راهکارهای قدرتمند تیم فریس برای داشتن عملکرد فوقالعاده
زمان تقریبی برای مطالعه این مقاله: ۱۴ دقیقه
تیم فریس کیست؟
تیموتی فریس (Timothy Ferriss) طی سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴ یک کسبوکار فوقالعاده موفق آنلاین را اداره میکرد. موفقیت او به قدری بود که شرکتهای بزرگ دیگر آماده بودند تا با مبالغ هنگفتی کسبوکار او را خریداری کنند.
اما یک مشکل بزرگ این وسط وجود داشت: او از زندگیاش متنفر بود!
او ۱۲ ساعت در روز کار میکرد، فرصت سر خاراندن نداشت و چیز زیادی هم نمیخورد. رفتهرفته فشار کاری زیاد باعث استرس و تنش او شد و سلامتی او را تحت تأثیرات نامطلوبی قرار داد.
در واقع کسبوکار میلیون دلاری تیم فریس داشت او را از پا در میآورد.
تنها چیزی که تیم میدانست این بود که این اوضاع باید تغییر کند. بنابراین دست به کار شد.
تیم فریس به جای این که شرکتش را بفروشد و به دنبال کاری کم تنش و آرام برود، سعی کرد تکنیکها و روشهایی ابداع کند تا به کمک آنها با حجم فعالیتِ کمتر، عملکردِ بهتری داشته باشد.
او به دنبال این بود که یک سیستم، یا مجموعهای از تکنیکها و اصولِ ثابت برای افزایش عملکرد و راندمان به وجود بیاورد.
سؤال ساده بود: چطور در مدت زمانِ کمتر، کارهای بیشتری انجام دهیم.
این ایده بسیار وسوسه کننده است. فرض کنید به من بگویند میخواهیم راهکارهایی به تو نشان بدهیم که به کمک آنها بتوانی همه آن کارهایی که تا به حال در ۳ ماه انجام میدادی را در یک هفته انجام دهی!
خود تیم فریس به کمک این راهکارها توانست شرکتش را حفظ کند و به علاوه از زندگیاش هم لذت ببرد.
ایدهٔ تیم فریس این بود: شاید شخصی مثل ایلان ماسک ۱۰۰ ساعت در هفته کار کند، اما من نمیخواهم بیش از ۴ ساعت در هفته کار کنم!
در نتیجه همه فکر و ذکر تیم فریس این شد که به مجموعه اصول و تکنیکهایی دست پیدا کند تا به این آرمان و رؤیا رنگ واقعیت ببخشد.
و نتیجه این بررسیها در کتابهای او از جمله: چهار ساعت کار در هفته، سرآشپز چهار ساعته، بدن چهار ساعته و جدیدترین اثر او یعنی ابزارهای بزرگان منتشر شد.
عناوین انگلیسی کتابهای فوق را به ترتیب نوشتهام:
حالا مسئله اصلی این است که خود تیم فریس چطور این همه کار را انجام میدهد؟ دلیل عملکرد فوقالعادهٔ او چیست؟
آیا او ساعتهای طولانی کار میکند؟ آیا او معتاد به کار کردن است و وقت آزاد ندارد؟
نه! تیم فریس معتقد است دلیل عملکرد فوقالعادهاش این است که او به خودش فضای کافی برای زیستن به آن شیوه که خودش میخواهد، میدهد.
معنی این حرف چیست؟ او به اندازه کافی استراحت میکند، تفریحات دلخواهش را انجام میدهد و زندگی را به سبکِ دلخواه خودش (و روشی که برای او جواب میدهد) پیش میبرد.
خودش میگوید: من در لحظات زندگی غرق میشوم و سعی میکنم زیباییهای هر لحظه را لمس کنم.
تیم فریس به جای این که خودش را غرق در کار کند و به هیچ چیز دیگری فکر نکند، سعی میکند آن طور که خودش میخواهد زندگی کند و کارهایی بسیار ساده- اما مهم- انجام میدهد. مثل پیادهروی، گشت و گذار در کتابخانه یا کتاب فروشیها و یا رفتن به سینما.
–
پس در نهایت روشها و تکنیکهای تیم فریس برای عملکرد فوقالعاده چیست؟
خوشبختانه تیم فریس چه در کتابهایش، چه در پادکستهای صوتی معروفی که هر هفته ارائه میکند و چه در وبلاگش پرده از این رمز بزرگ برداشته و روشها و تکنیکهایی که خودش انجام میدهد را بیان کرده است.
او معتقد است همین روشهاست که باعث شده عملکرد فوقالعادهای داشته باشد. گفتههای تیم فریس در این زمینه از کتاب Tools for Titans برداشته شده است.
