن نظریه مشربها به ما کمک میکند تا از زاویهای جدیدتر به تیپ نگاه کنیم. مشربها خصوصا به کسانی که هنوز در پیدا کردن تیپ شخصیتی خود تردید دارند کمک بسیار زیادی میکند. فرض کنید شما روی ترجیحات IN-J خود مطمئن هستید اما هنوز نمیتوانید بین T و F یکی را به عنوان ترجیح ذاتی خودتان انتخاب کنید. در این صورت مطالعهی ویژگیهای مشرب NT و NF که تفاوتهای بنیادینی با هم دارند به شما کمک میکند خودتان را در یکی از این طبقهبندیها قرار دهید. چون در این صورت شما بین تیپ INFJ و INTJ تردید دارید و این دو تیپ متعلق به دو مشرب آرمانگرا و خردگرا هستند.
حالا برای این که بهتر متوجه ویژگیها و خصوصیات هر مشرب بشویم بیایید نگاهی به تفاوتهای آنها بیندازیم:
پشتیبانها (SJ) چه خصوصیاتی دارند؟
شامل تیپهای (ESTJ-ISTJ-ESFJ-ISFJ)
پشتیبانها (SJ) به کارآزمودگی، امنیت، سلسله مراتب، شرافت و محترم بودن اهمیت زیادی میدهند. آنها افرادی هستند که اهمیت تجارب قبلی را نادیده نمیگیرند و معتقدند لازم است از تجارب پیشین به درستی درس گرفت. SJها با سختکوشی و تلاش و ارج نهادن به سلسله مراتب متداول و پذیرفته شده در صدد ایجاد امنیت خاطر برای خود و اطرافیانشان هستند. آنّها به خوبی قادرند برای بخشهای مختلف زندگی اصول، چارچوب و قوانینِ مشخص وضع کنند و معتقدند ثبات و پایداری زمانی ایجاد میشود که همه از قوانین پیروی کنند. آنها افرادی مسئولیتپذیرند و اعتقاد دارند تنها راه طی نمودن پلههای ترقی، سختکوشی و مداومت در اجرای وظایف در یک مسیر روشن و شفاف است. این مشرب برای صداقت و شرافت اهمیت زیادی قائل است و محترمانه از قوانین و چارچوبهای اجتماعی تبعیت میکند. برگزاری و شرکت کردن در رویدادهای اجتماعی که افراد را گرد هم میآورد برای SJها بسیار حائز اهمیت است (خصوصا گردهماییهای مذهبی، ملی، قومی، اجتماعی و …) زیرا نتیجهی یکپارچگی، نظم و به خط شدگی افراد را میتوانند در این نوع همایشها به چشم ببینند و این یکدستی به آنها احساس امنیت و در کنترل بودن اوضاع را میدهد. آنها برای پیشبرد اهداف خود به روال مشخص و ثابت احتیاج دارند. یک SJ از نظر ذهنی مدام به دنبال «یک دفترچهی راهنما»ی مورد تائید برای انجام امور است. آنها دوست دارند هر جا که میروند با روال و فرایندهای مشخص، معلوم، از پیش شناخته شده و با ساختار پایدار و با کمترین میزان تغییرات مواجه شوند. از آنجائیکه به جزئیات توجه ویژهای دارند به خوبی از عهدهی انجام کارها و وظایف اجرایی بر میآیند و بر این باورند که هر کاری را باید تا مرحلهی پایانی به انجام رساند.
پشتیبانها را بیشتر بشناسیم!
این مشرب از نظر دیوید کرسی به تجربههایی که قبلا کسب کردهاند اهمیت زیادی میدهند و بیش از اینکه بخواهند در کارشان روشهای تازه را امتحان کنند، ترجیح میدهند از همان روشهای قبلی که خوب هم جواب میداده است استفاده کنند. چون در این صورت خیالشان راحتتر است و میدانند که حداقل با شرایط ناشناختهای مواجه نمیشوند.
