سیاه و سفیدهای خاکستری!
نگاهی به فیلم Green Book محصول سال ۲۰۱۸
یکی از فیلمهایی که با خوشحالی میخواهم آن را به شما معرفی کنم، “کتاب سبز” است. این فیلم با الهام از داستانی واقعی ساخته شده و به سالهایی که هنوز بردهداری در ایالتهای جنوبی امریکا مرسوم بوده است، برمیگردد. دکتر شرلی و تونی لیپ با وجود دنیاهای متفاوتی که در آن به سر میبرند، باید برای دو ماه بیشترین همزیستی را با هم داشته باشند و ما شاهد چگونگی این همزیستی در فیلم هستیم.
تونی لیپ؛ ESTP
پدر تونی به او یاد داده است که: “هرکاری که میکنی، با تمام وجود انجامش بده! وقتی کار میکنی، فقط کار کن. وقتی میخندی، فقط بخند. وقتی غذا میخوری، طوری بخور که انگار آخرین وعدهی غذایی توست!”
از همه چیز لذت بردن، به راستی کار دشواری است، اما نه برای تونی لیپ! او به خودش سخت نمیگیرد و شما را نیز وا میدارد تا راحت باشید و حداقل در کنار خودِ او لحظههای مفرحی را تجربه کنید. تونی از هر موقعیتی برای تفریح کردن استفاده میکند و جالب است که میتواند از آن، پول هم دربیاورد! اصلا شاید نگرانی در کنار تونی بیمعنا باشد! چون او بهترین راهحلها را برای هر چالش و مشکلِ احتمالی در آستین دارد و بلد است چطوری کارها را پیش ببرد.
تونی بیان بامزه و خودمانیای دارد، حاضرجواب است و معاشرت با او لبخند به لب آدم میآورد. شاید به همین دلیل همسرش او را عاشقانه دوست دارد، و دور و اطرافشان همیشه پر از فامیل، دوست و آشنا است! تونی حوصلهی خودش را با تنهایی سر نمیبرد. او در معاشرت عملگراست و با زبان خودش به مردمانِ تنها اینطوری انتقاد میکند که: “دنیا پر از آدمهای تنهایی است که از برداشتنِ قدم اول میترسند…”. برخی از دوستانش او را “استاد چرت و پرتگویی” مینامند و این برای تونی لذتبخش است! او میگوید از زبان چرب و نرمش برای قانع کردن مردم به انجام کارهایی که به آنها تمایلی ندارند، استفاده میکند.
“…من خدمتکار نیستم. اگر به یک راننده نیاز داری که تو را از یک جا به جایی دیگری ببرد، و اگر به کسی نیاز داری که مطمئن شود هیچ مشکلی در طول راه نخواهی داشت، میتوانی روی من حساب باز کنی!” و همینقدر راحت قواعد کارش را بیان میکند! نپذیرفتن شرایط او یعنی از دست دادنِ فردی که آدمهای زیادی را با استعداد ذاتیاش در مدیریت بحران تحت تاثیر قرار داده است.
تونی از آن دست آدمهاست که سرش برود، قولش نمیرود! وقتی به او میگویند اگر این کار را تا به آخر انجام ندهی، از پول هم خبری نیست، با تعجب میگوید: “چرا نباید کار را تمام نکنم؟ خودم آن را قبول کردم، نکردم؟” البته او با نظم و شیوهی دلخواهِ خودش کارها را سر و سامان میدهد و خواستهاش این است که بدانیم: “راهی که برای انجامِ کار انتخاب میکنم، نباید برای تو مهم باشد!”
به نظر من دکتر شرلی به سادگی اما درست، تونی را توصیف کرده است: “انسانی خوب، با دستور زبانی افتضاح و روحی مهربان!” شرلی تلاش میکند به تونی کمک کند تا در جمعهای رسمی از واژگان مناسبتری استفاده کند، اما تونی اهمیتی به نظر مردم دربارهی خودش نمیدهد و میگوید: “من مشکلات خودم را دارم، حالا باید نگران این هم باشم که مردم دربارهی طرز حرف زدنم چطور فکر میکنند؟!”
و در آخر باید بگویم که تونی لیپ شاید گاهی کلهشق به نظر برسد، اما همیشه برای گرفتن درستترین تصمیم تلاش میکند. این ویژگی در او باعث شده تا با وجودِ رگههایی از نژادپرستی، به درکِ خوبی از دنیای پیچیده و رنجآورِ سیاهپوستان برسد.
