روشهایی برای پیدا کردن علاقه
۶ روش برای یافتن شور و شوق
گاهی شنیدن این نصیحت دیگران که «فقط دنبال علاقهات برو» میتواند بسیار آزاردهنده باشد. بله، شما هم دوست دارید همین کار را کنید– اگر میدانستید علاقهتان چیست!
شما احتمالا از آن آدمها هستید که سخت و متعهدانه تلاش میکنید؛ و وقتی میدانید دارید چه کار میکنید هیچ چیز نمیتواند شما را متوقف کند. اما قبل از توقفناپذیر شدن، اول باید بدانید چه کاری را شروع کنید. اگر احساس میکنید گیر افتادهاید اینها ۶ روش دست اول برای کشف «آنچه واقعا میخواهید با زندگی خود انجام دهید» هستند. برای انجام این فرآیند زمان بگذارید و بدانید که – تحت هر شرایطی – به آنچه میخواهید باشید نزدیکتر خواهید شد.
۱. با دورنمایی درست آغاز کنید
اگر با این تصور که «من گرسنه نیستم، اینجا هیچ چیزی وجود ندارد که بخواهم بخورم، نمیخواهم اینجا باشم.» به یک رستوران بروید، منوی رستوران بنظرتان جذاب نمی آید. شما منو را سرسری بررسی می کنید و احتمالش کم است غذایی بیابید که دوست داشته باشید. اصل یکسانی هم در مورد «یافتن شور و شوق» صادق است. اگر شما متقاعد شده باشید که یافتن کار موردعلاقهتان کار سختی است یا قرار نیست برای شما اتفاق بیفتد، احتمالات ممکن را نخواهید دید. شما آن اشاره ها، جاذبه ها و سیگنال هایی که همه ی ما را هدایت می کند مسدود میکنید و نمیبینید. چگونه انتظار دارید شغل دلخواهتان را پیدا کنید اگر اعتقاد دارید چنین چیزی وجود ندارد؟
# به انتخاب خود این دورنما را انتخاب کنید که: شما میتوانید کاری را انجام دهید که عاشقش هستید.
این دیدگاه را انتخاب کنید که شما «میتوانید» با زندگیتان کاری کنید که دوست دارید. یکی از بهترین راههای تقویت این دیدگاه این است که دور و بر خود را پرازآدمهایی کنید که این کار را انجام میدهند. چه تعدادی از اعضای خانواده و دوستان شما علاقهشان را دنبال میکنند؟ اگر تعدادشان کم است وقت آن رسیده دایره دوستانتان را گسترش دهید. با زنان و مردانی در ارتباط باشید که از کار خود الهام میگیرند – و از آنها الهام بگیرید.
۲. ردیاب خود را بیرون بیاورید
وقتی پذیرفتید علاقه شما یافتنی است زمان آن میرسد که دنبال شواهدی برای آنچه همین الان عاشق انجام دادنش هستید بگردید. اگر چشم انداز زندگیتان را بررسی کنید متوجه خواهید شد که در زمان انجام بعضی فعالیتها در اوج خود بوده اید. بسیار مهم است که این دورههای اوج را کاوش کنید و عناصر کلیدی را استخراج کنید.
# اگر چشمانداز زندگیتان را بررسی کنید متوجه خواهید شد که در زمان انجام بعضی فعالیتها در اوج خود بودهاید.
فرض کنید در ساحلی مشغول ردیابی فلزات هستید و طلا را از فلزات کم ارزش جدا می کنید.
برای مثال، یکی از مشاغل تابستانی موردعلاقه من تدریس زبان انگلیسی به نوجوانان بود. شاید فرض کرده بودم که کلید اساسی آن تدریس انگلیسی بود یا نوجوانان، اما وقتی به ردیاب فرضی خود نگاه کردم برایم روشن شد که رهبر بودن در یک گروه و آموزش دادن چیزی ارزشمند، به من حس خوبی میداد. این دقیقا همان کاری است که اکنون انجام میدهم؛ اما بدون نوجوانها، یا تدریس فعل زمان حال کامل یا تست لغات!
