عملگراتر شدن
اگر مدتی با سایت تایپشناسی یا صفحات اجتماعی من همراه بوده باشید حتماً میدانید که یکی از دغدغههای مهم من بحث «عملگرایی» است. من تاکنون مقالات و فایلهای صوتی مختلفی درباره عملگرایی منتشر کردهام. اما خیلی وقتها برای کاربران و دانشجویانم سؤالاتی درباره تکنیکهای عملگرایی وجود دارد. روزی نیست که آنها از من نپرسند: «چطور میشود عملگراتر شویم؟» یا: «کاش بیشتر درباره عملگرایی صحبت کنید!»
اینها باعث شد به نگارش مقاله جدیدی فکر کنم و در آن برخی از دلایل عملگرا نبودن را بررسی کنیم و بعد شش تکنیک یا راهکار ساده اشاره میکنم که به کمک آنها میتوانید عملگرایی بیشتری را تجربه کنید و کارها را یکییکی تمام کنید.
این آخرین مقاله من درباره عملگرایی نخواهد بود در مقالات آینده بیشتر، به جنبههای مختلف این موضوع مهم میپردازم. مهمترین منبعی که در تدوین این مقاله از آن بهره گرفتهام سایت lifehack است. پس شما را دعوت میکنم به مطالعه این مقاله:
دلایل عملگرا نبودن
دلیل عملگرا نبودن افراد یا عملگرایی پایین آنها چیست؟ یعنی چه عواملی باعث میشوند عملگرا نباشیم؟ چند دلیل عمده برای عملگرا نبودن وجود دارد:
پایین آمدن انگیزه
حتماً برای شما هم پیش آمده که روزی، کاری را با انگیزه و انرژی فراوان انجام شروع کردهاید اما بعد از مدتی خیلی زود آن انرژی و ذوق اولیه فروکش کرده و در نتیجه تمایل شما به انجام دادن آن کار هم از بین رفته. در نتیجه کار را نیمهکاره رها کردهاید. زمانیکه انگیزهتان را برای کاری از دست میدهید، دیگر ضرورتی برای انجام دادنش نخواهید دید.
نداشتن اعتماد به نفس
وقتی اعتماد به نفس نداشته باشید، عملگرایی شما هم پایین میآید. برای عملگراتر شدن سعی کنید حس خوبی نسبت به خودتان خلق کنید، تصویر درونی خوبی از خودتان شکل دهید و این حس خوب و تصویر درونی مثبت باعث میشود میل به اقدام در شما افزایش پیدا کند. معمولاً وقتی به کارهای مؤثری که قبلاً انجام دادهاید فکر میکنید، یا سعی میکنید همین حالا کارهای مؤثر و مفید انجام دهید حس درونی شما نسبت به خودتان تقویت میشود و اعتماد به نفستان رفتهرفته بیشتر میشود.
بینقصگرا بودن
در وبسایت تئوری انتخاب و در توضیح بینقصگرایی آمده است: بسیاری فکر میکنند که کمالگرایی باید چیز خوبی باشد. بی نقص گرایی یعنی فشار آوردن به خود برای دستیابی به معیار و استانداردهای بسیار بالا.
اصرار زیاد بر بینقص انجام دادن کارها نوعی فشار و بار سنگین بر دوش ما میگذارد و باعث میشود یا کلاً دست به اقدام نزنیم (از ترس مطلوب نبودن نتیجه)، یا اینکه سایر فرصتهای رشد را نبینیم و آنها را از دست بدهیم. نگرش واقعبینانهتر و مؤثرتر در این زمینه این است که اقدام کنیم، اشتباه کنیم، از اشتباهاتمان بازخورد بگیریم و آنها را اصلاح کنیم، و دفعه بعدی بهتر عمل کنیم. این یعنی پیش روی در مسیرِ بهبود. روش اشتباه این است که بخواهیم از همان ابتدا، نتیجهای بینقص و درخشان بهدست آوریم.