در ادامه برخی از تکنیکهای او را که به اعتقاد خودش باعث موفقیت چشمگیرش شده با هم میخوانیم:
–
قانون اول- آیینهای مخصوص روزانه داشته باشید
تیم فریس آیینهای مخصوص خودش را دارد و آنها را بسیار جدی میگیرد. منظور از آیین، کارها و اقدامات بسیار ساده و به ظاهر کم اهمیت است که به صورت مدام، در زمانهای مشخصی در طول روز انجام میشود.
تیم اعتقاد دارد که آیینهای او نقش مهمی برایش دارند و به او کمک میکنند در طول روز آمادگی و آرامش ذهنی بیشتری داشته باشد.
در ادامه برخی از این آیینها (که مخصوص تیم فریس است) را با هم مرور میکنیم. بعد از مطالعه اینها سعی کنید برای خودتان آیینهایی مخصوص ابداع کنید و آنها را در طول روز انجام دهید.
آیینهایی که برای خودتان انتخاب میکنید باید ویژگیهای زیر را داشته باشد:
۱. ساده باشد
۲. زمان خیلی زیادی را به خودش اختصاص ندهد (نظر من این است که کمتر از ۱۰ دقیقه باشد)
۳. بتوانید هر روز آن را انجام دهید
۴. به خودتان حس خوبی بدهد
حالا بیایید ببینیم آیینهای تیم فریس چیست و چه کمکی به او میکند:
مرتب کردن تختخواب
تیم معتقد است جمع کردن تختخوابش بعد از بیدار شدن دو مزیت دارد: اول این که این کار به او دید واقعبینانه در مورد اهداف و نحوهٔ رسیدن به آنها میدهد. جمع کردن تختخواب به هر حال یک مسئولیت است که باعث میشود او روی آن متمرکز شود و به این فکر کند که مسئولیتهای کوچک زندگی واقعاً اهمیت دارند.
و مزیت دوم در این است که او اولین مسئولیتش را در طول روز با موفقیت انجام میدهد! و این حسِ انجام شدن کار باعث میشود آمادگی ذهنی او برای انجام دادن بقیه مسئولیتها و وظایف در طول روز افزایش پیدا کند.
به نظر من اگر بخواهیم از این عادت جالب تیم فریس الگوبرداری کنیم میتوانیم بگوییم انجام دادنِ یک مسئولیت و تمام کردن آن (هر چند کوچک باشد) به ما احساس تسلط و کنترل بر محیط اطراف را میدهد.
تیم فریس در کتاب Tools for Titans در مورد این عادتش مینویسد:
هر چقدر هم روزِ بدی داشته باشیم، هر چقدر هم حال و حوصله نداشته باشیم، اما باز هم میتوانیم رختخوابمان را جمع کنیم و این کار- حداقل به من- این احساس را میدهد که فارغ از شرایط بیرونی من توانستم یک کار را انجام بدهم! حداقل از عهده یک کار برآمدم، حداقل یک چیز را توانستم به سرانجام برسانم.
آرام کردن روندِ افکار
یکی دیگر از عادتها یا آیینهای روزانه تیم فریس مدیتیشن و آرام کردن افکار است. او بعد از مصاحبه با افراد موفق بسیار زیادی فهمیده است که اغلب آنها این کار را انجام میدهند، در نتیجه خودش هم در طول روز زمان مشخصی را به مدیتیشن اختصاص میدهد.
نکتهای که میخواهم اضافه کنم این است که اغلب ما ممکن است فکر کنیم که خب، مدیتیشن اصلاً یعنی چی؟ روش انجام آن چگونه است؟ چقدر باید ادامه پیدا کند؟
اگر نظر من را بخواهید میگویم همه این سؤالات را دور بریزید! اینها اصلاً مهم نیستند. موضوع را پیچیده نکنید و فقط گوشه اتاقتان بنشینید و برای چند دقیقه افکاری که در سرتان هست را آرام کنید و به هیچ فکری نچسبید. همین! مدیتیشن از نظر من به همین سادگی است.
انجام حرکات کششی و نرمش روزانه
یکی دیگر از عادتهای روزانه تیم فریس نرمش روزانه است. البته منظور انجام حرکات ساده و کششی است نه تمرینات حرفهای.
نوشیدن دمنوشهای گیاهی
تیم فریس معتقد است نوشیدن دمنوشهای گیاهی پویایی فکر او را افزایش میدهد.
مطالعه روزنامه
همزمان با صبحانه و نوشیدن دمنوش تیم فریس نگاهی هم به روزنامه میاندازد که معمولاً بیش از ۵ دقیقه طول نمیکشد.
نتیجهگیری؟
از نظر من این که ما بیاییم و عادتهای افراد موفق را بررسی کنیم و ببینیم صبحها چه کاری انجام میدهند چندان مهم نیست!
چیزی که مهم است پیامی است که ما از این رفتار آنها دریافت میکنیم.
نکته اینجاست که رفتارهای منظم روزانه (آیین) یک روش و سیستم جالب و ساده برای افزایش عملکرد و بهرهوری در طول روز است.
