مشربها هنگام عصبانیت و دلخوری
احساس طردشدگی در تیپهای شخصیتی مختلف
در این مقاله قصد داریم رفتار تیپهای شخصیتی مختلف را در حالت دلخوری، دلشکستگی، احساس تنهایی و طرد شدن، بههمریختگی ذهنی و احساسی، عصبانیت و بررسی کنیم. هر آدمی براساس تیپ شخصیتیاش در چنین موقعیتهایی واکنش متفاوتی خواهد داشت که میخواهیم این تفاوتها را بشناسیم.
خصوصاً در هر چهار حالت به بررسی روابط عاطفی مشربها میپردازیم چون رابطه عاطفی موقعیتی است که در آن احساسات و عواطف در پررنگترین حالتشان نمود دارند.
اما دقت داشته باشید که ما قصد داریم دو سؤال اساسی را مطرح کنیم. یکی اینکه اصلاً چه میشود که آدمها رفتاری غیرقابل کنترل از خودشان نشان میدهند و از حالت عادیشان فاصله میگیرند؟ و آیا این رفتار غیرعادی و غیرمعقول به مشرب یا تیپ شخصیتی آدمها ارتباطی دارد یا خیر؟ و پرسش دیگر اینکه آدمها در این وضعیت به چه شکل رفتار میکنند و تفاوتشان در چیست؟
ما اعتقاد داریم ریشه اصلی رفتار غیرعادی آدمها در شرایط دلخوری، دلشکستگی یا طرد شدن به احساس بیارزشی آنها برمیگردد. یعنی ما هرگاه دچار احساس بیارزشی میشویم وارد یک چرخه منفی از افکار و احساسات و رفتار میشویم که باعث میشود از حالت عادی و طبیعی خودمان فاصله بگیریم.
اما هرکداممان سعی میکنیم به شیوهای با این احساس طردشدگی یا بیارزشی مقابله کنیم تا مجدداً به حالت عادی برگردیم، در واقع میخواهیم از ارزشمندی خودمان حفاظت کنیم اما مسئله این است که این مکانیزم معمولاً به شکل منفی یا اغراقآمیز است. چرا اینگونه است؟ چون ما معمولاً برای اینکه احساس بیارزشی را کنار بگذاریم و از ارزشمندی خودمان حفاظت کنیم، سعی میکنیم آن را نادیده بگیریم و فراموش کنیم به همین دلیل ممکن است رفتارهایی احمقانه، غیرطبیعی، خشمگینانه یا با کنارهگیری انجام دهیم چون در این صورت توجهها را به خود جلب میکنیم. درحالیکه یک فرد بیارزش نه تنها توسط دیگران دیده نمیشود بلکه طرد و کنار گذاشته میشود. فردی که رفتاری احمقانه دارد مورد ترحم، دلسوزی یا مراقبت اطرافیان قرار میگیرد.
تجربهگراها (ESTP-ESFP-ISTP-ISFP)
تکانشی شدن
در مقایسه با سایر مشربها، تجربهگراها ادراک قویتری نسبت به حواس پنجگانهشان دارند. دیدن، شنیدن، چشیدن، لمس کردن و بوییدن ویژگیها و حواسی هستند که توسط تجربهگراها در سطوح بالاتری تجربه میشوند.
تجربهگراها بیش از سایرین از تجربههای حسی برانگیخته میشوند و در روابطشان هم دیگران را برمیانگیزند و محرک آنها میشوند. همین ویژگی باعث میشود وقتی با یک تجربهگرا رابطه عاطفی دارید، اگر همهچیز خوب باشد، نوعی احساسی سرمستی و سرخوشی را تجربه کنید. البته برعکسش هم درست است، زمانیکه تجربهگراها ناراحت و غمگین باشند، ممکن است رابطهتان سرد و کسلکننده باشد.
وقتی تجربهگراها دچار بیعشقی میشوند و عشق را گُم میکنند، بیشتر اسیر تکانهها و خواستههای آنی و فوریشان میشوند. دلیل این موضوع بهخاطر این واقعیت است که عملکرد تجربهگراها براساس درد و لذت است؛ به این شکل که وقتی دچار درد میشوند حاضرند دست به هر کاری بزنند تا از این درد خلاص شوند.
وقتی تجربهگراها دچار احساسات دردناکِ ناشی از احساس بیارزشی میشوند، تمایلاتِ آنی آنها برای خودنماییْ ناگهان بروز میکند و ممکن است در این موقعیت برای بیشتر دیدهشدن، با بیفکری دست به کارهای خطرناک بزنند.
به عبارت دیگر تمایلات حسی و جسمانی تجربهگراها زمانیکه احساس طردشدن میکنند، آنها را به سمت دردسر میکشاند و ممکن است برای فرونشاندن تکانه و شهوت آنیشان دست به کارهای حسابنشده و پر خطر بزنند.
این کار باعث میشود توجه دیگران به آنها جلب شود و از طرفی درد آنها را با لذت جایگزین میکند. یک بار دیگر یادآوری میکنیم و از شما هم میخواهیم به این نکته توجه کنید که تجربهگراها این شیوه را برای کرخت کردن دردشان انجام میدهند و برای این کار از جسم و بدنشان مایه میگذارند و به دل خطر میروند.
