بپذیر!
بپذیر که شروع کردن هر کاری برایت سخت خواهد بود، اما علیرغم این سختی شروع کن
بپذیر که وقتی شروع میکنی همهچیز بر وفق مرادت نخواهد بود،
بپذیر که حتی اگر عملکرد خوبی هم داشته باشی، ممکن است دقیقاً به آنچه مد نظرت بود نرسی
بپذیر که اشکالی ندارد اگر ته ماجرا آن چیزی نباشد که تو میخواستی
بپذیر که ممکن است گاهی در میانه راه خسته شوی، نق بزنی، راهت را گم کنی، گریه کنی
بپذیر که تردید و دودلی، بسیار تو را آزار خواهند داد
بپذیر که مدام دلت میخواهد به شاخهای دیگر بپری
بپذیر که گاهی تا سر حد رها کردن راه، ناامید و دلسرد خواهی شد
اما مهمتر از همهٔ اینها؛
آنچه اوج پختگی و خرد تو را نشان میدهد این است:
راه سخت است و آخرش معلوم نیست، اما هیچکدام از اینها اهمیت چندانی ندارد،
چون قدم گذاشتن در خود راه است که اهمیت دارد
چون با طی کردن مسیر است که تو آدمِ دیگری میشوی، که حتی اگر در پایان به آنچه میخواستی نرسی، دیگر آدمِ قبل از ورود به مسیر نیستی
قهرمانی از تو بیرون آمده که حالا زندگی را جور دیگری میبیند.
قهرمانی که برای قهرمان شدنش هزینه داده
هزینههای زیاد
زخمهای زیاد
دست و پای پینهبسته
گاهی دلِ شکسته
اما حالا که مسیر را طی کرده، با خودش فکر میکند طی کردنِ این مسیر، و ایستادن در این نقطه، به همهٔ سختیهایش میارزید. چون الان من آدمی شدم که همیشه میخواستم باشم. خارج از بند و زنجیر ترسهایم، تردیدهایم، دودلیهایم. آدمی شدم که به حق انتخابم خودم، و مسئولیت سنگینی که در پی آن میآید واقف گشتهام، و چه لذتِ گزنده و شیرینیِ دلهرهآوری دارد این انتخاب.
ما امن و امانِ حقیقی را تجربه نخواهیم کرد، مگر از پی تجربهٔ تردیدها و زخم خوردنهای زیاد در وسط معرکه. اما بشارت باد عینیت یافتنِ گنجهای درون، بر کسی که خود را به مشتهای مکرر روزگار میسپارد و هر بار به پا میخیزد برای خواستهٔ به حقِ دلش.
ارادتمند
آرسام هورداد