زمان تقریبی برای مطالعه این مقاله: ۵ دقیقه
در قسمت قبلی درباره معنای موفقیت برای تیپ شخصیتی INFP صحبت کردیم و گفتیم تعریف و برداشت این تیپ از «موفق بودن» ممکن است با تصویر عمومی که از «موفقیت» وجود دارد متفاوت باشد.
گفتیم INFPها عموماً به دنبال رشد و خودشکوفایی درونی و ابراز احساساتشان به صورت خلاقانه هستند و پول، قدرت، مقام و جایگاه اجتماعی برای آنها اولویت پایینتری دارد.
علاوه بر این گفتیم داشتن چنین دیدگاهی در مورد موفقیت ممکن است برای INFPها در زندگی اجتماعیشان مشکلاتی را ایجاد کند چون به هر حال نوعی تفاوت دیدگاه ریشهای بین آنها و سایر افراد اجتماع در مورد معنای «موفقیت» وجود دارد.
در این قسمت و قسمت بعدی میخواهیم هفت مورد را بررسی کنیم که در صورت رعایت این هفت مورد، این اختلاف و این تعارض بین دیدگاه INFPها و دیدگاه عموم مردم، کمتر برای این تیپ آزاردهنده باشد.
۱. مطابق خواستهها و انتظارات دیگران زندگی نکنید
مطمئن باشید همیشه کسی وجود دارد که از سبک زندگی ما، از اهداف ما و از آرمانهایی که برای خودمان انتخاب کردیم انتقاد کند!
این یعنی ما هیچ وقت نمیتوانیم طوری زندگی کنیم که همه را از خودمان راضی نگه داریم و باعث شویم همه تشویق و تحسینمان کنند. هر کاری که بکنیم، کسی هست که ایرادی به آن وارد کند!
پدر و مادر، شریک عاطفی، فرزندان، همکاران، دوستان و آشنایان. همه اینها ممکن است از روی دلسوزی بخواهند روش و دیدگاههای خودشان را به ما دیکته کنند.
«یک کار دولتی با حقوق ثابت انتخاب کن»، «مثل همه استخدام شو و از رشتهای که خوندی کسب درآمد کن» یا پیشنهادهایی مشابه اینها که ممکن است لزوماً با ارزشها و باورهای درونی شما سازگار نباشد.
یکی از دلایلی که ما اسمش را میگذاریم «گمگشتگی ذهنی» همین است که بخواهید دقیقاً مطابق خواستهها و توقعات سایرین زندگی کنید. در این صورت ممکن است احساس کنید معنا و مفهوم زندگیتان از بین رفته است و دارید برای دیگران زندگی میکنید.
INFPها زمانی موفقیت را تجربه میکنند و احساس خوبی از موفقیتهایشان به دست میآورند که به دنبال ایدهآلها و اهدافِ شخصی و مورد نظر خودشان بروند. آنها از این که بخواهند تبدیل به چیزی شوند که نیستند، احساس بدی پیدا میکنند.
اینکه خواسته دیگران را رد کنیم قطعاً ناخوشایند است- خصوصاً این که رویکرد شما، دوری از تعارض است- اما فراموش نکنید «سازشکاری» و تسلیم خواستهٔ دیگران شدن (در موضوعی که مورد بحث ماست) چیزی است که اصلاً با روحیات شما سازگاری ندارد.
به این معنی که اگر مجبور شوید سبکِ زندگیای که دیگران به شما دیکته کردهاند را انتخاب کنید و با خواستهها و توقعات دیگران سازگار شوید، تا حد زیادی شور و شوق اصلی زندگی را از دست میدهید.
INFPها زمانی واقعاً خوشحالی را تجربه میکنند که خودشان باشند و با ارزشهای خودشان صادق باشند. بنابراین این شهامت را داشته باشید که لزوماً و در هر زمینهای مطابق توقعات و انتظارات دیگران زندگی نکنید.
۲. متمرکز پیش بروید و گزینههایتان را محدود کنید
یکی از عوامل مهمی که تعیین کنندهٔ موفقیت افراد در زندگی است، این است که ببینیم حقیقتاً چه چیزهایی در زندگی برای ما ارزش دارند و به آنها واقعاً اهمیت میدهیم. این ارزشها را کشف کنید و سعی کنید عمدهٔ زمانتان را صرف انجام کارهایی بکنید که برای شما ارزش و معنا دارد.
