درونگرایی و کمالطلبی
چرا درونگراها به خودشان سخت میگیرند؟
استانداردهایتان تا چه اندازه کمالگرایانه است؟
در دوران مدرسه، تکالیفم را بارها و بارها مینوشتم تا بهترین تکلیف را تحویل دهم. به مهمانی نمیرفتم تا گزارشهایم را تهیه کنم. نمیخوابیدم تا سفارش مشتری را آماده کنم. چون شک داشتم بتوانم وظیفهام را انجام دهم. در فرایند ارزیابی در محل کار نیز، موارد خوبی را که رئیسم راجع به من بیان کرده بود، فراموش کرده و بر روی تنها موردی که نیاز به بهبود داشت، تمرکز میکردم. به مدت سه هفته ذهنم درگیر این موضوع میماند و در خیال خود، رئییسم را بابت بیاعتبار کردن خود مذمت میکردم.
داشتن استانداردهای بالا به خودی خود شما را کمالگرا نمیسازد. بسیاری از افراد برای رسیدن به موفقیت، استانداردهای بالایی برای خود تعریف میکنند. اما بین خوب و عالی تفاوت وجود دارد. چرا که عالی غالبا بد میشود.
اگر شما یک درونگرایید، نسبت به برونگراها تمایل بیشتری به تکرار الگویی ایده آل دارید. چرا که عمیقا درگیر مسائل شده و به دستاوردی بیش از انتظار موجود، دست مییابید. از این رو اغلب منفینگر، ناامید، ترسو، بسیار سفت و سخت و در عین حال خودشیفته میشوید.
با این تفاسیر آیا میتوان گفت درونگرایی بدترین دشمن ماست؟ کمالگراها چگونه میتوانند متعادل شوند؟
آیا کمالگرایی ارتباطی با شخصیت دارد؟
یکی از مکاتب فکری، منشا شکلگیری کمالگرایی را در کودکی جستجو میکند و آن را رفتاری آموخته شده میداند. از این رو کمالگرایی در مواقعی شکل میگیرد که تایید کودک منوط به دستاوردهای او باشد و در صورتی که دستاورد نداشته باشد، تنبیه گردد.
در نتیجه عزت نفس او به تایید دیگران گره میخورد. این بچهها یاد میگیرند که زمان زیادی را صرف کاری کنند تا ایده آل دیگران را اجابت کنند. اگر این افراد کمتر وقت صرف کنند، احساس ناکامل بودن یا بیارزشی خواهند داشت. پس میتوان نتیجه گرفت که کمال گرایی نوعی نفرت از خود است. کودک کمالگرا معتقد است نمیتواند دوست داشتنی باشد مگر اینکه نسخهای غیرواقعی از خود ارائه دهد.
آیا این جملات برایتان آشنا است، نه؟ البته من شخصا نمیتوانم با این تجربه ارتباط برقرار کنم. من از خودم متنفر نیستم. من مطمئنم مادرم که تیپ ESFJ دارد، هیچوقت مرا وادار به انجام کاری که خودم دوست نداشتم انجام دهم، نکرده است. او فقط از اینکه قوانین را رعایت میکردم مثلا به مدرسه می رفتم، شاد بود. من مطمئنم مانند بیشتر INTJها، عزت نفسم به تایید دیگران گره نخورده و تنها تایید نکردن توسط خودم برایم اذیت کننده است.
پس ماجرا از چه قرار است؟ بله، شخصیت! به نظر میرسد درونگراها خود را به صلابه میکشند تا موفق شوند. آنها کمالگرایی را به روشهای متفاوت تجربه ميکنند.
استانداردتان تا چه اندازه کمالگرایانه است؟
INTJ: شما قاضی، هیئت منصفه و جلاد خودتان هستید. اندوه ناشی از کمالگرایی، برایتان آسانتر از اعتباربخشی به خودتان است. چرا که همیشه به فکر چیزی هستید بهتر از آنچه که انجام دادهاید. شما متوجه نیستید که چرا کمالگرایی لزوماً همیشه مطلوب نیست. شما در مقایسه با سایر تیپ ها، آن قدرها هم کمالگرا نیستید. چرا که N و T شخصیت شما سبب عملگراییتان شده و در دستیابی به اهداف کمکتان میکند.