۳. دنبال چتر خود بگردید
وقتی به تمام مواردی که برایتان مهم است نگاه میکنید ممکن است به نظر بیاید اصلا به همدیگر ربط ندارند. فرض کنیم شما اینها را دوست دارید: زبان فرانسه، نوشیدن قهوه، بازی با کلمات، تحلیل کردن و دستهبندی کردن و رهبری در یک مجموعه. چطور میشود از اینها یک حرفه ساخت؟ مثل این است که داخل کابینت را نگاه کنید و در آن پودر کاکائو، توفو و هویج ببینید و با خود فکر کنید چطور ممکن است با ترکیب اینها بتوانم غذایی خوشمزه درست کنم؟
# وقت آن است که به ورای ترکیبات خود نگاه کنید و به دنبال یک چتر بگردید. چتری که تمام مواد شما زیر آن جا شوند.
به عنوان مثال، همکار من اَبی– که علایق مختلفش بالاتر توصیف شد – به صاحبان مشاغل کمک میکند که کلمات مناسب را برای برند خود پیدا کنند. او خرد ناشی از چرخاندن یک بوتیک عجیب غریب فرانسوی را با خود به شغل جدیدش آورده و کلمات فرانسوی به کارش آب و رنگ داده و به برند او حال وهوایی خاص میدهند. او به عنوان رهبری موثر برای کسانی که میخواهند با مراجعان خود به خوبی ارتباط برقرار کنند شناخته شده است. او همچنین در سایت پینترست یک پروفایل ساخته که در آن کافی شاپهای موردعلاقهاش را به نمایش میگذارد. همه این علایق زیر چتر او جا میشوند. همه آنها جایی برای خود پیدا کردهاند و وجود چنین تنوعی به او کمک کرده از دیگران متمایز باشد و مشتریان ایدئالاش را جذب کند.
چتر شما چه میتواند باشد؟
۴. بین یک سرگرمی و یک علاقه ی سودآور تفاوت قائل شوید
ممکن در مسیر این اکتشاف، فعالیتی را بیابید که تمام توجه شما را به خود جلب میکند، مجذوبتان میکند، شادتان میکند و قلبتان را به آواز درمیآورد. اما حال باید این سوال را از خودتان بپرسید: چه کسی ممکن است از این فعالیت سود ببرد؟ (و برای آن پول پرداخت کند؟)
اگر میخواهید کار موردعلاقه خود را به جامعه عرضه کنید و برای آن حقالزحمه دریافت کنید، لازم است واقعبین باشید و ببینید آیا این علاقه شما میتواند به یک حرفه تبدیل شود یا نه، و اینکه شما برای محقق شدن آن چه کاری میتوانید انجام دهید. علاوه بر آن، به این فکر کنید که آیا از انجام آن لذت خواهید برد؟ برای بعضی افراد علاقه فقط در حد سرگرمی است و اگر آن را به شغل تبدیل کنند از «کاری که دوست دارند» به «کاری که مجبورند انجام دهند» تبدیل میشود.
# اگر میخواهید کار موردعلاقه خود را به جامعه عرضه کنید و برای آن حقالزحمه دریافت کنید لازم است واقعبین باشید و ببینید آیا این علاقه شما میتواند به یک حرفه تبدیل شود یا نه.
به عنوان مثال مراجع من، لیسا، عاشق طراحی کردن است. او صرفا بخاطر لذتی که میبرد طراحی میکند. وقتی شروع به تلاش نمود که این کار را به تجارتی سودآور تبدیل کند متوجه شد بازار کار علاقهاش صاحبان مشاغلی هستند که به طراحیهایی برای بلاگها، وبسایتها و محصولات خود نیاز دارند. این کار برای لیسا بسیار آسان بود اما برای اینکه کار او قابل عرضه شود لازم بود که مهارتهای کامپیوتری را به مهارتهایش اضافه کند تا کار طراحی آنلاینش بتواند برای مشتریان ایدئال او قابل استفاده باشد.
