زمان تقریبی برای مطالعه این مقاله: ۷ دقیقه
آیا شخصیت مسئلهای وراثتی است؟
در این مقاله قصد داریم به یک پرسش بسیار مهم پاسخ دهیم، پرسشی که از دیرباز ذهن روانشناسان و حتی دانشمندان حوزههای دیگر را به خود مشغول کرده و آن پرسش این است که آيا شخصیت ما وابسته به عوامل وراثتی است یا اینکه محیطی که در آن رشد میکنیم شکلدهنده اصلی شخصیت ماست؟
آیا کودکان شخصیت خودشان از پدر و مادر و یا نسلهای پیشین به ارث میبرند؟ یا شخصیت آنها در محیطی که پرورش مییابند شکل میگیرد؟
مقالهای که در ادامه خواهید خواهند تلاشی است برای پاسخ دادن به این سوال و حاصل جمعبندی و نتیجهگیری از پژوهشهای مختلف و معتبری است که تاکنون انجام شده. مثل روال معمول در تیپشناسی نوین، هر ادعا و آمار و ارقامی که در این مقاله ارائه میشود به مرجع مربوطه ارجاع داده خواهد شد.
ضمن اینکه بخش عمده این نوشتار، ترجمه و بازآفرینی مقالهای است از خانم Molly Owens مدیر بنیاد Truity در آمریکا.
پس از این مقدمه با مطالعه این مقاله همراه تیپشناسی نوین باشید:
قدمت این پرسش که شخصیت ذاتی است یا اکتسابی شاید به دوران چارلز داروین بازگردد، زمانی که داروین طی نظریه انقلابیاش ادعا کرد بقاء، یعنی انتقال قویترین ژنها به نسل بعدی.
تا سالهای سال افراد برای پاسخ دادن به این سوال در دو جبهه مختلف و متضاد قرار میگرفتند. عدهای معتقد به وراثت بودند و میگفتند: «میوه چندان از درخت فاصله نمیگیرد.» این دسته از افراد مستنداتی هم برای ادعایشان ارائه میکردند و میگفتند بچهها رنگ چشم، مو، پوست و ایمنی در برابر برخی از بیماریها را از پدر و مادرشان به ارث میبرند و به همین دلیل برخی از صفات و خصوصیات شخصیتی بچهها هم مستقیماً نتیجهٔ عامل وراثت است. از دید این عده، شخصیت ناشی از وراثت است و رخدادهای محیطی یا پرورش و تربیت و یا تأثیر ارادهٔ فرد در تغییر آن تقریباً غیر ممکن است.
در نقطه مقابل، افرادی قرار گرفتند که کاملاً معتقد به تأثیر بسیار زیاد محیط و نحوهٔ پرورش فرزندان در شکلگیری شخصیت آنان بودند. آنها میگفتند شخصیت هرکس برآیندی است از محیطی که در آن بزرگ میشود و پرورش مییابد و این آموزش، یادگیری و تجربه است که از شما شخص کنونی را ساخته.
به هر حال در نهایت این سوال پیش میآید که حق با چه کسی است و ادعای کدام یک از این دو دسته صحیح است؟
دیدگاه روانشناسی چیست؟
برگردیم به همان دوران داروین که در ابتدای بحث صحبتش را کردیم. در آن دوران روانشناسی به نام فرانسیس گالتون که پسرخاله داروین بود، به شدت بر وراثت و نقش آن در شکلگیری نسلهای برتر تأکید داشت.
مثلاً او معتقد بود که هوش عاملی کاملاً وراثتی است و در صورتی که بتوان تولید مثل را به شیوهای کنترل نمود که مثلاً افراد باهوش با هم ازدواج کنند میتوانیم در نسلهای بعدی، جامعهای باهوشتر داشته باشیم.
در مجموع گالتون به بهبود وضعیت نسلهای بعدی در اثر توارث اعتقاد فراوانی داشت.
این باور تقریباً تا سالهای زیادی رایج بود تا اینکه فروید با نظریهای آن را به چالش کشید. او معتقد بود که شخصیت زمانی شکل میگیرد که فرد در کودکیاش میآموزد چگونه با محیط اطرافش تعامل و ارتباط داشته باشد و از چه مکانیزمهایی برای به دست آوردن نیازهایش استفاده کند.
تا سالهای زیادی دیدگاه رفتارگرایان که اعتقاد به تأثیر محیط در شکلگیری رفتار و شخصیت داشتند بر دنیای روانشناسی حکمفرما بود. در آن سالها باور رایج این بود که بخش عمده شخصیت و رفتار آدمی در اثر تعامل با محیط شکل میگیرد و تا حد زیادی به کمک اصل شرطیسازی قابل تغییر و کنترل است.