دکتر دونالد شرلی؛ INTJ
“تو هرگز از راه خشونت به پیروزی نمیرسی. فقط با حفظ کردنِ احترامت، میتوانی پیروز بشوی. احترام همیشه برنده است!” این یکی از دیالوگهای دکتر شرلی است که با قدرت بیان میشود. او همیشه اعتقاداتش را همینقدر جدی، با اعتماد به نفس و محکم بیان میکند و میتوانیم مطمئن باشیم که خودش به آنچه میگوید، عمل کرده است.
دکتر شرلی مغز متفکری است که سه دکترا در رشتههای موسیقی، روانشناسی و هنرهای آیینی دارد؛ پیانیستِ توانمندی که از سن سه سالگی برای مردم پیانو نواخته، و حالا برای اجرای کارهایش به همهجا دعوت میشود.
او در انجام کارها و زندگی روزمرهاش بسیار دقیق، با برنامه و اصولی است، و تحمل بینظمی و رفتارهای خارج از قاعده را ندارد. از این رو خشک و جدی به نظر میرسد. دکتر شرلی کارها را با استانداردهای خاص خود انجام میدهد و در پیشبُرد آنچه درست میداند، یکدنده است. شاید از کسی که زندگیای پیچیده و مستقل را برای خود برگزیده، نمیتوان توقع داشت تا به سادگی تسلیمِ عقیدهی دیگری شود. او به دلیل اعتمادی که به سبک انتخابی خود دارد، به نقدِ رُک و بیپردهی رفتارِ دیگران میپردازد و از این لحاظ میتواند بسیار تلخ باشد. اما در عین حال، میبینیم که به محضِ آشنایی و احساس راحتی، روحیهی لطیفِ هنرمندانهی خود را آشکارتر میسازد؛ به طور مثال میتواند در نوشتن نامههایی پر از احساس و عاطفه، بسیار تاثیرگذار عمل کند.
علی رغمِ موفقیتهای بیشمار در دنیای حرفهای، دکتر شرلی زندگی ناشادی دارد. او بسیار تنهاست. برادری دارد که مدتهاست با او ارتباطی نداشته و ازدواجش هم با شکست مواجه شده است. خودش میگوید که در مدیریتِ توامانِ دنیای شغلی و عاطفی موفق نبوده است؛ انگار که زندگی درونی و افکار دور و درازش را به معاشرتهای اجتماعی ترجیح داده و حتی وقتی تونی زیاد صحبت میکند، احساس کلافهگی کرده و پیشنهاد میدهد: “چطور است کمی ساکت باشیم؟”
هر چه با داستان جلوتر میرویم، بهتر در مییابیم که اگر دکتر شرلی هدفی داشته باشد، با سختکوشی آن را دنبال میکند، حتی اگر این هدف برایش مصائب و دردهای جدی به بار بیاورد، و از همین رو تحسین بسیاری از ما را برمیانگیزد.
او سیاهپوستی اهل شمال امریکاست، جایی که میتواند در زندگی آسوده و پررفاهش، حالِ خوبی داشته باشد. اما او نمیتواند نسبت به ظلمی که به سیاهپوستان در جنوب امریکا میشود، بیتفاوت باقی بماند. بنابراین سفری دشوار را آغاز میکند، و حتی رفتارهای تحقیرآمیزِ مردمان جنوب را تاب میآورد، به این امید که با حضورش تغییری در زندگی همنوعانِ خود ایجاد کند. و همین جاست که نوازندهای دیگر دربارهی دکتر شرلی میگوید: “نابغه بودن کافی نیست، برای نفوذ در قلبِ آدمها، شجاعت لازم است!”
نوشتهٔ: محدثه ابراهیمزاده– عضو دپارتمان تولید محتوای تایپشناسی و دانشآموخته دوره MBTI تایپشناسی
برای دریافت نوشتهها، ترجمهها و فایلهای صوتی آرسام هورداد…
با عضویت در کانال تلگرام آرسام هورداد، هر روز به نوشتهها، فایلهای صوتی، ایدهها و بینشهای تازهای برای رشد شخصیت و توسعه فردی دسترسی خواهید داشت. آدرس کانال تلگرام: t.me/typeshenasi
عضویت در کانال تلگرام آرسام هورداد
شخصیتهای MBTI را دقیقتر بشناسید:
۱ دیدگاه
این فیلم رو همین دیشب مشاهده کردم؛ واقعا تحسینبرانگیز بود. شما هم تحلیل خیلی خوبی ارائه دادید خانم ابراهیمزاده درود بر شما
فقط راجع به جمله آخر، من نسخه دوبله رو که دیدم این جمله رو به کار برد: استعداد کافی نیست، باید شجاعت داشته باشی تا بتونی مردم رو تغییر بدی…
با آرزوی بهترینها