اگر بتوانید از لحظات تلخ و بد زندگی درس بگیرید، آماده ورود به لحظات خوب زندگی خواهید بود.
سردرگم بودن درباره هدفتان
گاهی اوقات خیلیها به من پیام میدهند و میگویند: «هنوز نمیدانم چه میخواهم»، «هنوز علاقههایم را نمیشناسم»، «نمیدانم چه شغلی برایم بهتر است» و مواردی شبیه اینها. وقتی این پیامها را میبینم یاد دوران نوجوانی و اوایل جوانی خودم میافتم که اصلاً هیچ ایدهای درباره اینکه قرار است با زندگیام چه کار کنم و به چه چیزی علاقه دارم نداشتم.
من تا سال سوم دوره لیسانس که رشته مهندسی برق میخواندم دقیقاً نمیدانستم وقتی از دانشگاه فارغالتحصیل شوم به عنوان یک مهندس برق چه کار انجام خواهم داد، کجاها میتوانم استخدام شوم و اصلاً شغل مهندسی برق (!) چه شکلی است و چه ریخت و قیافهای دارد!
همه ما در مقاطعی از زندگیمان درباره اهدافمان سردرگم هستیم و این یعنی هنوز به ندای ارزشهای درونیمان گوش ندادهایم و نمیدانیم رسالت شخصیمان در زندگی چیست. همین سردرگم بودن باعث میشود عملگرایی ما چندان مؤثر نباشد.
اما برعکس، وقتی اهدافِ برآمده از ارزشهای درونی خودمان را برگزیده باشیم به احتمال خیلی زیاد، به آن هدف میچسبیم و دیگر سردرگم نخواهیم بود. این خودش منجر به عملگرایی و اقدام میشود، آن هم اقدام مؤثر.
عادتِ اهمالکاری
اهمالکاری یا به تعویق انداختن کارها ممکن است به دو صورت خودش را نشان دهد: یکی اینکه من انجام کار و تکمیل آن را مدام به تعویق میاندازم و دیگر اینکه وظایف و پروژههایی که باید انجام دهم را نیمهکاره رها میکنم بدون اینکه تکلیف آنها را معلوم کنم.
برای یک فرد عملگرا اهمالکاری و به تعویق انداختن کارها معنایی ندارد، او یا کارها را تا انتها انجام میدهد یا اگر ببیند کاری یا پروژهای فعلاً با اهداف شخصی او همخوانی ندارد پرونده آن را بهکل میبنند تا ذهنش درگیر آن کار نباشد و انرژی ذهنیاش هدر نرود.
چرخه تحلیلهای فلجکننده
فلج شدن در اثر تحلیل بیش از حد- analysis paralysis یعنی زمانیکه بیشازاندازه به پیامدها و تبعات یک موضوع فکر میکنید یا درباره چرایی و چگونگی آن مدام فکر میکنید تاحدی که آنقدر ذهن شما درگیر جزئیات و حواشی و اطلاعاتِ بیمورد میشود که در نهایت گیج و مضطرب میشوید و اصلاً اقدامی نمیکنید! چون فکر میکنید اینطوری امنتر است و حداقل از عواقب ناخوشایند در امان هستید.
یکی از بهترین راه حلهایی که برای غلبه بر چرخه تحلیلهای فلجکننده به ذهن من میرسد این است که ذهنمان را عادت بدهیم تا جزئیاتِ بیمورد را نادیده بگیرد و خودش را خیلی درگیر مواردی که واقعاً کاری درباره آنها از دست ما برنمیآید نکند. به همین دلیل برمیگردم به همان توصیه همیشگیام: در هر موقعیتی ببینید چه چیزهایی در کنترل شماست و چه چیزهایی تحت کنترل شما نیست، و بعد سعی کنید صرفاً خودتان را مشغول و متوجه مواردی کنید که تحت کنترل شماست.