همین که بیایید عادتهای مشخصی را در ساعتهای معلومِ روز در خودتان پرورش دهید یک قدم به بهرهوریِ بیشتر نزدیکتر شدهاید.
فکر کنید و ببینید شما چطور میتوانید این عادتهای ساده روزانه را وارد زندگیتان کنید تا بهرهوریتان افزایش پیدا کند.
مثلاً من به خودم قول دادم شبکههای اجتماعیام را فقط در ساعت مشخصی از روز بررسی کنم و غیر از آن به سراغ شبکههای اجتماعی نروم. این یک آیین برای من است.
شما هم به آیینهای خودتان فکر کنید و اگر مایل بودید در قسمت نظرات آنها را برای ما و سایر دوستان بنویسید.
–
قانون دوم- هر روز فقط روی یک یا دو کارِ مهمی که باید انجام دهید متمرکز باشید
این قانون به نظر من خیلی مهم و کلیدی است. برای خیلی از ما پیش آمده که در طول روز بین وظایف و مسئولیتهای مختلف سرگردان هستیم و آخر شب هم میبینیم کار چندان زیادی انجام ندادهایم.
بهترین راه برای کم کردن و حتی از بین بردن این سرگردانی، تمرکز روی یک مسئولیت است (تأکید میکنم: یک مسئولیت!)
یک کار مهمی که باید انجام دهید را انتخاب کنید و فقط روی همان تمرکز کنید تا آن را تمام کنید.
کلید همین «تمام کردن» است. بعد از آن نوبتِ کار بعدی و مسئولیت بعدی است.
حالا اگر وقت اضافه آوردید میتوانید به کارهای کماهمیتتر بپردازید و آنها را انجام دهید.
نویسنده کتاب The One Thing آقای Gary Keller در این مورد میگوید:
افراد موفق در لحظه روی یک کار تمرکز میکنند. آنها کارهای مهم هر روزشان را میشناسند. موفقها کارهایی که اولویت بیشتری دارد را زودتر انجام میدهند و به همین دلیل از لحاظ عملکرد و دستاورد از بقیه افراد فاصله میگیرند.
در عوض افراد کمتر موفق کارهای کم اهمیت را زودتر انجام میدهند و کارهای مهم را به بعدها موکول میکنند.
در نتیجه سعی کنید اولویت هر روزتان را بشناسید.
افرادی که عملکرد و بهرهوری بالا دارند یک کار مهم در هر روز را شناسایی میکنند و فقط روی همان تمرکز میکنند. آنها کارها را تا آخر انجام میدهند و مثلاً نمیبینید که فردی موفق، کاری را نصفه و نیمه رها کند.
روش تیم فریس هم همین است. او هر روز ۳ تا ۵ کاری که برایش خوشایند نیست و نوعی مقاومت (و حتی استرس) برای انجام آنها تجربه میکند را انجام میدهد.
البته معیار فقط این نیست که کارهای ناخوشایند و استرسآور را انجام دهیم. بلکه این کارها باید نقشی مهم در برنامه ما داشته باشند و انجام شدن آنها به منزله یک پیشرفت یا دستاورد (هر چند کوچک) تلقی شود.
همین کار ساده (یعنی اولویتبندی) بهرهوری و راندمان کاری تیم فریس را به شدت افزایش میدهد و باعث میشود در مدت زمانی کمتر از بقیه، دستاوردهای بیشتری نسبت به آنها داشته باشند.
این که در طول روز دنبال انجام دادن ۱۰ کار مختلف باشید راندمان شما را به شدت کاهش خواهد داد و در نهایت هم ممکن است هیچ کدام از آن کارها را به درستی تمام نکنید.
اما اگر فقط روی یک کار تمرکز کنید و آن را تا آخر انجام دهید شانس بیشتری خواهید داشت که نسبت به دیگران کارهای بیشتری انجام دهید.
–
راهکار عملی:
پیشنهاد ما این است که هر شب یک لیست تهیه کنید و در آن سه تا از کارهای مهم روزِ بعدتان را بنویسید. «یکی» از آن سه کار که بیشترین و مهمترین تأثیرگذاری را دارد مشخص کنید.
قسمت مهم روزتان را فقط به همان یک کار اختصاص دهید و روی آن تمرکز کنید تا انجام آن را به پایان برسانید.
اگر فرصت نکردید کارهای دیگرِ لیستتان را انجام دهید، عیبی ندارد. چیزی که مهم است انجام دادن همان یک کارِ مهم و تأثیرگذار است.
–
قانون سوم- به خیلی از پیشنهادات و فعالیتها «نه» بگویید!
موفقیت یک چرخهٔ عجیب و غریب ایجاد میکند. به این صورت که: هر چقدر دستاوردهایتان بیشتر میشود، فرصتها و مسئولیتهای بیشتری هم پیشِ رویتان قرار میگیرد و هر چقدر مسئولیت بیشتری قبول میکنید، بیشتر وقت کم میآورید و با مسئله کمبود زمان مواجه میشوید.
