حتماً میدانید که مدتی است در سایت تایپشناسی تصمیم گرفتهایم کتابهای مشهور و معتبر توسعه فردی را بازخوانی کنیم و از نکات آموزنده و موثر آنها برای رشد و توسعه فردی استفاده کنیم. در حال حاضر مشغول بازخوانی کتاب Thirteen Things Mentally Strong People Don’t Do نوشته اِیمی مارین هستیم. در دو قسمت قبلی گفتیم قرار گرفتن در نقش قربانی فرصت اقدام سازنده را از ما میگیرد و باعث میشود مدام از دیگران گله و شکایت کنیم و احساس کنیم هیچ نقشی در زندگیمان نداریم.
در قسمت پیشین به موضوع انتقاد پرداختیم و گفتیم نباید از نظر ذهنی درگیر دیدگاه دیگران در مورد خودمان باشیم. نظر یک فرد در مورد ما لزوماً درست نیست و نباید باعث شود مدام انتقادات دیگران را نشخوار ذهنی کنیم یا آنها را متقاعد کنیم که دارند در مورد ما اشتباه فکر میکنند. قسمتهای قبلی را میتوانید از لینکهای زیر مطالعه کنید:
قسمت اول) ما قربانی شرایط هستیم؟
قسمت دوم) مسلط شدن روی زندگی یعنی چه؟
در این قسمت میخواهیم بحث را ادامه دهیم و به جنبههای دیگری از موضوع بپردازیم.
متوجه انتخابهای خودتان باشید
خانم اِیمی مورین معتقد است که معمولاً موارد کمی در زندگی شخصی ما وجود دارد که واقعاً مجبور به انجام کاری شویم. اما اغلب ترجیح میدهیم خودمان را قربانی فرض کنیم و اینطور احساس میکنیم که بنا به اجبار و جبر روزگار است که وضعیتمان این چنین است و انتخابِ دیگری نداریم! یک مثال ساده در این خصوص رفتن به محل کار است. ممکن است بگویید: «مجبورم کار کنم، مجبورم فردا به شرکت بروم و قیافه همکاران و غرغرهای رئیسم را تحمل کنم!» اما یادتان باشد شما حق انتخاب دارید. اینکه فردا به شرکت میروید انتخاب خود شماست. اگر تصمیم بگیرید از فردا به محل کارتان نروید احتمالاً باید منتظر تبعات و عواقبی باشید. سادهترینش اینکه دیگر درآمدی نخواهید داشت یا به کل کارتان را از دست بدهید. بنابراین شما برای فرار از این عواقب انتخاب میکنید فردا به شرکت بروید. در حقیقت کسی شما را مجبور به این کار نکرده است.
موضوع چندان پیچیده نیست، در واقع اِیمی مورین میگوید همین که یادمان باشد که ما در مورد نوع افکار، احساسات و رفتارهایمان حق انتخاب داریم و خودمان در مورد آنها تصمیم میگیریم، در این صورت احساس به مراتب بهتر و سبکتری خواهیم داشت. البته طبیعی است اگر غالباً و در طول زندگیمان احساس یک قربانی را داشتهایم و خودمان را محکوم به تبعیت از شرایط میدیدیم، تغییر این ذهنیت نیاز به زمان و تمرین و ثبات قدم خواهد داشت.
برندهها چطور فکر میکنند؟
اِیمی مورین معتقد است چیزی که بین برندهها و بازندهها تفاوت ایجاد میکند این است که برندهها قدرت را در خودشان میبینند، برای خودشان حق انتخاب قائلند و خودشان را قربانی شرایط نمیبینند. در واقع برندهها قدرت خودشان را از قدرتِ شرایط بیرون از خودشان بیشتر میبینند. یک نمونه فوقالعاده و الهامبخش در این خصوص داستان اُپرا وینفری (تهیهکننده، مجری و نیکوکار آمریکایی) است. او در فقر مطلق بزرگ شد و در کودکیاش چند بار مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود. پدر و مادرش از هم جدا شده بودند و او به صورت چرخشی بین پدر، مادر و مادر بزرگش زندگی میکرد و در نوجوانیاش چند بار تلاش کرد از خانه فرار کند. در سن چهارده سالگی باردار شد اما بچهاش پس از تولد از دنیا رفت.
زمانی که به دبیرستان میرفت به عنوان گوینده در یک برنامه رادیویی محلی فعالیت داشت. رفتهرفته فعالیتهایش در حوزه رسانه بیشتر شد تا اینکه به عنوان مجری خبر در تلویزیون شروع به کار کرد اما به دلیل ناراضی بودن تهیهکننده خیلی زود اخراج شد و کارش را از دست داد.
با این حال اپرا به نظر تهیهکننده بها نداد و اجازه نداد دیدگاه یک آدم سرنوشت او را تعیین کند. طی ماههای بعد تصمیم گرفت برنامههای گفتگو-محور (Talk Show) خودش را ضبط کند تا اینکه در سن سیودو سالگی کسی در آمریکا نبود که او را نشناسد و در چهلویک سالگی دارایی خالص او ۳۴۰ میلیون دلار برآورد شده بود. پس از آن اپرا برنامههای تلویزیونی، رادیویی، مجله اختصاصی و شبکه تلویزیونی خصوصی خودش را افتتاح کرد و به عنوان نویسنده در نوشتن پنج عنوان کتاب مشارکت داشته است. او یک بار هم برنده جایزه آکادمی آوارد (Academy Award) شده و چندین و چند بنگاه خیریه را مدیریت میکند.
