زمان تقریبی برای مطالعه: ۶ دقیقه
از قسمت قبلی مبحثی را آغاز کردیم و در مورد تعارض و سبکهای رفتاری مختلف در مواجهه با تعارض صحبت کردیم.
گفتیم یکی از مدلهای معتبر و قابل استناد در حوزه تعارض، مدل توماس و کیلمن (TKI) است و مطابق این مدل، پنج سبک رفتاری مختلف برای مواجهه با تعارض قابل تصور است.
در صورتی که قسمت قبلی را مطالعه نکردهاید بهتر است ابتدا آن مقاله را از اینجا مطالعه کنید و سپس به این مقاله رجوع کنید.
در این قسمت میخواهیم در مورد کاربردهای هر کدام از پنج سبک توضیح دهیم و نگاه عمیقتری به موضوع تعارض بر اساس مدل TKI داشته باشیم.
دقت داشته باشید که هر کدام از ما غالباً از یک یا دو تا از این سبکها بیشتر از سایر سبکها استفاده میکنیم و دلیل آن میتواند راحتی ما با آن سبک و ارزیابی ما از آن موقعیت باشد.
–
۱. سبک مشارکتجو
کاربردها:
۱. زمانی که خواستهها و نیازهای هر دو طرف تعارض آن قدر مهم است که نمیتوان بخشی از آنها را نادیده گرفت و به همین دلیل نیاز به راه حلی همهجانبه داریم تا تمام نیازهای طرفین را پوشش دهد.
۲. زمانی که امکان سازش و کوتاه آمدن از خواستهها به دلیل اهمیت و حیاتی بودن آنها وجود ندارد.
۳. زمانی که مشتاق این هستید که دیدگاه خودتان را ارزیابی و بازنگری کنید و از دیدگاههای دیگران چیزی بیاموزید، در این صورت باید آماده بحث و گفتگو و بررسی تمام ابعاد و زوایای مسئله داشته باشید تا مواضع هر دو طرف برای شما کاملاً شفاف شود.
۴. وقتی بخواهیم دیدگاههای متضاد و زاویهدیدهای متفاوت بر سر یک موضوع را با هم تلفیق کنیم.
۵. زمانی که شرایط بیش از اندازه احساسی است و قصد نداریم رابطهمان را به قیمت رسیدن به نتیجه از دست بدهیم.
–
در مورد این سبک مراقب موارد زیر باشید:
بزرگترین خطری که در استفاده از هر کدام از این پنج سبک وجود دارد، این است که در یک موقعیت تعارض صرفاً از روی عادت یک واکنش نشان دهیم و به این فکر نکنیم که در موقعیت فعلی واقعاً کدام سبک بهتر جوابگوست.
بنابراین در صورتی که سبک غالب خودتان را از بین پنج سبک گفته شده، شناسایی کردید مراقب باشید چشم و گوش بسته از سبک غالبتان استفاده نکنید. خصوصاً اگر این امر منجر به بیتوجهی به سایر سبکها شود، بلکه با هر موقعیت بر اساس نیازهای همان موقعیت برخورد کنید.
–
نشانههای استفاده بیش از اندازه از این سبک:
یادتان باشد سبک مشارکتجو بیشترین انرژی و زمان را از طرفین میگیرد. چون برای پیدا کردن راه حلی که تمام نیازهای هر دو طرف را پوشش دهد نیاز به زمان زیادی بحث و گفتگو وجود دارد.
در نتیجه مراقب باشید زمانی که واقعاً نیازی به یک راه حل بهینه و ایدهآل نیست وقت خودتان و طرف مقابل را تلف نکنید. نیازی نیست همیشه به دنبال بهترین راه حل باشیم، گاهی میتوانیم با صرفنظر کردن از نیازهایی که چندان اهمیت ندارند، با سرعت و راندمان بیشتری به نتیجهٔ مشترک برسیم و کار را پیش ببریم.
استفاده بیش از اندازه از این سبک میتواند نشانه ترس ما از ریسک و یا خطرات احتمالی باشد و در نتیجه تلاش میکنیم زنجیرهای از بحث و گفتگو را برای رسیدن به بهترین راه حل ممکن راه بیندازیم. علاوه بر این گاهی اوقات در این سبک نوعی به تعویق انداختن اقدام و تصمیم دیده میشود.
بنابراین در چنین مواقعی از خودتان بپرسید: آیا من سادهترین موضوعات در تعارض را هم به شکل دقیق و ریشهای به بحث میگذارم در حالی که نیازی به این کار دیده نمیشود؟
سوال دیگری که لازم است از خودتان بپرسید این است که آیا دیگران هم به اندازه من آماده مشارکت و همکاری هستند یا سبک مشارکتی من باعث سوءاستفاده دیگران از موقعیت شده است؟
گاهی اوقات استفاده بیش از اندازه از این سبک ممکن است باعث شود دیگران از اعتماد و روی باز شما سوءاستفاده کنند. در نتیجه مراقب رفتارِ طرف مقابل هم باشید، ممکن است طرف مقابل رفتاری دفاعی، کمحوصله یا رقابت جویانه از خودش نشان دهد و به اندازه شما مشتاق رسیدن به راه حلی ایدهآل و همه جانبه نباشد.