یعنی اگر مراقب نباشید، موفق بودن میتواند به ضرر شما عمل کند و عملکرد شما را تضعیف کند. چون شاید به دلیل کمبود وقت فرصت نکنید خیلی از کارهایتان را تمام کنید.
تیم فریس میگوید: وقتی به خواستههایتان میرسید و دستاوردهایی کسب میکنید، سطح فعالیتهایتان ارتقاء پیدا میکند و با مسئولیتهای جدید مواجه میشوید.
در چنین شرایطی احتمالاً باید کارهای بیشتری انجام دهید و حواستان به چیزهای بیشتری باشد. این مسئله میتواند خطرناک باشد.
چون ممکن است مشغول فعالیتهای فرعی- اما ضروری- شوید و اولویتهای خودتان را گم کنید و به سرعت موفقیتی که به دست آورده بودید را از دست بدهید.
پس راه چاره چیست؟
تیم فریس اعتقاد دارد راه حل این است که فقط روی کارهایی تمرکز کنید که برای موفقیت شما فوقالعاده ضروری هستند، بقیه را بریزید دور و درگیر انجام آنها نشوید.
(تذکر: گاهی اوقات ممکن است برای رسیدن به آن چه خوشایند ماست، کارهایی انجام دهیم که چندان به آنها علاقهمند نیستیم. منظور تیم فریس این نیست که این کارها را انجام ندهیم، لطفاً به این مسئله دقت داشته باشید.)
تیم فریس معتقد است افراد موفق به هیچ وجه سراغ هر فرصتِ جذابی که جلوی آنها سبز میشود نمیروند.
افراد فوق موفق همه فعالیتها را به یک اندازه ارزشمند نمیدانند، بلکه فقط روی فعالیتهایی تمرکز میکنند که میدانند ۱۰۰ درصد به نفع آنها خواهد بود.
در اینجا تیم فریس به یک قاعده جالب اشاره میکند و میگوید: اگر تمرکز پایینی دارید و به سرعت از کار اصلی که دارید انجام میدهید منحرف میشوید و به سراغ کارهای بیارزشِ دیگر میروید این قاعده را رعایت کنید:
هر کاری که میخواهید انجام دهید، اگر برای شما به قیمت «مرگ و زندگی» مهم نیست، آن را انجام ندهید! قبل از انجام هر کار از خودتان بپرسید آیا این کار آن قدر ارزش و اهمیت دارد که عمر و زندگیام را با آن معامله کنم؟ و اگر پاسختان منفی بود آن کار را انجام ندهید!
وقتی به اغلب فعالیتها «نه» بگویید، فضا را برای انجام کارهای مهمتر و با اولویت بالاتر باز میکنید و در نتیجه اغلب اوقات کارهایی را انجام میدهید که به قیمت «مرگ و زندگی» ارزش دارند.
این نکتهٔ ساده کلید موفقیت بزرگترین افراد موفق است: فقط کارهایی را انجام میدهند که واقعاً مهم است.
این ارزیابی ساده را قبل از هر درخواست و پیشنهادی که به شما میشود هم انجام دهید و قبل از اینکه پاسخی بدهید از خودتان بپرسید: «آیا به قیمت مرگ و زندگی، انجام دادن این کار برایم جذاب هست؟»
مشکلی که این روزها خیلیها گرفتار آن هستند، مسئله «فوبیای ندانستن» است. انگار ما دوست نداریم هیچ اطلاعات یا هیچ فرصتِ جذابی را از دست بدهیم حتی اگر واقعاً کم ارزش باشد. مثل چک کردن نوتیفیکیشنها.
اگر نتوانیم به این جور کارها نه بگوییم، به مرور زمان درگیر خرده کارهای بسیار زیاد اما کم اهمیتی میشویم که عمده وقت ما را اشغال میکنند اما هیچ خروجی و دستاورد ملموسی به ما اضافه نمیکنند.
در نتیجه وقت را برای انجام کارهای بزرگتر از دست میدهیم.
–
راهکار عملی:
به فعالیتهایی که در این چند مدت اخیر دارید در طول روز انجام میدهید فکر کنید و آنها را ارزیابی کنید. چه مقدار از آنها واقعاً برای شما مهم هستند؟ چه مقدار از آنها اهمیتِ پایینتری دارند اما به هر حال مهماند؟ و چه مقدار از آنها به هیچ وجه مهم نیستند و در بلند مدت تغییر قابل توجهی در زندگیتان ایجاد نخواهند کرد؟
بلافاصله انجام دادن کارهای دسته سوم را متوقف کنید تا وقتتان برای انجام کارهای مهم باز شود.
–
قانون چهارم- باورهایی که شما را در قفس نگه میدارند!