نکته مهم دیگری که باید به آن توجه کنید این است که گاهی اوقات ما برنامهریزهای فوقالعادهای هستیم، اما دریغ از یک قدم اقدام و اجرا! بعضیها را دیدهام که آنچنان با جزئیات زیاد برنامهریزی میکنند و بهقدری برنامه پیچیدهای دارند که اصلاً ذهنشان برای اقدام فلج میشود. ذهن این افراد ذرهای فضای خالی برای تحرک و بازیگوشی ندارد و اینجاست که برنامهریزیِ زیاد از حد به ضرر این افراد تمام میشود و فرصت اقدام را از آنها میگیرد.
یک برنامه بهینه و معقول داشته باشید، خیلی درگیر جزئیات ریز آن نشوید و سپس دست به کار شوید و بهمرور برنامه را کاملتر کنید. بهترین و پیچیدهترین برنامهریزی،بدون اقدام به هیچ دردی نمیخورد و فایدهای برای شما نخواهد داشت.
چطور عملگراتر شویم؟
یکی از مهمترین نکاتی که باید به خاطر داشته باشیم این است که «جنبوجوش» را با «عملگرایی» اشتباه نگیریم. من بسیاری از افراد را دیدهام که بیشتر جنبوجوش دارند تا اینکه عملگرا باشند. فرق اینها چیست؟ اولین و مهمترین تفاوت بین این دو مفهوم این است که عملگرایی، خروجی و نتیجه خلق میکند، اما جنبوجوش صرفاً یک تحرک و جابهجایی است، انرژی ما صرف میشود، زمان ما گرفته میشود، حتی ممکن است زمینهٔ کسب نتیجه هم فراهم شود اما به خود نتیجه نمیرسیم. آن چیزی که برای ما خروجی و نتیجه و دستاورد به همراه میآورد، همان عملگرایی است.
بگذارید با یک مثال بیشتر درباره تفاوت عملگرایی و جنبوجوش توضیح دهم. فرض کنید به خانه دوستتان رفتهاید و از میز لپتاپ او خوشتان آمده. به فکرتان میرسد که میز لپتاپ شما دیگر قدیمی شده و بد نیست شما هم یک میز جدید بگیرید. در اینترنت جستجو میکنید، دیجیکالا را میگردید، قیمتها را مقایسه میکنید، چند تا عکس میبینید تا ایده بگیرید، آدرس چند فروشگاه را پیدا میکنید و از دوستی میشنوید که در حسنآباد میزهای خوب و شیکی دارند. همه اینها جنبوجوش محسوب میشوند، شما تا زمانیکه به فروشگاه نروید و میز لپتاپ را نخرید اقدامی انجام ندادهاید و در نتیجه عملگرا نبودهاید، شما صرفاً جنبوجوش داشتهاید. البته جنبوجوش زمینه و بستر عملگرایی را فراهم میکند اما وقتی که قدم آخر را برمیداریم، نتیجه کسب میشود و کار تمام میشود.
عملگرایی یعنی انجام دادن کار تا قدم آخر. برای اینکه در کارها و پروژهها و برنامههایتان به توفیق برسید لازم است جنبوجوش را به عملگرایی تبدیل کنید. ببینید کجاها صرفاً جنبوجوش دارید و به نتیجه نمیرسید، سعی کنید جنبوجوشهای بیمورد را حذف کنید. در ادامه این مقاله میخواهم شش توصیه آوردهام که رعایت آنها کمک میکند بیشتر عملگرا باشید.
۱. قبل از اقدام، زمان محدودی را به برنامهریزی اختصاص دهید
طبیعی است برای عملگرا بودن (به مفهوم کسب نتیجه) باید اول بدانیم چه میخواهیم؟ (what?). زمان محدود و مشخصی را صرف این کنید که میخواهید به چه اقداماتی انجام دهید و به چه نتایج و خروجیهایی برسید. البته مراقب زمان باشید و وقت بیشازاندازه صرف برنامهریزی ریز و دقیق نکنید، صرفاً در حد اینکه بدانید قرار است چه کار کنید و میخواهید به کجا بروید کافی است. برنامه شما قرار است نوعی بارش فکری باشد نه اینکه ریزِ جزئیات مسیر را درآورید، مراقب باشید دچار فلج ناشی از تحلیل نشوید و بیشازاندازه نگران عواقب احتمالی نباشید. بعد از برنامهریزی بلافاصله دست به کار شوید و اقدام کنید.