در مسیر دنبال کردن اهدافتان لازم است متمرکز باشید و از این شاخه به آن شاخه نپرید، چون در غیر این صورت ممکن است با انجام دادن کارهای غیر ضروری خودتان را از رسیدن به هدف دور کنید.
گاهی اوقات، INFPهایی که پختگی کمتری دارند ممکن است علاقهمندیهای مختلف و متعددی داشته باشند اما خودشان را به هیچکدام از آنها متعهد نکنند و صرفاً نگاهی تفننی به آن داشته باشند.
البته داشتن علاقهمندیهای مختلف بد نیست، حتی اشکالی هم ندارد که در حوزههای مختلف طبعآزمایی کنید تا ببینید واقعاً به کدامیک علاقهمندتر هستید و استعدادتان در کدام حوزه راحتتر بروز پیدا میکند.
اما مهمتر از آن این است که این علاقهمندیها را رفتهرفته محدودتر کنید و خودتان را متعهد کنید که یکی از این مسیرها را به عنوان مسیر اصلی به صورت حرفهای دنبال کنید و در آن متخصص شوید. نه این که به صورت تفننی و سرسری از آن عبور کنید.
یک یا دو زمینهای که برایتان از بقیه مهمتر است و احساس بهتری نسبت به آنها دارید را انتخاب کنید و سعی کنید فقط روی همان متمرکز شوید. تغییر مسیر دادنهای مکرر ممکن است شما را از موفقیت و رضایت درونی دور کند.
برای افراد موفق و حرفهای، متمرکز شدن روی یک زمینه به معنی محدود شدن و سلب آزادی نیست، بلکه فرصتی است برای عمیقتر شدن در آن زمینه و تبدیل شدن به فردی حرفهای و موفق.
فرقی نمیکند که ایدهای برای کسبوکارتان دارید، یا سرگرمی مورد علاقهتان را دنبال میکنید، یا در یک رابطه عاطفی قرار گرفتهاید، در هر صورت مهم است که به «یک مسیر» متعهد بمانید. در صورتی که متمرکز پیش بروید شانس موفقیت خودتان را به شدت افزایش میدهید.
در قسمت آینده راهکارهای دیگری را با هم بررسی خواهیم کرد.
مشارکت شما) فکر کنید و ببینید در زندگیتان کجاها فقط بر اساس خواست سایرین و بر خلاف میل درونی خودتان تصمیمگیری کردهاید؟ انتخاب خودِ شما در آن موقعیت چه بود؟
محصولات مرتبط
دسترسی آسان به مجموعه مقالات «درسنامه تیپشناسی»:
تیپهای شخصیتی: مقاله اول- باورهای نادرست در مورد ISFJها
تیپهای شخصیتی: مقاله دوم- خلاقیت در ISFJها چطور نمود پیدا میکند؟
تیپهای شخصیتی: مقاله سوم- آیا ISFJها زود احساساتی میشوند؟
تیپهای شخصیتی: مقاله چهارم- پرورش عملگرایی در تیپهای درونگرای شهودی (IN) (قسمت اول)
تیپهای شخصیتی: مقاله پنجم- راهکارهایی برای پرورش عملگرایی در تیپهای IN (قسمت دوم)
تیپهای شخصیتی: مقاله ششم- رفتار تکانشی چیست و چه ارتباطی به تیپ شخصیتی دارد؟ (قسمت اول)
تیپهای شخصیتی: مقاله هفتم- تیپ شخصیتی ENFP و راهکارهایی برای کنترل رفتار تکانشی (قسمت دوم)
تیپهای شخصیتی: مقاله هشتم- چهار عامل ایجاد کنندهٔ استرس در INFJها و روشهای مقابله با آنها