احتمالاً همه ما باورهای محدودکننده داریم. باورهایی که اجازه نمیدهند عملکرد ما از حدِ مشخصی فراتر برود.
این باورها برای ما هزینه-زا هستند و در صورتی که بیش از اندازه بر افکار ما سایه انداخته باشند راندمان و عملکرد ما را به شدت کاهش خواهند داد.
تیم فریس به شدت اعتقاد دارد که هر کس باید باورهای محدودکنندهٔ خودش را شناسایی کند و بعد آنها را با افکار سازندهتری جایگزین نماید.
تیم فریس در کتابش مینویسد:
یکی از باورهای محدودکنندهٔ من این بود: «من در زندگیام رنگ شادی را نخواهم دید»، که آن را با باور دیگری جایگزین کردم: «شادی تو خون منه!» و صبحها این جمله را چند بار تکرار میکردم.
شاید وقتی دارید این را میخوانید به نظرتان عجیب و غریب برسد، اما بعد از ۳-۴ هفته وضعیت واقعاً تغییر کرد و بعد از یک سال به این نتیجه رسیدم که هیچ وقت در زندگیام تا این حد خوشحال و شاد نبودهام.
موفقترین و کارآمدترین افراد کسانی هستند که تسلیم باورهای سیاه خودشان نمیشوند و اجازه نمیدهند این باورها آنها در زندگی عقب نگه دارد.
آنها واقعاً برای بهتر شدن اقدام میکنند و افرادی به شدت عملگرا هستند.
–
راهکار عملی:
سه تا از باورهای سیاه و محدودکنندهتان را بنویسید. باورهایی که اگر تغییر نکنند و با باورهای جدید جایگزین نشوند در طولانی مدت تأثیر زیادی روی روندِ زندگی شما خواهند داشت.
حالا این سه تا باور را با یک روایتِ تازهتر و مثبت جایگزین کنید و مسئله مهم این است که باید هر روز این باورهای جدید را با خودتان تکرار کنید.
به مرور زمان خودتان متعجب میشوید که همین تمرین ساده چقدر شرایط بیرونی را به نفع شما تغییر خواهد داد.
–
نتیجهگیری
عملکرد موفقیتآمیز هیچ کس مربوط به رازها و قانونهای ناشناخته و پیچیده نیست. بلکه افراد موفق روشها و تکنیکهای سادهای را پیدا کردهاند و به طور منظم آن روشها را انجام میدهند.
آنها قدرت کارهای مداوم و پیوسته را درک میکنند، روی مهمترین موضوعات تمرکز میکنند، به کارهای بیاهمیت نه میگویند و باورهای محدودکنندهشان را با باورهای سازندهتر جایگزین میکنند.
شما هم میتوانید با تمرین و پیوستگی تبدیل به فردی با راندمان فوقالعاده شوید و در مدت زمان کمتر، کارهای بیشتری انجام دهید و در نتیجه دستاوردهای بیشتری داشته باشید.
۱۱۶ دیدگاه
سلام.اقای هوردادINFPهستم.امکانش هست ازاحساسی به منطقی تبدیل بشم؟بین کودوم ازتیپهامنطق واحساس باهم برابرهستند؟یه شرایط خاصی هم دارم نبایدزیاداحساساتی باشم .طرحواره دارم
سلام.اقای هوردادمن یهINFPهستم.سوالم اینه چجوری میتونم ازاحساسی به منطقی تبدیل بشم؟سوال دیگم اینه کودوم ازتایپهامنطق واحساسشون متعادله؟
سلام آقای هورداد. من هیفده سالمه و امسال کنکور دارم. و از لحاظ درونی تو یه بی ثباتی تموم نشدنی گیر افتادم. من ENFP هستم و شدم مثل یه همه کاره اما هیچکاره😶😶 واقعا نمیدونم از کجا باید شروع کنم و به توسعه فردی خودم بپردازم تا بتونم از جنبه های مثبت این ویژگیم استفاده کنم چون تا الان باعث اتفاقای منفی زیادی شده. ممنون میشم راهنماییم کنید.🌈👀
سلام، پیشنهاد میکنم لایوهای من در اینستاگرام رو ببینید. این لایوها الان تو صفحه من هستند و ذخیره شدند. علاوه بر این کتاب چیرگی هم میتونه بهتون دید خوبی بده.
آرزوی موفقیت دارم براتون
سلام آقای هورداد.سوالی در رابطه با کنکور دارم.همینطور که میدونید سرعت تست زنی در کنکور اهمیت بالایی داره.من قبلا خوندم که تیپهای E،S و P سرعت عمل بیشتری دارن.آیا این مطلب درسته؟
و اگر درسته چطور میتونم به عنوان یک INFJ سرعت عمل و تفکر بیشتری داشته باشم.