سختکوشی و پشتکار
یک SJ باور دارد که باید از تجربههای قبلی درس گرفت و اشتباهات گذشته را تکرار نکرد. یکی از کلیدواژههای مهم این مشرب سختکوشی و پشتکار است. پشتیبانها راه موفقیت و رسیدن به خواستههایشان را تلاش مداوم و پیوسته میدانند و اعتقادی به موفقیتهای یک شبه ندارند. یکی از دغدغههای اصلی این مشرب این است که با تلاش و احترام گذاشتن به قوانین، برای خود و دیگران فضایی از امنیت خاطر را فراهم کند. آنها وقتی روی اوضاع مسلط میشوند احساس امنیت دارند و زمانی روی اوضاع مسلط میشوند که بتوانند کارها را مطابق برنامهریزیها و استانداردهای تعیین شده پیش ببرند. بنابراین یکی دیگر از ویژگیهای مهم این مشرب احترام به قوانین و چارچوبهاست.
نظم و برنامهریزی
پشتیبانها دوست دارند زندگی ریتم پیوسته و با ثباتی داشته باشد که در آن میتوان بر اوضاع اطراف مسلط شد و مطابق برنامه کارها را به پیش برد، این یعنی ثبات و امنیت. چیزی که پشتیبانها برای داشتن آن تلاش میکنند. این در همهی جنبههای زندگی پشتیبانها نمود دارد. اگر وارد رابطهای میشوند دوست دارند این رابطه پایدار و بدون تلاطم باشد، اگر وارد دنیای کسبوکار میشوند، ترجیح میهند با تلاش پیوسته اما مداوم و قدم به قدم ثروت خود را زیادتر کنند. آنها برای ثروتمند شدن پولشان را پسانداز میکنند و اهل خرجهای بیقاعده نیستند.
مسئولیتپذیری
یکی از ویژگیهای مهم SJها مسئولیتپذیری بالای آنهاست. وقتی وظیفهای به آنها محول میشود با کمال دقت و وجدان کاری آنرا انجام میدهند و کار را دقیقا همان طور که از آنها خواسته شده تحویل میدهند. نظم و زمانبندی برای این مشرب بسیار مهم است و اغلب کارهایشان را در همان زمانبندیهای مشخص و معلوم انجام میدهند. ضمنا از آن جا که به جزئیات توجه زیادی دارند معمولا کارشان را با دقت و بدون نقص انجام میدهند. اما در بیبرنامگی و بینظمی راندمان آنها کم میشود و ترجیح میدهند قوانین و دستورالعملها برای پیش بردن کار، مشخص و شفاف باشد.
ثبات و پیوستگی
پشتیبانها دوست دارند در محیط کار و زندگیشان با روال مشخص و معلوم مواجه شوند و رو در رو شدن با ناشناختهها و شرایط پیشبینی نشده برای آنها خوشایند نیست. پشتیبانها به آداب و رسوم اجتماعی و قراردادهای پذیرفته شده و رایج در اجتماع بسیار احترام میگذارند و از بقیه هم انتظار دارند برای داشتن ثبات و امنیت به این چارچوبهای سنتی احترام بگذارند. آیینهای اجتماعی مثل دورهمیهای خانوادگی و اجتماعی بسیار مورد احترام SJهاست.
[۱] David Keirsey
[۲] Four Temperaments
[۳] Please Understand Me
[۴] Guardians
[۵] Artisans
[۶] Rationals
[۷] Idealists
۴ دیدگاه
سلام pdf کتاب از کجا می تونم تهییه کنم ؟
در کتابراه نبود.
سلام به شما، فعلا کتاب رو به صورت فیزیکی و از طریق سایت ما میتونید سفارش بدید
شاد باشید
سلام وقت بخیر …آیا این کتاب در ارتباط با کارکرد هشتم هم صحبت کرده ؟ به اندازه کافی به کارکرد ها پرداخته ؟
سلام به شما حمید گرامی
خیر این مبحث در کارگاه بهطور کامل توضیح داده میشود.
موفق باشید