۲. اصلاً به موفقیت و شکست فکر نکنید
من به تجربه فهمیدهام که فکر کردن مداوم به پایان، فکر کردن مداوم به اینکه آیا موفق میشوم یا نه، فکر کردن مداوم به اینکه نکند ناکام بمانم و … ما را وارد چرخهای میکند که برای اقدام و عملگرایی سودمند نیست.
یک بار در کتابی میخواندم اگر کسی به شما سه تیر دارت بدهد و بگوید این سه تیر را بزن، شما خیلی راحت و بیدغدغه این کار را انجام میدهید. اما اگر بگوید درصورتیکه امتیازت بالای ۱۵۰ باشد به تو ۱۰ میلیون تومان پول نقد میدهم حالا دیگر احتمالاً دست شما میلرزد، چیزی در مغزتان میگوید: «باید بزنم به هدف!»، همین باعث میشود مضطرب شوید و دیگر بر آن فرایند کنترلی ندارید! چرا؟ چون دفعه اول کاری به نتیجه ندارید، خود فرایند برایتان مهم است، خودتان را وقف مسیر کردهاید. اما در حالت دوم نتیجه برایتان مهم است و این لذت فرایند را از شما میگیرد.
وقتی دارید کاری انجام میدهید خیلی خودتان را درگیر این نکنید که اگر برنده نشوم چه؟ اگر شکست بخورم چه؟ برای پیروزی برنامهریزی کنید اما خودتان را درگیر این ماجرا نکنید. چنین ذهنیتی باعث میشود راحتتر دست به اقدام و تجربهگرایی بزنید، بیشتر از زمانتان استفاده کنید و خروجیهای بیشتری «خلق کنید» بدون ترس از باختن و قضاوت شدن و شکست خوردن. آدمهای عملگرا کاری به این ندارند که اگر موفق نشوم دیگران دربارهام چه فکری میکنند، آنها کار را شروع میکنند و جلو میبرند.
از باختن نترسید، باختن هم بخشی از زندگی است. کسی که طعم باخت را نچشیده باشد احتمالاً شیرینی پیروز شدن و توفیق را هم لمس نخواهد کرد.
یک کودک هیچوقت از ترس زمین خوردن، از بالا رفتن از درخت منصرف نمیشود، او از درخت بالا میرود و اگر هم زمین بخورد، دفعه بعد با احتیاط بیشتری این کار را انجام میدهد؛ مثل آن کودک باشید!
۳. منضبط باشید
آدم منضبط اصولاً عملگراتر از بقیه است. کسی که با نظم و ترتیب مشخصی جلو میرود و روزش را در بازههای مشخصی تقسیمبندی کرده است و بهطور تخمینی میداند هر روز باید چه کارهایی انجام دهد و چه نتایجی کسب کند، این آدم منضبط است. در نقطه مقابل، آدمهایی که جهت مشخصی را دنبال نمیکنند و صرفاً جلو میروند بدون اینکه بدانند دقیقاً دارند کجا میروند طبیعتاً هم خروجی بسیار کمتری در زندگیشان دارند هم از فرصتهای خوبی که ممکن است سر راهشان قرار بگیرد محروم میشوند.
البته پیشنهاد من این است که الگوی شخصی خودتان را برای نظم داشته باشید. کتابها یا مقالههای مختلفی که در باب برنامهریزی و مدیریت زمان و انضباط شخصی است را بخوانید و سعی کنید مدل شخصی خودتان را بهدست آورید، لزومی ندارد خطبهخط از روشهایی که برای دیگران جواب داده استفاده کنید، روشی که بهتر برای شما کار میکند را در پیش بگیرید. اما بهرحال منضبط و سازمانیافته باشید.
