مقاله زیر بخشی از کتاب ارزشمند لطفاً مرا درک کن (Please Understand Me 2) نوشته دیوید کِرزی است که در آن به توصیف زبان ارتباطی و گفتاری مشرب ایدهآلیست (NF) اشاره شده است.
*-* *-* “۴۵”]
استفاده از کلمات انتزاعی
کلمات انتزاعی اشاره به مواردی دارد که قابل مشاهده و دیدن نیست و فقط قابل تصور و تخیل است، در حالیکه کلمات ملموس اشاره به مواردی دارد که قابل مشاهده و دیدن هستند در نتیجه نیازی نیست برای درک آنها از تخیل استفاده کنیم.
آرمانگراها خیلی کم در مورد آنچه قابل مشاهده است و میبینند صحبت میکنند؛ مواردی مثل کیف و کفش و کلم و گوجه و وضعیت سیاسی و … .
در عوض آنها بیشتر مواقع در مورد موضوعاتی صحبت میکنند که با چشم ذهن میتوان آنها را دید: عشق و نفرت، بهشت و جهنم، کمدی و تراژدی، قلب و روح، افسانهها و اسطورهها، باورها، رؤیاها، احتمالات، نمادها، خویشتن و شخصیت (و بله همینطور در مورد مشربها).
البته خیلی واضح است که همه ما میتوانیم آنچه روبهرویمان است (و واقعی است) را ببینیم و آنچه قابل دیدن نیست را تصور کنیم. اما این به این معنی نیست که ما این دو کار را به یک اندازه و بهطور مساوی انجام میدهیم، بلکه معمولاً یکی از این دو کار را بیشتر از دیگری انجام میدهیم و با آن راحتتر هستیم.
ما خیلی زود و در دوران کودکیمان میآموزیم که تمرکز افکارمان و گفتارمان را بیشتر روی یکی از این دو روش- مشاهده واقعیتها یا تخیل- قرار دهیم و در ادامه زندگیمان نیز همان روند را ادامه میدهیم. آرمانگراها تخیل را انتخاب میکنند.
آرمانگراها به طور ذاتی از شیوه استقرایی در گفتار و افکارشان استفاده میکنند، به این معنی که بهسرعت از جزء به کل میرسند، از تعداد کمی از جزئیات به کلیت موضوع میرسند، از کوچکترین نشانه از چیزی به کل آن دست پیدا میکنند.
آنها روی امکانات و پتانسیلهای نادیدنی تمرکز میکنند، روی احتمالات غیرقابل رؤیت و رویدادهایی که هنوز اتفاق نیفتادهاند، به همین دلیل آرمانگراها حساسیت بسیار زیادی روی سرنخهای بهدست آمده از هر چیز، اشارات، کنایهها، نمادها و نشانهها نشان میدهند.
این درک آنی آرمانگراها میتواند برای بقیه افراد بسیار غریب و غیرمنتظره باشد خصوصاً وقتی شکل ذهنخوانی و ادراک فرا-حسی به خودش میگیرد. در سادهترین حالت آرمانگراها کسانی هستند که خیلی راحت پیامهای پنهان را درک میکنند و بین خطوط را میخوانند، یا مثلاً حس ششم قوی در مورد بقیه آدمها دارند. آنها از گواهی دل یا الهام و شهودشان پیروی میکنند، به احساساتشان توجه میکنند و معمولاً بعضی موارد را درباره آدمها «همینطوری میدانند» یا نیت آنها را میفهمند.
حتی در مورد اتفاقات پیچیده، NFها کافی است صرفاً چند جمله ابتدایی را در مورد آن واقعه بشنوند تا بلافاصله متوجه تمام موضوع بشوند، و از آن به بعد بهجای پرداختن به جزئیات واقعه به معانی بزرگتر آن جهش میکنند. زمانی که ویلیام بلیک چنین سرود:
در یک دانه شن، دنیایی را ببین
و در یک گل، بهشت را.
بیکرانگی را در کف دستانت نگاه دار
و ابدیت را در یک لحظه
بدون تردید او داشته شیوه آرمانگراها را در بیان استقرایی (رسیدن به کل از روی اجزاء و قسمتهای کوچک) توصیف میکرده است.
آرمانگراها میخواهند معنای نهفته در وقایع را آشکار نمایند و سعی میکنند درک کنند که چگونه آنچه آنها بدان باور دارند میتواند توضیح درستی در مورد ماهیت پدیدهها باشد؛ به همین دلیل است که زبان آنها توصیفی است، به این معنی که پیوسته در مورد اینکه یک اتفاق چه معنی و تفسیری میتواند داشته باشد صحبت میکنند.
آرمانگراها برخلاف SJها و SPها چندان علاقهای به موضوعات و وسایل قابل مشاهده ندارند و برخلاف NTها ذهنشان با منطق استنتاجی نظم و سازمان نگرفته است به همین دلیل NFها بهسرعت و بدون فکر یا تحلیل قبلی یک موضوع یا نکته را به نکتهای دیگر مرتبط میکنند، آنها شباهت بین موضوعاتِ بهظاهر بیربط را میبینند، آنها را با هم ترکیب میکنند و مفاهیم متضاد را به هم ارتباط میدهند.
به همین دلیل است که سبک ارتباطی و گفتاری NFها پر است از استعارهها و تشبیهاتِ موضوعات مختلف به یکدیگر: آنها خصوصیات و ویژگیهای بعضی از چیزها را به انسانها و برعکس ربط میدهند. از نظر NFها خورشید به ما لبخند میزند، عشق مثل یک گل رز است و قطار با غرشی مهیب از روی ریل میگذرد.
در قسمتهای آینده جنبههای دیگری از این موضوع را بررسی خواهیم کرد.
منبع: Please Understand Me 2
۱ دیدگاه
خیلی دقیق و درست بود من یه NF هستم و تمام این موضوعاتو درک میکنم. فقط گاهی برای اطرافیان عجیب هست که چطور من از جزئیات انقدر سریع به کل موضوع پی میبرم یا منظور کارها و حرفهای اطرافیان رو درک میکنم. گاهی منو به شک میندازن که ممکنه اشتباه کرده باشم ولی با گذشت زمان متوجه میشم حدسم درست بوده.