خوشبختانه در روزگار معاصر و با پیشرفت علم ژنتیک، این امکان برای پژوهشگران فراهم شده است تا مطالعات دقیقتری روی محتوای ژنتیکی افراد داشته باشند و به همین دلیل در حال حاضر خیلی راحتتر میتوانیم به این سوال پاسخ دهیم که چطور کودکان برخی از خصوصیات، صفات و نشانههای رفتاری مشخص را از والدین خود به ارث میبرند.
در پژوهشی که به تازگی روی دوقلوها انجام شد، مشخص شد که توسعهٔ تعدادی از صفات و خصوصیات شخصیتی تحت تأثیر مستقیم وراثت است تا جایی که بر خلاف باورهای قبلی، وراثت بیش از آنچه فکر میکردیم در شکلگیری شخصیت نقش دارد و حتی ممکن است تأثیر آن در مواردی از محیط هم بیشتر باشد.
پژوهش دوقلوها
پژوهشگران دانشگاه مینهسوتا به مدت بیست سال، ۳۵۰ دوقلو را تحت نظر و آزمایش قرار دادند. نکته اینجاست که تعدادی از این دوقلوها در محیطی جدای از هم بزرگ شده بودند.
این پژوهش در نوع خود اولین پژوهشی است که دوقلوهایی که با هم بزرگ شده بودند را با دوقلوهایی که جدای از هم بزرگ شدهاند مقایسه میکرد. این مسئله از آنجایی مهم بود که به پژوهشگران کمک میکرد که تا حد زیادی بتوانند تأثیر وراثت و محیط را روی شکلگیری شخصیت به طور نسبی بررسی کنند.
در طول این پژوهش از شرکتکنندگان خواسته شد پرسشنامههای شخصیتی «مدل پنج عاملی شخصیت» (Big-5 Personality test) را تکمیل نمایند.
مدل پنج عاملی شخصیت، یک نظریه شخصیتشناسی مبتنی بر «صفت» است که پنج صفت اصلی شخصیتی را مورد سنجش قرار میدهد. خود این شاخصها شامل زیر-شاخههای مفصلی هستند که به تفسیر این مدل غنای بیشتری میبخشند، این پنج شاخص اصلی عبارتند از:
شاخص پذیرش نسبت به تجارب جدید
شاخص وظیفهشناسی
شاخص برونگرایی
شاخص اهل توافق بودن
شاخص روانرنجوری
(دقت کنید چهار شاخص ابتدایی فوق (غیر از روانرنجوری) طبق پژوهشهای متعدد، همبستگی متوسط به بالایی با ترجیحات مدل MBTI دارند، اما در مطالعات بالینی و پژوهشهای میدانی از مدل Big-5 بیش از MBTI که کاربردهای سازمانی بسیار گستردهتری از Big-5 دارد استفاده میشود.- تیپشناسی نوین)
نتایجی که به دست آمد بسیار جالب توجه بود، مشخص شد که ژنتیک تأثیر قابل توجهی (کمی بیش از پنجاه درصد) روی شکلگیری بسیاری از صفات اندازهگیری شده دارد.
در بین صفاتِ مورد مطالعه، آن دسته از صفات که بیش از همه تحت تأثیر ژنتیک بودند شامل موارد زیر بود: جاهطلبی، آسیبپذیری در برابر استرس (شاخص N در مدل پنج عاملی)، مهارت رهبری، ریسکپذیری، احساس خوشبختی و مطیع بودن.
میزان تأثیر ژنتیک روی صفات فوق در محدوده بین پنجاه تا شصت درصد بود.
نقش محیط و تربیت چقدر اهمیت دارد؟
هر چند تحقیقاتی مشابه پژوهش دوقلوها نشان دهندهٔ تأثیر بالای ژن در شکلگیری شخصیت است اما از نقش محیط و نحوه تربیت هم نباید غافل شویم. مثلاً پژوهشهای اخیر نشان میدهند که شاخص وظیفهشناسی (C در مدل پنج عاملی) نسبت به سایر صفات همبستگی کمتری با عامل ژنتیک دارد. (+)
این نشان میدهد که والدین و معلمها میتوانند روی تقویت انضباط شخصی و مهارتهای سازماندهی کودکان تأثیرگذار باشند و محیطی که کودک در آن رشد پیدا میکند، نقش بهسزایی در توسعه نظم و انضباط و وظیفهشناسی او خواهد داشت.