۴. جایزه را فراموش نکنید
این یک اصل ساده اما مهم است که میتواند به عملگراتر شدن شما منجر شود؛ ماجرا ساده است: اگر کاری که قرار بود انجام دهید را، سر وقت و بهطور کامل انجام دادید، به خودتان جایزه دهید. این جایزههای میتواند کاملاً متنوع و متناسب با سلیقه شما باشد و محدودیتی در این زمینه وجود ندارد. من پیشنهاد میکنم لیستی از کارهای مورد علاقهتان، یا چیزهای مورد علاقهتان را داشته باشید و حتماً این لیست را بنویسید و هر بار که پروژه یا وظیفهتان را بهدرستی و در زمان مقرر تمام کردید خودتان را به یکی از موارد این لیست مهمان کنید.
نکته مهم ماجرا این است که فقط در صورتیکه کار را سر وقت تمام کردید به خودتان جایزه دهید، در غیر اینصورت خودتان را از جایزه محروم کنید. اینطوری به مغزتان پیام میدهید تا عملگراتر باشد و برای کسب نتیجه بیشتر تلاش کند.
۵. اشتیاق و کنجکاوی داشته باشید
یک فرد عملگرا، فردی کنجکاو و مشتاق هم هست. در واقع همین کنجکاوی اوست که باعث میشود عملگرا شود. او مدام دوست دارد ببیند نتیجه هر اقدام و هر کارش چه میشود، هر اقدامی او را به کجا میرساند، جطور میتواند اشتباهاتش را جبران کند و از آنها درس بگیرد و آنها را تبدیل به نقطه قوت کند. علاوه بر این، این فرد بیتاب و بیقرار این است که نتیجهٔ مثبتِ اقدامهای مؤثر خودش را ببیند به همین دلیل در طول مسیر شور و اشتیاق ادامه دادن و تکمیل کردن کارها را دارد.
این اشتیاق و بیتابی را باید در خودتان حفظ کنید و زنده نگه دارید چون یکی از کلیدهای مهم عملگرایی همین ویژگی است.
۶. خودتان را همانجایی تصور کنید که میخواهید باشید
پیشنهاد من این است که از همان ابتدا، از همان موقعی که دارید برنامهریزی میکنید، خودتان را در جایی ببینید که میخواهید باشید. این کار علاوه بر اینکه به افزایش انگیزه درونی شما کمک میکند، نوعی تعهد نیز برای شما ایجاد میکند که خودبهخود منجر به عملگرایی بیشتر میشود. یک تمرین ساده این است که هدف یا کار را محققشده فرض کنید. تصور کنید کار را تکمیل کردهاید، پروژه را انجام دادهاید. اگر میخواهید مقالهای بنویسید، تصویر چاپ شدن مقالهتان در یک مجله معتبر را ببینید و بعد رفتهرفته با اقدام مناسب، به سمت این هدف حرکت کنید. اگر میخواهید کسبوکاری راهاندازی کنید، خودتان را در جایگاهی که دوست دارید ببینید. اگر دوست دارید نوازندهٔ چیرهدستی شوید، با نتهای ساده شروع کنید اما خودتان را در جایگاه دریافت یک جایزه ملی معتبر ببینید.
استانداردهایتان را افزایش دهید و برای اینکار باید از ذهن شروع کنید. اینکه تصور کنید در جایگاهی قرار گرفتهاید که دوست دارید باشید، باعث میشود فرد عملگراتری بشوید.
ارادتمند
آرسام هورداد- راهبر زندگی و توسعه شخصی
مقالههای پیشنهادی
پیشنهاد میکنیم مقالههای زیر را هم مطالعه کنید:
۵ دیدگاه
فوق العاده بود و سپاس برای مقاله مفیدتون 🙏🏻🌱
خیلی مفید بود واقعا ممنونم
بسیار عالی واقع گرا و مفید بود ممنون 👌
بسیار عالی بود سپاس
عالی بود