سپاس
سلام به شما محمدمهدی عزیز، احتمالاً من بهعنوان آدمی که اعتبار و اهمیت چندانی برای کنکور قائل نیستم نمیتونم پاسخگوی خوب و مطمئنی برای این سؤال شما باشم. اما میخوام بگم خیلی دغدغهٔ اینو پیدا نکنید که بقیه یه چیزایی دارن که شما ندارید، شما روی نقاط قوت خودتون و مسیر مطلوب خودتون تمرکز کنید نه لزوما اونی که از بیرون تبلیغ میشه.
براتون رشد و چیرگی خواهانم
سلام
وقت بخیر
میخواستم بدونم امکان تغییر تیپ شخصیتی وجود داره ؟
سلام به شما علی گرامی،
در فایل زیر دربارهٔ این موضوع صحبت کردهام؛ البته دقت کنید که لینک مربوط به کانال تلگرام است:
https://t.me/typeshenasi/3532
شاد باشید
سلام آقای هورداد اول یه احسنت برای طراحی جدید سایت میگم که خیلی خوشگل تر شده ولی یه سوال اساسی داشتم تیپmbti جودی ابوت و بابالنگ دراز چیه!؟ من خودم یک infp یم ولی یه دوره که از آرکی تایپ معصوم به یتیم سفر کردم شبیه جودی شده بودم و کسی رو دوست داشتم که رفتارش با بابالنگ دراز مونمی زد میخوام تیپ شخصیتیشو بدونم خیلی کنجکاوم راجع بهش
سلام به شما همراه گرامی
ممنونم از توجهتون و چه خوب که طراحی جدید سایت رو دوست دارید.
درباره تایپ جودی ابوت، اطمینان کامل ندارم اما به نظرم بیشتر به ENFP متمایل هست. اما درباره تایپ بابالنگ دراز حدسی ندارم، فقط درونگراییاش برام پررنگ هست.
سلام اقای هورداد
میخواستم بدونم کارگاه ها و دوره هاتون کجا و چه موقعی برگزار میشه .
ممنون
سلام به شما دوست و همراه گرامی
برای مطلع شدن از تاریخ و جزئیات دورهها میتوانید به اکانت پشتیبانی ما در تلگرام پیام دهید.
برای این کار میتوانید ID زیر را در تلگرامتان جستجو کنید:
@typeshenasi_team
ضمنا پیگیر اطلاعرسانیهای است و صفحه اینستاگرام و کانال تلگرام تایپشناسی نیز باشید.
شاد و موفق باشید
سلام
من یک infp هستم.
اول این که شناخت تیپ شخصیتیم و mbti خیلی به افزایش آگاهیم نسبت به خودم و دنیای اطرافم کمک کرد و موجب پیشرفت شد. مخصوصا شما توی این آگاهی و شناخت mbti خیلی تأثیر داشتین. ممنون!
من خودم رو آدم موفقی می بینم. ارزشهای مشخصی دارم، مهارتهای زیادی یادگرفتم و نسبت به توانایی های خودم واقفم. همچنین به ضعف هام. در کل شناخت بالایی نسبت به خودم دارم. اما به تازگی مشکلی برام پیش اومده. میدونم خیلی تعجب برانگیز نیست و این رو زیاد شنیدید اما به هر حال این مشکل الان برای وجود داره. شایدم مشکل نباشه! نمیدونم ولی من مجذوب یکی از تیپ های شخصیتی شدم که فقط یک حرفش با حروف تیپ من فرق میکنه و کارکرد اولشون هم یکیه. منظورم یک شخص نیست، کلا خیلی دوستشون دارم. میخوام که مثل اون ها شاد و سرحال و اکتیو و اهل ریسک باشم. شاید چون این نوع تیپ شخصیتی زیاد دورو برم هست این حسو دارم! با خودم میگم کاش یک isfp بودم. انگار زاویه دید این تیپ شخصیتی به دنیا رو تجربه کردم. از همون اولی که با mbti آشنا شدم این حس رو داشتم. البته اوایل باهاش کنار اومدم و فراموشش کردم اما بعد با یک بحران روبرو شدم. توضیحش سخت، پیچیده و طولانیه اما همینو بگم که باورها، معیارها و ارزش های زندگیم (مثل وطن پرستی، ارزشهای مذهبی، فلسفه زندگی و …) برام پوچ و توخالی و بی معنی شدن. البته خیلی زود باورهای جدیدمو دوباره ساختم و جایگزین کردم. اما این اتفاق باعث شد که دچار فکر کردن و تحلیل بیش از حد بشم. البته از پس این بحران هم به تنهایی برمیام.😎 اما حالا تصورم از یک isfp در بهترین حالت، بهترین زندگی و شادترین لحضه ها و البته با این معیار ها از یک infp در این شرایط بهتره. انگار تغییر ارزشهام پازل خوشبختیم رو به هم زد و حالا که دوباره دارم میچینمش یک قطعش گم شده. دیگه مثل قبل از زندگی به عنوان یک infp لذت نمیبرم. نمی دونم شاید خوشبختی قبلیم هم یه توهم بوده باشه. شاید تحت تأثیر isfp های خوشبختی که دیدم باشم. به نظر شما منطقیه؟ اینکه بهشون حسودی میکنم چطور؟ قابل حل چی؟ نگید از isfp ها فاصله بگیرم. به نظرم باید یک چشم انداز از یک infp خوشحال و در بهترین حالت رو پیدا کنم که هنوز نیافتمش. مهمتر از همه اینه که به تظاهر دچار نشم و در نقش فرو نرم و نقاب نزنم. درضمن من یک پسر نوجوونام. گفتم شاید به درد پاسخی که میخواید بدید بخوره.