چیزی که اینجا برای ما اهمیت دارد بیوگرافی یا زندگینامه شخصی اپرا نیست، بیایید برگردیم به حرفهایی که تا اینجا زدیم و این دو موضوع را به هم ارتباط دهیم؛ در این صورت به یک نتیجه مهم میرسیم:
[box type=”tip” radius=”5″]اپرا اجازه نداد وقایع تلخ گذشته یا دیدگاه مدیر سابقش قدرتش را از او بگیرد.
[box type=”tip” radius=”5″]او برای خودش حق انتخاب قائل بود و مسیرِ دلخواه خودش را انتخاب کرد.
انتخاب یا اجبار؛ به کدامیک معتقدید؟
اِیمی مورین ما را تشویق میکند تا به این ذهنیت برسیم و بپذیریم که هیچکسی یا هیچ عاملِ بیرونی نمیتواند ما را مجبور کند چه احساسی داشته باشیم یا به چه چیزهایی فکر کنیم. این خود ما هستیم که احساس و فکرمان را انتخاب میکنیم. البته دقت داشته باشید اِیمی مارین هرگز نمیگوید وقایع و اتفاقات بیرونی روی احساس ما بیتأثیرند، بلکه حرف او این است که احساسی که ما در اثر یک واقعه تجربه میکنیم، در واقع انتخابِ خود ماست. این ما هستیم که تصمیم میگیریم چطور به یک رویداد واکنش نشان دهیم، چه احساسی داشته باشیم، چقدر درگیر آن باشیم، چقدر ذهن و فکرمان را مشغول آن کنیم و چطور با آن کنار بیاییم. در صورتی که این اصل را بپذیریم احساس به مراتب بهتری خواهیم داشت.
هدف این است که از نظر ذهنی میزان تأثیرگذاری محیط را روی احساس و افکارتان کنترل کنید و برای قدرت درونی خودتان در مقایسه با قدرتِ رویدادهای بیرونی ارزش و اهمیت بیشتری قائل باشید. در این صورت میتوانید به دستاوردهای زیر برسید:
۱. به جای اینکه انتخابها و تصمیمهایتان بر اساس فرار از پیامدهای بد و ناخوشایند باشد، بر این اساس تصمیم میگیرید که چه چیزی برای شما بهتر است.
۲. زمانی که مسئولیت رفتار و انتخابهایتان را بر عهده میگیرید، نوعی تعهد برای پیگیری اهدافتان در شما ایجاد میشود و پیشرفتهای ملموسی خواهید داشت.
۳. دیگر از اینکه وقتتان را بیهوده برای دیگران تلف کردید پشیمان نمیشوید. چون دیگر برای انجام کارها احساس اجبار نخواهید داشت.
در قسمت آینده به بازخوانی فصل چهارم کتاب پرداختهایم. قسمت بعدی را میتوانید از لینک زیر مطالعه کنید:
قسمت چهارم) آنچه در کنترل ماست، آنچه در کنترل ما نیست
امتیاز شما به این مقاله:
[kkstarratings]
۲ دیدگاه
داستان واقعی زیبایی بود
میتوانم برای اطلاع دوستان و ارائه راهکارهای خوب در این زمینه کتاب سر رشته زندگی را بدست بگیرید تالیف دکتر وین دایر ترجمه مسعود خلدی را معرفی کنم این کتاب جز یکی از بهترین کتاب هایی است که من در طول زندگی ام خوانده ام و به من دیدگاه بسیار وسیعی را در تحلیل شرایط بهترین برخورد با آن داده است به من که دید وسیع تری را در تحلیل شرایط داد و کمک کرد بهترین انتخابی را که میتواند به من بهترین احساس را بدهد را داشته باشم
البته من کتاب های خوب بسیاری را مطالعه کردم که میتوانم به وضعیت آخر و هیچ چیز نمیتواند مرا ناراحت کند دکتر آلبرت آلیس که به سیستم تفکر انسان برمیگردد پنج زبان عشق مجردها گری چاپمن ۱۰ راز موفقیت و آرامش درونی دکتر وین دایر قدرت ذهن خود را ارتقا دهید بیل لوکاس نقاط ضعف شما دکتر وین دایر نیروی اراده دکتر وین دایر مثل یک مرد فکر کنید مثل یک زن عمل کنید استیو هاروی چه کسی پنیر مرا جابهجا کرد و قله ها و دره ها از اسپنسر جانسون کیمیاگر پائولوکوئیلو بار هستی و جاودانگی میلان کوندرا مائده های زمینی آندره ژید وقتی نیچه گریست اروین د.یالوم و… و کتاب های زیبایی که خیلی دوست دارم مطالعه کنم و هنوز فرصت آن را پیدا نکردم امیدوارم مفید فایده بوده باشد.
با تشکر از سایت سازنده شما?
ممنون پریسای گرامی، همیشه از نظرات سودمندتون استفاده میکنیم.