قوانین عشق
از حالا به بعد قصد داریم بیشتر از گذشته روی مطالب و مقالات آموزشی مرتبط با «روابط عاطفی» تمرکز کنیم و ایدهها و نکاتی ارزشمند برای تقویت سواد عاطفی و مهارتهای مرتبط با رابطه عاطفی موفق ارائه کنیم. این قسمت اختصاص دارد به ایدههایی از ریچارد تمپلار در خصوص قوانین عشق- The Rules of Love که در واقع الهامگرفتهشده از کتابی با همین نام و نوشته خود ریچارد تمپلار است.
قانون اول: خودتان باشید
وقتی شخصی را به تازگی ملاقات کردهایم که بناست با او رابطهای عاطفی را آغاز کنیم (مثلاً از او خوشمان آمده، به او پیشنهاد دادهایم یا قرارهای اول را با او گذاشتهایم) ممکن است در معرض این وسوسه قرار بگیریم که رفتار متفاوتی نشان دهیم و قسمتهایی از خودمان که فکر میکنیم برای طرف مقابل ناخوشایند است را طور دیگری نشان دهیم.
دلیل این کار این است که ما از طرف مقابل خوشمان آمده، به او علاقهمند شدهایم و نمیخواهیم او را به سادگی از دست بدهیم در نتیجه به شکلی هوشمندانه سعی میکنیم حدس بزنیم او از چه رفتارهایی خوشش میآید و چه رفتارهایی ممکن است برای او خوشایند نباشد. در واقع به جای اینکه خود واقعیمان را نشان دهیم به این فکر میکنیم که: «من الان چطور رفتار کنم یا چه جنبههایی از شخصیتم را نشان دهم/ پنهان کنم تا طرف مقابل هم به من علاقهمند شود.»
وقتی وارد چنین چرخهای میشویم، آنچه واقعاً هستیم و همیشه بودهایم را کنار میگذاریم و طرز رفتارمان عوض میشود. مثلاً ممکن است شما که در حالت عادی فردی خوشخنده و اهل بگوبخند هستید ناگهان تبدیل به فردی متین و درونگرا و پیچیده شوید، چون احساس میکنید طرف مقابل اینطور میپسندد.
چه مشکلی در این وجود دارد که خودتان نباشید؟
اما مسئله این است که چنین کاری غیرممکن است. شاید بتوانید برای یک جلسه یا چند جلسه یا حتی چند ماه برای ساعاتی محدود و مشخص این کار را انجام دهید و خودتان نباشید. اما هیچکدام از ما نمیتوانیم برای مدتی طولانی رفتارها و خصوصیاتمان را وانمود کنیم و ظاهرسازی نماییم. از طرفی فرض کنید با این ترفند طرف مقابل را جذب کردید و حتی وارد رابطه بلند مدت و ازدواج شدید، بعد از آن چه میکنید؟ آیا میتوانید مدام ظاهرسازی کنید؟ البته که نه، میدانید این رابطه هم شما را خسته میکند هم طرف مقابل را؟ و خیلی زود از دست یکدیگر خسته میشوید؟
در نتیجه این یک استراتژی شکست خورده است. هم خودتان را وارد یک چرخه شکست میکنید هم طرف مقابل را. دلیل اینکه ما تلاش میکنیم در قرارهای ملاقات عاطفی طور دیگری رفتار کنیم که خوشایند طرف مقابل باشد، عموماً ترس از دست دادن اوست. در واقع این تلاشی است برای اینکه فردی که از او خوشم آمده را کنار خودم نگه دارم. اما یک قانون و اصل کلیدی این است که یک رابطه با اجبار پیش نمیرود. وقتی کسی خودش ما را انتخاب نکند، تلاش و تقلا و دویدن برای علاقهمند کردن او بیفایده است و راه به جایی نمیبرد. اگر هم نتیجه بدهد کوتاه مدت است و به زودی من را دچار سرخوردگی و خستگی ذهنی و عاطفی شدیدی میکند.
وقتی خودت باشی شانست بالاتر میرود
اما برعکس این ماجرا فوقالعاده است، یعنی وقتی خودم هستم، با همه خصوصیاتی که همیشه و در حالت عادی دارم؛ این شانس وجود دارد که با کسی وارد رابطه شوم که از همین خصوصیات خوشش میآید. در واقع مرا با همین خصوصیاتی که دارم میخواهد. هیچکدام از ما دوست نداریم برای یک عمر پشت یک نقاب یا شخصیت مصنوعی قرار بگیریم، این ممکن است در کوتاه مدت جذاب باشد اما در بلند مدت رنجِ عجیبی به من و طرف مقابلم تحمیل میکند.
البته دقت کنید اینجا منظور این نیست که برای رشد و بهبود شخصیت و رفتارتان تلاش نکنید و همینجوری که هستید بمانید. برای بهبود رفتارهایتان تلاش کنید، شخصیتتان را رشد دهید اما بحث این است که رفتار شما نباید با آنچه واقعاً هستید کاملاً متفاوت و متناقض باشد، آن هم بهطور آنی و فقط در برخورد با همان یک نفر به هدف اینکه او را کنار خودتان حفظ کنید. اگر شخصیت مرکزی خودتان را بهطور آنی تغییر دهید و سعی کنید طور دیگری جلوه کنید این در بلند مدت شما را در دامی گرفتار میکند با هزینههای زیاد.
در نتیجه خودتان باشید، شفاف و روشن. راحت و رها همانگونه که همیشه و در هر شرایط معمولی و عادی رفتار میکنید. این اولین اصل برای پیدا کردن مورد عاطفی مناسب است: کسی که شما را با همین خصوصیات و رفتارهایی که معمولاً از خودتان نشان میدهید دیده است و میشناسد در نتیجه اگر علاقهای هم بین شما ایجاد شود، احتمال پایداری آن بسیار بیشتر است.
در قسمت آینده این بحث را ادامه خواهیم داد.