تیپهای شخصیتی: مقاله نهم- INFJها چطور باید جزئیات را مدیریت کنند؟
تیپهای شخصیتی: مقاله دهم- مدیریت اختلاف در روابط برای تیپ شخصیتی INFJ
تیپهای شخصیتی: مقاله یازدهم- چه موقع INTPها باعث تعجب دیگران میشوند؟ (قسمت اول)
تیپهای شخصیتی: مقاله دوازدهم- تیپ شخصیتی INTP و رفتار منفعل-پرخاشگر (قسمت دوم)
تیپهای شخصیتی: مقاله سیزدهم- چگونه INFJها میتوانند رابطهٔ عاطفی سالمی را تجربه کنند؟
تیپهای شخصیتی: مقاله چهاردهم- خطرات آرمانگرایی INFJها در رابطه عاطفی
تیپهای شخصیتی: مقاله پانزدهم- ENTP و ENFP چطور باید غول اهمالکاری را شکست دهند؟ (قسمت اول)
تیپهای شخصیتی: مقاله شانزدهم- تقویت مدیریت زمان برای تیپهای ENFP و ENTP (قسمت دوم)
تیپهای شخصیتی: مقاله هفدهم- راز شاد و موفق زیستن INFP چیست؟
تیپهای شخصیتی: مقاله هجدهم- چطور یک INTJ باید رابطهٔ عاطفی را به نقطه قوت تبدیل کند؟
تیپهای شخصیتی: مقاله نوزدهم- بیش از اندازه کمک کزدن به دیگران چه خطراتی برای ESFJها دارد؟
تیپهای شخصیتی: مقاله بیستم- INFPها چطور میتوانند زندگی موفقی داشته باشند؟
تیپهای شخصیتی: مقاله بیست و یکم- اشتباهات INTJها در رابطهٔ عاطفی
تیپهای شخصیتی: مقاله بیست و دوم- چطور یک ESFJ میتواند در کمکرسانی به دیگران حد و مرز بگذارد؟
تیپهای شخصیتی: مقاله بیست و سوم- تلهای که یک INFP ممکن است در آن گرفتار شود: انتظار بهترین لحظه!
تیپهای شخصیتی: مقاله بیست و چهارم- ویژگیهای رابطه عاطفی سالم برای تیپ شخصیتی INTJ
تیپهای شخصیتی: مقاله بیست و پنجم- چهار سبک مختلف کارآفرینی بر اساس تیپ شخصیتی (قسمت اول)
تیپهای شخصیتی: مقاله بیست و ششم- چهار تیپ شخصیتی کارآفرین (قسمت دوم)
تیپهای شخصیتی: مقاله بیست و هفتم- نکاتی در مورد پرورش مهارت همدلی برای تیپهای ESTJ و ISTJ
تیپهای شخصیتی: مقاله بیست و هشتم- ESFJها چطور بفهمند دارند بیش از اندازه به کسی کمک میکنند؟
تیپهای شخصیتی: مقاله بیست و نهم- راهکارهایی برای پرورش همدلی در تیپهای برونگرا و حسی (ES)
۱۹ دیدگاه
سلام من دلم میخواد ک یک موزیسین تمام عیار بشم
کسی ک کار های آهنگسازی و ترانه سرایی رو به طور حرفه ایی انجام بده البته استعداد نوشتن هم دارم و این به ختطر infpبودنم هست .
جدا از این مطالب خانواده از من میخوان ک رشته ی تجربی رو بخونم و در رشته های تاپ قبول بشم این عقیده هم به خاطر این هست ک پدرم یک پزشکه
ولی من اینکارو دوست ندارم
از طرفی حوصله حرف شنیدن هم ندارم و ترجیح میدم باهاشون موافقت کنم تا اینکه بحث داشته باشم
حالا من واقعا از زندگی و تظاهر کردن بیزار شدم
ممنون میشم راهنمایی کنید.