هر چند داستان همینجا ختم نمیشود و تحقیقات دیگری نشان میدهد که در مناطق جغرافیایی متفاوت، شکلگیری DNAها تابع شرایط مختلفی از جمله میزان محرومیت و رفاه، مسکن، تحصیلات و حتی میزان آلودگی هوا هم هست (+)
همه این موارد میتوانند روی شکلگیری خاص DNAها و در نتیجه شکلگیری شخصیت تأثیرگذار باشند.
علاوه بر این، بر اساس پژوهشی که در مینهسوتا روی دوقلوها انجام شد نتایج جالب توجه دیگری هم به دست آمد. از جمله اینکه دوقلوهایی که در مکانهای متفاوت و دور از هم رشد کرده بودند رفتار و خلقوخوی نزدیکتری از دوقلوهایی داشتند که در کنار هم زندگی کرده بودند.
این نکته مهمی را به ما نشان میدهد و آن این است که دوقلوهایی که در کنار هم زندگی میکنند- به دلایل مختلف- دوست دارند از هم متمایز باشند و از طرفی این فرصت را دارند که با مقایسه رفتار یکدیگر، به طور آگاهانه رفتارشان را در جهت دلخواه تغییر دهند تا از خواهر یا برادر دوقلویشان متفاوت به نظر برسند. این یعنی تأثیر انتخاب ارادی و آگاهانه برای تغییر برخی از خصوصیات رفتاری؛ یعنی کمرنگ کردن اثر ژنها.
این موضوع نشان میدهد که ما حتی اگر بخشهایی از شخصیتمان را به صورت ژنتیکی به ارث برده باشیم هم به این معنی نیست که در قفس قرار گرفتهایم و تا ابد محکومیم به همان شکل باقی بمانیم و هیچگونه کنترلی روی رفتار خود نخواهیم داشت. بلکه تا حد زیادی میتوانیم با تغییر محیط، آموزش و یادگیری و نیروی اراده، خلقوخو و رفتار خودمان را تغییر دهیم.
جمعبندی
در ابتدای این بحث قرار شد به این پرسش پاسخ دهیم: آیا خصوصیات شخصیتی ما ارثی است یا اکتسابی؟ دیدگاهی که علم امروزه به ما پیشنهاد میکند روشن است: هیچ پاسخ صفر و صدی و مطلقی برای این پرسش وجود ندارد. یعنی نمیتوانیم بگوییم شخصیت ما صد در صد ارثی است یا صد در صد اکتسابی است.
در واقع این سوالِ صحیحی نیست! بلکه سوال درست این است که بگویم: چقدر از شخصیت ما در اثر وراثت شکل گرفته و چقدر در اثر تربیت. یا اینکه چقدر از شخصیت ما ذاتی و غیر قابل تغییر است و چه میزان از آن را میتوانیم کنترل کرده و تغییر دهیم؟ و مهمتر از همه اینکه تا چه حد میتوانیم در مشاهداتمان دقیق باشیم و موضوع به این پیچیدگی با این همه پارامتر و متغییر را تحلیل کنیم؟
کتاب هنر و علم خودشناسی
در صورتی که به این موضوع علاقهمندید و مایلید اطلاعات و بینش بیشتر و علمیتری بهدست آورید شما را دعوت میکنیم به مطالعه کتاب «هنر و علم خودشناسی» نوشتهی پیتر هالینز و با ترجمه آرسام هورداد. برای مطالعه توضیحات و سفارش اینترنتی این کتاب روی تصویر زیر کلیک کنید
۲ دیدگاه
به نظر من اگر کلیت شخصیت هر فرد رو به نوعی از کیک تشبیه کنیم..
مواد اولیه کیک شخصیتی هر نفر کاملن ارثی و مخصوص به ژنتیک خود فرد هست
ولی طرز تهیه و روش بکارگیری این مواد اولیه کاملن اکتسابی و اختیاری تحت اراده خود فرد انجام میشه..
و هرکسی راه و روش خودشو برای درست کردن کیک شخصیتی خودش داره.
سلام بسیار مقاله جالبی بود
وقتی رفتارهای فرزند خودم و چند تا از دوستانم رو بررسی میکنم این موضوع برام خیلی قابل توجه میشه که بعضی از رفتارهای بچه ها دقیقا شبیه به پدر و مادرشون هست و اونچیزی که بنده فهمیدم این هست که هر چقدر پدر و مادر ها رو خودشون و اخلاق خودشون کار بکنن واصطلاحا خودشون رو تربیت کنن فرزندان بهتری تربیت میکنن.
“همراه همیشگیتون تا این لحظه حسن”