کمالگرایی میتواند وقت را هدر داده و ناکارآمد باشد. برای رسیدن به اهداف مهمتر، آن را کنار بگذارید.
INFJ: شما استانداردهایی مشابه INTJ برای کمالگرایی خود دارید و آن را در حد قله اورست تنظیم میکنید. استانداردهای کمالگرایی شما به قدری بالاست که گویی تک تک کلمات آن را بر روح خود حک کردهاید. همچنین به دلیل وجود احساسات عمیق در وجود شما، عمیقا به افکار و احساسات دیگران در مورد خود اهمیت میدهید. اگر استانداردهای خود را فراموش کنید، نه تنها به خود بلکه به دیگران نیز تخفیف نمیدهید. از آنجا که نسبت به انتقاد بسیار حساس هستید، از ترس از شکست یا طرد شدن نهایت کمالگرایی را به کار میبندید. از این رو خودتان را پنهان میکنید تا در معرض آسیبپذیری قرار نگیرید. پس میتوان نتیجه گرفت اصلا تمایل به انجام کاری ندارید چرا که میترسید از خود ناامید شوید.
ISTJ و ISFJ: کمالگرایی شما به وظیفه مداریتان پیوند خورده است. شما پس از انجام پروژه احساس غرور و افتخار میکنید. شما دوست دارید قابل اعتماد شناخته شوید و اگر نتوانید کاری را به تنهایی و بدون کمک دیگران انجام دهید، عمیقا غمگین خواهید شد. مانیفست کمالگرایی شما، بسیار دقیق و صحیح بودن است. شما میتوانید غرق در جزئیات شده و برای بخشش اشتباهات کوچک خود نیاز بسیار سختگیر باشید. منفیترین نکته برای SJها توجه به خاطرات است. شما با احترام سایرین نسبت به خود راضی میشوید و میترسید اگر مرتکب اشتباهی شوید، احترام دیگران را از دست بدهید. اگر از شما تعریف شود، چندین ساعت احساس خوبی خواهید داشت و اگر از شما انتقاد شود، در باقی عمر خود، آن را به خاطر خواهید داشت. تا جایی که ISFJها میتوانند زندگی خود را صرف گرفتن تایید کنند. تمایل به تاییدطلبیتان باعث میشود که گمراه شوید و بیشتر به سمت کمالگرایی حرکت کنید. چرا که اگر دیگران راجع به شما بد فکر کنند، وحشت خواهید کرد.
INTP و INFP: شهودیهای ادراکی تجارب متفاوتی در مورد کمالگرایی دارند. در کل شخصیتهای ادراکی کمتر از قضاوتیها گرایش به کمالگرایی دارند و این به دلیل تمایل آنها به تجدید نظر و کشف دائمی است. INPها فرایند کشف را بیش از آنچه که در عمل انجام میدهند، دوست دارند. این مساله در ظاهر ارتباطی با کمالگرایی ندارد. اما در واقع انعطافپذیری، شما را به کمالگرایی بیشتر سوق میدهد. کمالگرایی INPها به شکل داشتن تردید است. از آنجا که اعتماد به نفس لازم برای انتخاب بهترین گزینه و تکرار آن را ندارید، هر گاه هم که کاری را به انجام برسانید، با تردید به آن نگاه کرده و گزینه دیگری را بهترین می انگارید. همیشه ذهنتان در حال نشخوار آن چیزی است که میتوانست اتفاق بیفتد و دائما در مورد انتخابهای ناکامل خود فکر میکنید. در نتیجه همیشه اضطراب قابل توجهی را تجربه میکنید. از این رو ممکن است حتی قبل شروع کار، آن را رها کنید.
ISTP و ISFP: به آرامش و خودانگیختگی شهرت دارند و به ندرت دچار کمالگرایی میشوند. آنها معمولا کار را انجام میدهند اما به دنبال لحظهای هستند که درستی کار در آن اثبات شود. البته ممکن است ISPها برخلاف اکثر مواقع، کمالگراییهای مخربی را تجربه کنند. چرا که آنها با تمرکز فکرشان در کشمکش هستند و گرایش به انجام حداکثری کارها دارند. هنگامی که کارها در مسیر شخصی ایشان پیش برود، ISPها موفق میشوند اما زمانی که شانس یاریشان نکند، تبدیل یک شکست خورده اساسی تبدیل میشوند. برای مثال SPهای ورزشکار را دیدهاید که به سطح مطمئنی از عملکرد رسیدهاند اما به محض اینکه احساس کنند ممکن است شکست بخورند، ورزش را به صورت کامل کنار میگذارند. کمالگرایی از نوع شکوه در لحظه، حال روحی و عزت نفس SPها را ویران میکند.