حیف که نمیتونم کلاس ها رو شرکت کنم
اگر میخواید بگید به روانشناس یا روانپزشک مراجعه کنید باشه اون به کنار. لطفاً اگر شما راهنمایی دارید کمکم کنید. مرسی
شمام یه آدمی. دوتا دست داری… دوتا پا… mbti یه ابزاره. بعید میدونم شما به خاطر یه چکش احساس بدی پیدا بکنی. (هرچند این مقایسه کمی تقلیلگرایانه است)
مثلا خود من امثال تو جمع ۴-۵ تا ESP بودم. بعد نمیتونستم مثل اونا تند تند جزئیات لحظه رو ارزیابی کنم و توی تفریحات بیش از حد اونا و شلوغیشون شبیه یه INTP میشدم و تازه مثل INTP ها تو جمعشون دشارژ میشدم. به خاطر همین دیگه نمیخوام زیاد تو جگعشون باشم. این یه استفادهی درست از MBTI.
ذهن ما وقتی غیرواقعبین باشیم (هممون گاهی اوقات چنین چیزی داریم و ربطی به تیپ شخصیتی نداره) معمولا یه تصور ایدهآلیستی از ویژگیها و صفات بقیه میسازه… مثلا یه مهندس ملماری تا کلمهی مهندس معماری رو پشت اسم کسی میبینه سریع تو ذهنش یه آدم تیپ خارنجکی و لپتاپ ۵۰میلیونی به دست و منقلب کننده معماری قرن ۲۱ و این چرندیات میاد تو ذهنش. الآن شما از کجا مطمئنی چنین چیزی هست؟ یعنی هر isfp اون ویژگی های تو ذهن شما رو داره؟ رفتی از تک تکشون سوال کردی؟
الآن شما به حالتی رسیدی که این گفتگوی ذهنی رو داری: اگر x نباشم من کسی نیستم. لطفا روی این که چه کسی باشید تمرکز نکنید (سابجکتیوها) و فقط روی موضوعات خارجی متمرکز بلشید (ابجکتیوها)
در نهایت همهی ما آدمیم… مغزمون با بزرگ شدن لوب پیشانی نسبت به انسانوارهها تکامل یافت و شاید بشه گفت ویژگیهای مشترک زیادی داریم و بهتره تصورات غیرواقعبینانه رو از خودمون دور کنیم. اگه قرار اینجوری خودخوری کنی بهتره MBTI رو فراموش کنی.
در کل همیشه سعی کردم با دوراندیشی مراقب خودم باشم و عزت نفسم رو حفظ کنم و پرورش بدم حتی اگه بخام برای کسی کاری انجام بدم قبلش بررسی میکنم که چه تاثیری داره روی خودم و اون فرد، اگر درست بود انجام میدم و اگر وقت نداشته باشم و کسی رو بشناسم که بتونه انجام بده معرفی میکنم(احتمال خیلی زیاد) و یا زاهکاری، منبع اطلاعاتی چیزی که مناسب باشه.
گه هم با معیار و ارزش هام سازگار نبود درخواست ولی واقعا نیاز بود سعی میکنم بیشتر بررسی کنم و خودمو جای فرد قرار بدم انوقت تصمیم میگیرم که حمایت بکنم یا نه ولی در کل حمایت کننده هم هستم تا حد ممکنی که درست باشه.
در غیر اینصورت محترمانه جواب منفی میدم.
(حتی اگه جایی تحت فشار قرار بگیرم که حمایت نادرست انجام بدم سعی میکنم اینکارو نکنم هر چقدم که پر منفعت باشه)
وقتی هم هدف تعیین میکنم سعی میکنم یه جوری برنامه داشته باشم که هم خودم راضی باشم و هم درصورت نیاز سازگاری با شرایط خانوادگی و اطرافیانمم داشته باشه. سعی میکنم حتما به هدفم برسم.
همه این کارا رو زیر پرچم عزت نفس و پرورش شخصیتم انجام میدم که واقعا نسخه بهتری از خودم ایجاد کنم.