ببخشید اشتباه تایپی داشتم ، ( بند دوم خط اول ) : … نزارن به کار اصلیم برسم
راستی ببخشید خیلی طولانی شد واقعا شرمنده …
سلام
من ۱۶ سالمه و تو اصفهان زندگی میکنم ، میخوام به هر قیمتی که شده یه طراح ماشین درجه یک بشم ، یا خدایی نکرده اگه نتونستم حداقل یه شغلی داشته باشم که بهم آرتیست گفته بشه ، ولی با این که به راحتی هنرستان هنر های زیبا قبول شدم ، به جای هنرستان هنر های زیبا مجبور شدم هنرستان فنی ابوذر و رشته مکاترونیک رو انتخواب کنم ، چون هنرستان هنر های زیبا مال وزارت فرهنگ و ارشاد بود ، ترسیدم مدرکش واسه کشورا دیگه معتبر نباشه و …
از همون اول می ترسیدم که نکنه نتونم از پس درس های فنی بر بیام یا تکلیف بدن وقتم رو طلف کنن و از به کار اصلیم برسم و متعسفانه همینطور هم شد ، اصلا تو کار های الکترونیک و برنامه نویسی خوب نیستم و حتی حاضر نیستم یک ثانیه واسه اینجور کارا تو خونه وقت بزارم ، از طرف دیگه بابا و مامانم به شدت با من مخالفت می کنن ، حتی کاغذ هامو جمع می کنن میگن تا تکلیفامو انجام ندم بهم کاغذ نمیدن ، من هم سعی میکنم کاغذ هاییم که کارای ناقص روشون کشیدم رو پاک کنم و زیر بار نرم ، معدلم هم به شدت پایین اومده ولی این باعث نمیشه که من کاری به غیر طراحی ماشین انجام بدم و البته که مطمعنم که میتونم یه طراح ماشین درجه یک بشم چون از بچگی ذهن خلاقی داشتم و همه ی استاد های نقاشی هم ازم تعریف کردن ، خیلی هم تلاش میکنم ، بدون اینکه احساس خستگی کنم …
ولی بابا و مامانم میگن آدم باید همه کار بلد باشه ، خلاصه هیچ کدوم کوتاه نمیایم ، چیکار کنم ، تقریبا هیچ رشته ی خوبی هم پیدا نمیکنم که انتظاراتم رو بر آورده کنه ، لطفاً جواب بدین ، بد جور گیر کردم اگه فقط به کار اصلیم برسم نمره هام کم میشه و شاید دانشگاه خوب نتونم برم و از طرفی نمیخوام ونمیتونم روی درس های رشتم تمرکز کنم …
سلام به شما آرین گرامی
تبریک میگم برای هدفمندی و اشتیاق شما،
پیشنهاد میکنم مشغولیت مواردی مثل مدرک، معیارهای پذیرش، یا محل تحصیل رو کنار بگذارید و روی افزایش مهارت، تخصص و برتری خودتون در حوزهای که دلخواهتون هست تمرکز کنید. سعی کنید خودتون تصمیمگیرنده باشید و محدود به حرف دیگران نشید، و البته پیامدها و مسئولیت تصمیم رو هم بپذیرید. مطالعه کتاب چیرگی میتونه دید خوبی بهتون در این زمینه بده.
شاد باشید
دقیقا درسته من واقعا از بچگی اینطوری بزرگ شدم و همیشه دنبال چیزایی که دوست داشتم رفتم و همیشه این تفاوته بینه چیزایی که من میخواستم و دیگران میخواستن منو ازشون دورتر کرده اما الان خیلی خوشحالم که دنبال هدفام رفتم از این شاخه به اون شاخه پریدن هم وقتی که دنبال هدفم رفتم خود به خوداز بین رفته
فقط یه چیزی خانوادمو چجوری باید قانع کنم؟به نظر شما کارم درست بوده یا نه؟
سلام.من ۱۸سالمه و تاقبل از امسال هر تفکر یا هرعقیده ای ک داشتمو مردود و اشتباه میدونستم و یه جرایی مطمئن بودم کاری ک بقیه دارن میکنن یا به عبارتی روال عادی هرکار تنها راه ودرست ترین راهیه ک میشه موفق شد.خانوادمم خیلی توی شکل گیری این عقیده در من تاثیرداشتن.تاجایی که امسال بدون اینکه مثل بقیه همسنوسالام خودمو براکنکور اماده کنم شروع کردم به حل کردن این تعاررض تو خودم.حقیقتشو بخاین هنوز تو درستی این تصمیمم شک دارم ولی خوب احساس به شدت خوبی راجب این کارم دارم.خیلی گشتم تاخودمو و چیزی ک میخام و باید باشمو پیداکنم.کتابای روانشناسی زیادیم خوندم حتی بعضیاشوزبان اصلی خوندم.ولی میشه گف نتیجه نهایی و راه حلی ک دنبالش میگشتمو توسایت شما پیداکردم.خیلی خوشحالم ک اینجارو پیداکردم وحکم تیرخلاصیو برام داشتین?خاستم یه تشکر ویژه ازتون داشته باشم و بدونین ک کارتون برای من به شخصه خیلی الهام بخشو تاثیرگذار بود…
سلام هانیه گرامی
خوشحالم که تلاش میکنید مسیر خودتون را پیدا کنید. به کسب دانش و تجربه ادامه بدید آینده خوبی برای شما میبینم.