این موارد نمودهای کمالگرایی درونگراهاست. اما با چه روشهایی میتوان بر کمالگرایی هر کدام غلبه کرد؟
نگران نباش، بیکیفیتتر باش!
شما با هر تیپ شخصیتی، شانس زیادی برای غلبه بر تمایلات کمالگرایانه دارید. میتوانید تغییر کنید و از سایر بخشهای شخصیت به جز کد چهار حرفی تیپ شخصیتتان استفاده کنید.
INTJها باید جنبه عملگرای خود را تقویت کنند. از زمانی که خویش فرما شدهام، از شدت کمالگراییم بسیار کاسته شده است. اگر قبلا نوشتن یک مقاله برای من ۱۰ ساعت طول میکشید و از سایر کارها باز میماندم، حالا آن در ۲ ساعت انجام میدهم. البته ممکن است احساس کنم کار را به بهترین شکل انجام ندادهام اما منطق میگوید اجازه بده کار تمام شود و به سایر امور هم رسیدگی کن.
INFJها: شما بیشتر تمایل دارید که مهربان و همدرد با دوستتان باشید و با وجود شکستهای آشکار، به او بابت دستاوردهایش تبریک میگویید. آیا فکر نمیکنید خودتان هم شایسته این سطح از مهربانی هستید؟ این روشنگری و مهربانی را برای قدردانی از خود به کار ببرید.
ISTJ و ISFJ: ساختار، دوست شماست. برای وظایفتان محدودیت زمانی تعیین کنید و زمانی که مهلت انجام رسید، کار را به پایان رسانده و بدون هیچ بهانهای کنارش بگذارید. همچنین عملکرد حسیتان را به کار گیرید تا بتوانید واقعیت را بررسی کنید. به بیرون رفته و مردم را مشاهده کنید که ۹۰ درصد آنها با وجود بدبختی، استرس، بیماری، زخم و شکست به زندگی ادامه میدهند. این موضوع به شما یاد آوری میکند که بیشتر مردم هرگز کامل زندگی نمیکنند و در مقایسه با آنها، شما برندهاید.
INTPها و INFPها با افکار خود درگیر هستند. اما مشکل زمانی پیش میآید که ایدههایشان در حلقه ثابتی بیفتد. راه حل شما، ادامه مسیر نیست بلکه باید از آن فاصله بگیرید. با یک نفر صحبت کنید. با جهان خارجی درگیر شوید. سایر جنبههای زندگی را امتحان کنید. چشم انداز خود به خود خواهد آمد.
ISFP و ISTP وقتی هیچ چیزی را کمتر از شکوه کامل انجام نمیدهید، هیچ گاه انجام دهنده نخواهید بود. موارد جدیدی مثل نقاشی، سرودن، تعمیر ماشین، بازی ورزشی را امتحان کنید که به شما حس قدرتمندی میدهد. قدرت ماورایی SP خود را به کار گیرید تا از طریق بخشهای سخت به قدرت برسید. وقتی در حال یادگیری موارد جدید هستید، زمانی برای فکر کردن به کمال ندارید. به خاطر داشته باشید که از انجام موارد آشفته و شلوغ پرهیز کنید تا بتوانید اشتباهاتتان را در آغوش گرفته و آرام شوید.
دوره حضوری مرتبط
منبع: truity.com
دیدگاه و نظری درباره این مقاله اگر دارید، آنرا زیر همین پست و در قسمت کامنتها بنویسید.
پیشنهاد میکنیم این مقاله را هم مطالعه کنید:
چطور به نسخه بهتری از خودمان تبدیل شویم؟
مترجم: محبوبه هداوند- عضو دپارتمان تولید محتوای تایپشناسی و دانشآموخته دوره حضوری MBTI پیشرفته
محبوبه درباره خودش اینطور میگوید:
قدم گذاشتن در مسیر خودشناسی، باعث شد با خودم در صلح باشم و در این مسیر، MBTI قطب نمای منه