آنها میخواهند جلب توجه کنند و از این رو دست به کارهای جسورانه، حیرتآور و برجسته میزنند که کاملاً به چشم بیاید. البته تجربهگراها در حالت عادی و طبیعیشان هم افرادی باشهامت و جسور هستند و دست به تجربههای هیجانی میزنند اما در وضعیت بههمریختگی یا دلخوری یا عصبانیتِ ناشی از طرد شدن، این حالتها به شکل اغراقشده و با بزرگنمایی انجام میشود.
پشتیبانها (ESTJ-ESFJ-ISTJ-ISFJ)
افسردگی و عزلتگزینی
برخلاف تجربهگراها که ترجیح میدهند خودشان را در معرض دید قرار دهند، پشتیبانها دغدغه تعلق داشتن و مورد پذیرش واقع شدن دارند.
پشتیبانها نسبت به سایر مشربها بیشترین نیاز را به تعلق داشتن به گروه احساس میکنند و برایشان مهم است که مورد پذیرش و تأیید جمع قرار بگیرند. آنها ارزشمندی خودشان را بر این اساس میسنجند که چقدر مورد نیاز دیگران هستند.
در یک رابطه عاطفی آنها فوقالعاده کمککننده و یاریگر هستند و دوست دارند شریک عاطفیشان همیشه برای برآورده کردن نیازها روی آنها حساب باز کند و به آنان تکیه کند. در نتیجه عاشق شدن برای پشتیبانها به معنی انجام درست وظایف و تعهدات از جانب دو طرف و احترام و وظیفهشناسی نسبت به یکدیگر است.
در یک رابطه عاطفی تفریحات و خوشیهای هیجانی، جذاب و پرمخاطره برای این بانوان و آقایانِ شریف و موقر در اولویت اصلی نیست، بلکه آنها در این فکر هستند که کسی را بیابند که بشود روی او حساب باز کرد.
حالا سؤالی که پیش میآید این است: «پشتیبانها اصلاً سرخورده و عصبانی یا دلخور میشوند؟» شیوه عصبانیت یا دلخوری آنها به این صورت نیست که داد و فریاد کنند، بلکه آنها اغلب در چنین مواقعی از سایرین «کنارهگیری» میکنند و به سمت افسردگی میروند.
احساس ارزشمندی پشتیبانها به میزان مؤثر و مفید بودن آنها برای دیگران گره خورده است. وقتی دیگران به آنها نیاز داشته باشند و زمانیکه چیزی برای ارائه کردن به دیگران داشته باشند احساس ارزشمندی میکنند.
اما زمانیکه احساس کنند بیمصرف و بیفایده هستند یا نمیشود به آنها تکیه کرد یا دیگران برایشان احترامی قائل نیستند، در آنصورت احساس شرم و موردپذیرش نبودن میکنند.
آنها از ترس طرد شدن، خودشان را از دیگران کنار میکشند و به خلوت خود پناه میبرند که اگر بهخوبی دقت کنید میبینید نوعی کنایه و طنز در این رفتار وجود دارد: آنها دوست ندارند طرد شوند، اما با این حال از دیگران کناره میگیرند و دچار افسردگی میشوند، و در خلوت خودشان امیدوارند که کسی متوجه عدم حضورشان شود.
این مسئله باعث میشود احساس آنها مدام بدتر شود چون دائماً استرس این را دارند که آیا کسی متوجه عدم حضورشان میشود یا خیر. در صورت باقی ماندن در چنین حالتی آنها افسردگی را تجربه خواهند کرد زیرا این باورِ ناسالم در آنها شکل میگیرد که: «من هیچ منفعتی برای کسی ندارم». ترس اصلی آنها در چنین شرایطی این است که دیگران آنها را به واسطه مفید نبودن برای همیشه کنار بگذارند و برچسب بیارزش به آنها بزنند.
در قسمت بعدی همین مبحث را درباره مشربها آرمانگرا (NF) و خردگرا (NT) ادامه خواهیم داد.
لطفاً نظر، تجربه یا موردی در این خصوص به ذهنتان میرسد در قسمت کامنتهای زیر همین مقاله برای ما بنویسید.
دوره حضوری مرتبط: کارگاه شخصیتشناسی به شیوه MBTI
منبع: مجله کرسی
پیشنهاد میکنیم این مقاله را هم مطالعه کنید:
پول چطور میتواند رابطه عاطفی شما را تحت تأثیر قرار دهد؟
۳ دیدگاه
من یه ISFJهستم و چیزهایی رو که درباره پشتیبان ها اینجا نوشته شده تجربه کردم. ولی راه حلی برای مقابله با احساس بی ارزشی و بی مصرفی تو این موقعیت ها ندارم.
سلام به شما زهرای گرامی
مقاله «چطور به نسخه بهتری از خودمان تبدیل شویم؟» میتونه کمکتون کنه و ایدههای خوبی برای غلبه بر این ضعف و بیارزشی بهتون بده:
مطالعه مقاله
موفق باشید
اگه پشتیبان باشیم واسه رفع این حس باید چکار کنیم؟