موفق باشید
امسال برای انتخاب رشته تموم اعضای خانواده ی من از من رشته ی پزشکی میخواستن اما علاقه ی قلبی من روانشناسی بود. تصمیم گرفتم به هیچکس درباره این علاقه ام حرفی نزنم و فقط موقع انتخاب رشته روانشناسی رو انتخاب کنم چون هربار که از روانشناسی حرف میزنم و میگم که پزشکی دوست ندارم برای من سخنرانی های طولانی شروع میکنن و مزیت های رشته پزشکی و بدی های رشته روانشناسی حرف میزنن.
خوب یک سوال. این مقاله میگه که درخواست هایی که مطابق آرمان ها و خواسته های ما نیست رو رد کنیم ولی اینکار به راحتی کلمه اش نیست. خیلی وقتا شده که من یه آدم لجباز و یکدنده تلقی شدم. آدمی که فقط کار خودش رو میکنه و اصلن حرف گوش کن نیست. و این اعتراض ها از خونه و خانواده ی خودم شروع میشه و فکر کنید به اینکه اونا میخوان که من طبق برنامه و راهکارهاشون پیش برم و من کار خودم زو میکنم. این لجبازی محسوب میشه یا واقعا تمایل به استقلال؟ و بدتر ازون اینکه بعد از انجام دادن کار خودم و اولین شکست، به من گوشزد میکنن که راهم اشتباه بوده و باید لجبازی رو کنار بذارم وگرنه دیگه کاری به من ندارن و تنهایم میذارن و این که قراره تنها بمونم و هیچکسی به من کمکی نکنه نگرانی بزرگی برام میاره که مجبورم میکنه راه های خودم رو کنار بذارم و از راه های واقعگرایانه اعضای خانواده استفاده کنم. که البته هنوز این حس وابستگی به دیگران از من جدا نشده وحسابی آزارم میده.
و یک چیز دیگه رو هم اضافه کنم.
وقتی سبک زندگی مخصوص خودم رو پیش میگیرم، با انتقادهای دیگران این احساس که مدام به من میگوید که این سبک، احمقانه و وقت گیر است و بهتره به کارهای مهمتری برسم، در من به وجود میاد. میخواهم بدونم من باز هم باید ادامه بدم یا اون سبک خاص رو بهبود ببخشم یا ترکش کنم؟
سلام نگین گرامی
ممنونم از دیدگاهتون، هر تصمیم هزینههایی داره، کمتر انتخابی را در زندگی میشناسم که بدون هزینه باشه.
ما یا باید مسئولیت تصمیمی که گرفتیم را به عهده بگیریم یا مدام برای جلب رضایت اطرافیان تلاش کنیم. و خیلی کم پیش میاد این دو با هم قابل جمع باشه.
اگر احساس میکنید دچار وابستگی هستید و این انتخابهای شما را تحت تأثیر قرار داده، برای ایجاد این تعادل از دوستان متخصص یا مشاور من کمک بگیرید، مطمئناً کمککننده خواهد بود.
شاد باشید
سپاس
سلام. من infj هستم ولی تقریبا همه مطالب به شرایط من نزدیکه . ممکنه infj نباشم؟
سلام به شما محمد گرامی،
پیشنهاد ما این است که با یک مقاله در این خصوص تصمیم قطعی نگیرید. اگر در مورد تیپ شخصیتی تان تردید دارید بهتر است توضیحات هر دو تیپ را به طور کامل مطالعه بفرمایید و بررسی کنید که به کدام تیپ نزدیکتر هستید.