–
نشانههای استفاده خیلی کم از این سبک:
برای کسانی که بسیار کم از این سبک استفاده میکنند پذیرش تفاوتها سخت است. آنها اعتقاد ندارند که تفاوت دیدگاهها گاهی اوقات موقعیت مناسبی برای یادگیری متقابل، تحکیم رابطه و حل مسئله است.
در نتیجه این افراد از همان ابتدا راه را برای تعامل و همکاری میبندند و این میتواند منجر به هدر دادن امکانات احتمالی برای حل تعارض شود.
–
۲. سبک برتریطلب
کاربردها:
۱. زمانی که نیاز به تصمیمگیری سریع و قاطعانه وجود دارد- مثلاً در شرایط بحران و اضطرار
۲. زمانی که لازم است کارها را اجرایی کنیم- معمولاً کارهای اجرایی و روتین جذابیت و هیجان خاصی برای افراد ندارد (مثل پیگیری برنامه هفتگی) به همین دلیل در این موقعیت نوعی قاطعیت برای اجرای کار لازم است. (وقتی تصمیم نهایی شد، دیگر جای بهانهگیری نیست و همه باید کار را انجام دهند)
۳. زمانی که خروجی تصمیم به نفع سازمان است و شما به درستی تصمیم کاملاً اعتقاد دارید.
۴. زمانی که لازم است در برابر افراد سودجو و سوءاستفادهکننده بایستید.
–
در مورد این سبک مراقب موارد زیر باشید:
در صورتی که اطراف شما پر شده است از افراد «بله قربانگو» احتمالاً دارید از این سبک بیش از حد لازم استفاده میکنید. احتمالاً اطرافیان شما یاد گرفتهاند برای پرهیز از مخالفت با شما به هر سازی که میزنید برقصند و این خطرناک است.
در این صورت دارید به خودتان ضرر میزنید چون دسترسی خودتان را به اطلاعات محدود میکنید.
علاوه بر این در صورتی که دیگران سوال، تردید و یا ابهامی داشته باشند ولی به دلیل ترس از شما این سوال را مطرح نکنند نشانه دیگری است از اینکه دارید از سبک برتریطلب بیش از اندازه استفاده میکنید.
در یک فضای رقابتی و در حضور افراد برتریطلب، دیگران تلاش میکنند به اندازه کافی لایق به نظر برسند و به همین دلیل نقاب اعتماد به نفس و آگاه بودن به خودشان میزنند. همین باعث میشود اگر در مورد موضوعی ناآگاهی و یا ابهام داشته باشند برای پرسیدن آن پیشقدم نشوند و این فضا باعث کشته شدنِ یادگیری و خلاقیت میشود.
–
نشانههای استفاده خیلی کم از این سبک:
آیا در اغلب موقعیتها احساس درماندگی و ضعف میکنید؟
گاهی اوقات دلیل اینکه از سبک برتریطلب استفاده نمیکنیم این است که حقوق خودمان را نمیشناسیم یا آنها را معتبر نمیدانیم. گاهی هم از توانایی و قدرت و استعداد واقعی خودمان آگاهی نداریم که بخواهیم روی آن تأکید کنیم. قدرت شما در استعداد خاص شما نهفته است. افرادی که تیپ شخصیتیشان را میشناسند نسبت به تواناییها و قدرت خودشان آگاهی بیشتر و دقیقتری دارند.
نکته دیگر این است که باید بررسی کنید و ببینید که آیا در یک موقعیت خاص، داشتن یک موضعِ ثابت برای شما دشوار است؟
گاهی اوقات ما مراعات احساسات دیگران را میکنیم و حرفی از نیاز و خواسته خودمان نمیزنیم. گاهی اوقات هم صرفاً با تحمیل کردن یا بیان کردن خواستههایمان راحت نیستیم و از خیرش میگذریم. همه اینها باعث میشود تصمیمگیری را به تأخیر بیندازیم و با موضوع تعارض مواجه نشویم.
در قسمت آینده در مورد سه سبک مصحلتاندیش، کنارهگیر و صلحطلب صحبت خواهیم کرد.
امتیاز شما به این مقاله: [kkstarratings]
۱ دیدگاه
من اصولاً ترجیحم این است که در شرایط تعارض قرار نگیرم، فکر میکنم تیپ شخصیتی من هم که INFJ است با این موضع همخوانی دارد. موافقم که آدم باید گاهی باید به حقوق خودش احترام بگذارد و آنها را محترم شمارد اما گاهی اوقات شرایط را که میسنجم بازهم کفهٔ ترازو به سمت راحتی اعصاب خودم سنگین میشود. یعنی ارامش روانی برایم اهمیت بیشتری پیدا میکند.