هشیار باشید که چه کسی ممکن است به این علاقه شما نیاز داشته باشد و هدفتان این باشد که با آنها گفتگو کنید تا برایتان شفاف شود که چگونه، کجا و کی شما میتوانید کار موردعلاقه خود را به آنها عرضه کنید.
۵. انتظار شورش را داشته باشید
وقتی به دنبال علاقهتان میگردید بخشهایی از وجودتان شورش خواهند کرد. فکر میکنم همین مقاله هم برخی از این بخشهای مقاوم را تحریک کرده است. همه ما مقدار قابل توجهی ترس در وجودمان داریم. ترسهایی حول محور شکست، موفقیت، دیده شدن و آسیب پذیری. آنها صداهای معقولی هستند که به ما میگویند نباید کاری که دوست داریم انجام دهیم.
# قیدهای محدودکننده را بشکنید و به بخشهای شورشی وجودتان اطمینان خاطر دهید که در مسیر درستی قرار گرفتهاید.
اگر بگذارید این صداها برنده شوند علاقهتان دور از دسترس خواهد ماند. به جای آن، به دنبال ترسی که پشت این صداهای به ظاهر منطقی وجود دارد بگردید. اجازه ندهید قیدهای محدودکننده دستوبالتان را ببندند- والدین، مدرسه، همراهان و همکاران- و به بخشهای شورشی وجودتان اطمینان خاطر دهید که در مسیر درستی قرار گرفتهاید.
۶. محدودهٔ شجاعت خود را پیدا کنید
در سفر زندگی خودم، بیشتر وقتها به این جمله اعتقاد داشتهام: «دل به دریا بزن». دریافتهام که نمیتوانم به چیز جدیدی دست پیدا کنم مگر آنکه با چیز قدیمی خداحافظی کنم. مثلا با «استعفا دادن از کارهای پاره وقت به جهت آنکه کلا خویش فرما بشوم» این پیام را به هستی میدهم که: من درباره هدفم جدی هستم.
# نوع شجاعت منحصر به خودتان را بیابید. دریابید که کدام ریسکها به درد شما میخورند.
دیگران مرا آدمی شجاع میدانند. اما من آن را به این شکل نمیبینم. من فقط بیشتر به شادی و آزادی خودم معتقدم تا اینکه در وضعیت امن موجود باقی بمانم. نوع شجاعت منحصر به خودتان را بیابید. دریابید که کدام ریسکها به درد شما میخورند. مسیر شور و شوق شما همان مسیری است که در آن شما کاری انجام میدهید که کمی شما را میترساند، اما وحشتزدهتان نمیکند. محدوده امن خود را گسترش دهید، به جای آنکه آن را ترک کنید.
جهان به کار موردعلاقه شما نیاز دارد. پس همین الان تصمیم بگیرید که یافتن آن امکان پذیر است و از این راهنما برای شفاف شدن مسیرتان استفاده کنید. وقتی علاقه خود را پیدا کردید، مطمئن باشید که همیشه شما را درست راهنمایی خواهد کرد.
مترجم: آناهیتا خیری– عضو دپارتمان تولید محتوای تایپشناسی و دانشآموخته دوره MBTI تایپشناسی
مطالعه بیشتر در این مورد: کتاب چیرگی نوشتهٔ رابرت گرین
برای سفارش اینترنتی کتاب چیرگی از سایت نشر نوین کلیک کنید
برای دریافت نوشتهها، ترجمهها و فایلهای صوتی آرسام هورداد…
با عضویت در کانال تلگرام آرسام هورداد، هر روز به نوشتهها، فایلهای صوتی، ایدهها و بینشهای تازهای برای رشد شخصیت و توسعه فردی دسترسی خواهید داشت. آدرس کانال تلگرام: t.me/typeshenasi