موفق و پیروز باشید
اون مورد اولی مخصوصا پیشنهاد«مثل همه استخدام شو و از رشتهای که خوندی کسب درآمد کن» خیلی منو آزار میده چون از پیشنهاد تبدیل به اجبار(والدین) شده و چاره ای ندارم و باید بهش تن بدم
اما یه مشکل دیگه ای که دارم اینه که هیچ علاقه ای به بیرون رفتن و معاشرت با بقیه ندارم.بعضی وقتا رفیقم منو به زور با خودش و بقیه همراه میکنه تا بریم بیرون و حتی وقتی خیلی هم بهم خوش بگذره و خودم هم قبول داشته باشم که خوش گذشته؛بازم به خودم میگم دفعه بعدی دیگه قبول نکن بری؛ وقتت تلف میشه!(در حالی که اگه خونه بمونم هم،اون همه برنامه ای که چیدم عملی نمیکنم?)
بعلاوه اینکه من از مرتکب شدن هر اشتباهی وحشت دارم و حتی بعدش شدیدا خودمو بابت اشتباهاتم سرزنش میکنم(حتی پستی که اینجا میزارم رو هم ده بار چک میکنم در حالی که شما رو نمیشناسم)این باعث میشه بعضی وقتا سلام و احوال پرسی ساده رو هم نتونم انجام بدم
این دو مورد باعث شده مهارت مکالمه من شدیدا پایین بیاد.ممنون میشم کمکم کنید
مطالبتون بیش از انتظار من خوب بودن،خیلی ممنون
سلام به شما فرهاد گرامی،
ممنون از همراهی شما. درباره موضوعی که اشاره فرمودید، لازم است توجه بفرمایید که همه ما به طور طبیعی نیازهای متعددی داریم، که برآورده شدن متعادل این نیازها منجر به رشد روحی و ذهنی ما خواهد شد، یکی از این نیازها «ارتباطات» است. داشتن ارتباطات سالم، سازنده و البته مفرح و دوستانی که تامین کننده این نیاز هستند یکی از ابعاد مهم زندگی ماست. توجه داشته باشید فارغ از این که ما درونگرا باشیم یا برونگرا به داشتن ارتباط با دیگران نیازمندیم. طبیعی است که درونگراها و برونگراها رویکرد متفاوتی به ارتباطات دارند، اما وجود ارتباط با دیگران حتما ضروری است و رشد و تعالی روحی ناشی از ارتباطات سالم هرگز به معنی اتلاف وقت نیست. اگرچه با شما موافقیم که ارتباطاتی هم هستند که باعث اتلاف وقت ما میشوند و طبیعتا باید اینگونه ارتباطات را محدود کرد.
نکتهای که لازم است به آن توجه داشته باشید این است که متناسب با خصوصیات و ویژگیهای تیپ شخصیتیتان باید در جمعهایی حضور داشته باشید که متناسب با نیازهای شماست. ضرورتی ندارد که در جمعها مثل برونگراها باشید، کافی است تیپتان را بشناسید و درست به مدلِ خودتان با دیگران ارتباط داشته باشید.
فراموش نکنید یک زندگی سالم، حاصل ایجاد تعادل بین جنبهها و نیازهای مختلف است.
در خصوص ترس از اشتباه بد نیست مقاله «پرورش عملگرایی برای تیپهای درونگرای شهودی» را مطالعه بفرمایید. بخشی از آن مقاله به همین مسئله اختصاص یافته است.
در مورد قسمت آخر هم در صورتی که احساس میکنید، شاید بد نباشد در دورههای مهارت ارتباطی شرکت داشته باشید تا با اصول ضروری برقراری ارتباط آشنا شوید و ارتباطات برای شما تبدیل به یک مهارت شود. پیشنهاد ما استفاده از بستههای آموزشی دکتر شیری و خانه توانگری است.
موفق و پیروز باشید
گروه تیپشناسی نوین
مورد دوم براى من خيلى صادق هست،سپاس
ممنون که همراه ما هستید امید گرامی.