تیپشناسی MBTI و تصمیمگیری
ارتباط ترجیحات MBTI با پنج مرحله اصلی تصمیمگیری
برای یک تصمیمگیری خوب پنج مرحله کلیدی باید طی شود:
- روش برخورد و مدیریت یک موقعیت تصمیمگیری
- تولید یا ایجاد کردن گزینههایی برای تصمیمگیری
- اجرا کردن و متعهد ماندن روی یک گزینه
- اجرایی کردن یک تصمیم
- تفکر در مورد یک تصمیم
این پنج مرحله به ما کمک میکند تا متوجه شویم که هر فرد در یک موقعیت تصمیمگیری به طور اتوماتیک چه کاری انجام میدهد. با شناسایی این پنج مرحله، این امید وجود دارد که به آگاهی ذهنی در مورد الگوهایی که خودتان و شرکای تصمیمگیریتان بهکار میگیرید دست پیدا کنید تا بتوانید با استفاده از این آگاهی روش تصمیمگیریتان را ارتقاء دهید و یا روش خودتان را با سایرین منطبق کنید.
تصمیمگیری موثر نیازمند انعطافی برای جابهجایی میان این مراحل در واکنش به رویدادهای واقعی و روزمره زندگی است. ممکن است موقعیتهایی بهوجود بیاید که لازم باشد در آن از یکی از این مراحل به طور متناوب استفاده کنید یا در موقعیتهایی دیگر ممکن است روش عقلانیتر این باشد که تنها زمان مختصری را به آن مرحله اختصاص دهید. از طرفی ممکن است شما یا شرکای تصمیمگیریتان بهطور دقیق از این مراحل تبعیت نکنید (یا مثلاً این مراحل را به ترتیبی که اینجا آمده دنبال نکنید) و اینکه در مورد بعضی از تصمیمات هم نیازی نیست که هر پنج مرحله را به طور کامل و دقیق اجرا کنید. قصد اصلی ما این است که با نگرش MBTI و با استفاده از هشت ترجیح این ابزار، مراحلی که بهطور متداول در تصمیمگیری کاربرد دارند را توضیح دهیم، نه اینکه لزوماً بخواهیم نسخه یا دستورالعملی در راستای اینکه فرایند تصمیمگیری باید چگونه طی شود ارائه کنیم.
روش برخورد و مدیریت یک موقعیت تصمیمگیری
وقتی هرکدام از افراد برونگرا یا درونگرا با یک موقعیت تصمیمگیری مواجه میشوند احتمالاً چنین روشی دارند:
برونگراها
- میخواهند ببینند چه افراد دیگری میتوانند در فرایند تصمیمگیری به آنان ملحق شوند
- میخواهند شاخهها و جنبههای مختلف و متعدد موقعیت را بررسی کنند
- به دنبال این هستند که اهداف و پیشفرضها کاملاً برایشان شفاف شود و برای رسیدن به این شفافیت جلسات گروهی بحث و گفتگو ترتیب میدهند
درونگراها
- میخواهند از اینکه در فرایند تصمیمگیری به حضور آنان نیاز هست مطمئن شوند
- میخواهند موقعیت را به طور دقیق و با عمق فراوان بررسی کنند
- به دنبال این هستند که اهداف و پیشفرضها کاملاً برایشان شفاف شود و برای رسیدن به این شفافیت با یکی دو نفر گفتگو میکنند
وقتی هرکدام از افراد حسی یا شهودی با یک موقعیت تصمیمگیری مواجه میشوند احتمالاً چنین روشی دارند:
حسیها
- به این توجه میکنند که همین الان چه اتفاقاتی دارد میافتد
- به دنبال مشورت گرفتن از افراد باتجربه و کارآزموده هستند
- معتقدند یک روش ثابت و مشخص وجود دارد
شهودیها
- به این توجه میکنند که چه چیزی احتمال دارد رخ دهد
- به دنبال مشورت گرفتن از افراد آیندهنگر و خوشفکر هستند
- معتقدند روش در طول مسیر خودش را نشان خواهد داد
وقتی هرکدام از افراد فکری یا احساسی با یک موقعیت تصمیمگیری مواجه میشوند احتمالاً چنین روشی دارند:
فکریها
- شروع به تحلیل و ارزیابی عینی در مورد اینکه چه تصمیمی باید گرفته شود میکنند
- مایلند در فرایند تصمیمگیری به اینکه روال و سیاستها چیست توجه شود
- فرض را بر این میگذارند که وجود تفکر نقادانه ضروری است
احساسیها
- شروع به تحلیل و ارزیابی شخصی در مورد اینکه چه تصمیمی باید گرفته شود میکنند
- مایلند در فرایند تصمیمگیری به افراد و ارتباطات توجه شود
- فرض را بر این میگذارند که وجود حمایت و همدلی لازم است
وقتی هرکدام از افراد ساختارگرا یا منعطف با یک موقعیت تصمیمگیری مواجه میشوند احتمالاً چنین روشی دارند:
ساختارگراها
- میخواهند مطمئن شوند که در نهایت شخصی که تصمیمگیری نهایی را انجام دهد وجود دارد
- بدون وجود شرح کار و تشریح پارامترها پیشروی نمیکنند
- ریسکها و خطرات احتمالی را تحلیل میکنند تا در میانه راه غافلگیر نشوند
منعطفها
- میخواهند مطمئن شوند که افراد مقید و مجبور به تصمیمگیری نخواهد شد
- دوست ندارند مسئله به شکل محدود تعریف شود (و حالات و جنبههای مختلف آن در نظر گرفته نشود)
- ریسکها و خطرات احتمالی را تحلیل میکنند تا از فرصتهای مناسب و محتمل بهره ببرند
در قسمت آینده این بحث را ادامه خواهیم داد و سایر مراحل تصمیمگیری را نیز بررسی خواهیم کرد.