سلام. عصرتون بخیر. بین entj و estj یکم شک دارم. در کل وقتی میخام کاری انجام بدم تو ذهنم و در صورت نیاز تو کاغذ هم وارد میکنم. برای تصمیم گیری سعی میکنم اطلاعات جمع کنم بیشترم از توی اینترنت و سایت های معتبر و کتاب و اینکه تا جایی که بتونم سعی میکنم خودم مستقل این کارو انجام بدم اگه لازم شد مشورت میکنم البته با کسایی که فک میکنم تو اون حوزه اطلاعات یا تخصص دارن ترجیحم هم اینه که فردی باشه که ایده هایی که میده بتونه راهگشا باشه یا حداقل دید منو بازتر کنه تا بتونم تصمیم درست بگیرم، اینکه خودش اون اتفاقو تجربه کرده باشه یا نه برام مهم نیست. در کنار اینا تو دنیای واقعی رفتارهای بقیه رو هم که رو زندگی من تاثیر میزارن رو بررسی میکنم که مثلا اشتباهی انجام دادن من تکرار نکنم و نتیجه های رفتارهای درست و غلط رو بررسی میکنم از کسایی که راه و روش شن بنظرم حرفی برای پیشرفت داشته باشه که چجری زندگی کنم و یا نکنم.
توی خیلی از موارد با فکر کردن ابعاد خوب و بد کاری اونو بررسی میکنم و تصمیم میگیرم که انجامش بدم یا نه!
البته تا اینجا چون تو سبک زندگی مون بعضی چیزا تعریف نشده بوده بیشتر چیزایی که یاد گرفتم از روی تجربه شخصی خودم بوده چون اولین کسی بودم که شرایط جدید یعنی ارتباط با افراد دیگه رو برای یادگیری تجربه کردم یه جورایی ساختار شکنی میکردم بیشتر وقتا و پیامدهاشم درکنارش قبول میکردم. در کل ترجیحم این بود که قبل از بعضی تجربه ها درموردش اگاهی کسب میکردم چون میدونم که اگه میدونستم قطعا بعضی کارا رو انجام نمیدادم و یا بعضی کار های دیگه رو انجا میدادم( کسب اطلاعات رو ترجیح میدادم از کتاب و یا رفتار و گفتار بقیه کسب کنم و یا حداقل کسی بهم میگفت ولی چون خیلی از کسی نمیپرسیدم ب گزینه دوم خ کمتر اتفاق میفتاد، معمولا بقیه ازم سوال میپرسیدن که چکار کنیم الانم تقریبا همینطوره، یه جوری مجبور بودم چون کسی نبود راهنماییم کنه خودم برم چکار باید بکنم یا نکنم)
یکی از ساختار کنی هام این بود که با اینکه از فرزندای اخر هستم اولین نواوری ها رو داشتم مثل جستجو تو اینترنت و.. خوندن کتابای روانشناسی و کلاس رفتن و اماده کردن خودم برای جایگاه که توی آینده میخاستم بهش برسم یعنی از قبل پیش نیاز ها رو اماده میکردم.
درحال حاضر هم برای تعیین هدف و.. ایده های مختلف رو دربارشون فکر میکنم، تحقیق میکنم، بررسی و درصورت نیاز مشورت میکنم و تصمیم میگیرم که فرضا از بین چند گزینه کدوم بهتره متناسب باشرایط و اکثر مواقع پیش بینی هام درست در میاد.
حالا کدومم؟؟
سلام tayeba گرامی
ممنونم از توضیحات خوب و دقیق شما، بهترین راه برای تشخیص تیپ شخصیتی شرکت در کارگاه حضوری MBTI است، در یک کارگاه معتبر شما میتوانید براساس راهنماییهای coach ترجیحات اصلی خودتان را شناسایی کنید. سایر روشها ممکن است دقت کافی را نداشته باشند.
موفق باشید
سلام. خسته نباشید! من intj هستم میخواستم بپرسم برای تقویت کارکرد se و رشد دادنش باید چی بکنم؟
سلام به شما پوریای گرامی، خوشحالم که همراه من هستید.
برای تقویت Se هر فعالیتی که مربوط به باقیماندن ذهن در لحظه حال و متمرکز بر واقعیت بیرونی باشد کارساز است. با کمی تمرین و دروننگری میتوانید فعالیتهایی که برای خودتان جالب و با انجام دادن آنها احساس راحتی میکنید و از طرفی تمِ ماندن در لحظه دارند را شناسایی کنید.
البته در کارگاه MBTI پیشرفته بهطور کامل درباره روشهای تقویت تمام کارکردها-نگرشها صحبت خواهم کرد و تمریناتی انجام خواهید داد که این فرایندها در شما تقویت خواهند شد.
موفق باشید
آرسام هورداد
سلام و وقت بخیر
من intj هستم و مدتیه یه مسئله ای منو درگیر خودش کرده.
من در ارتباطم یا اطرافیانم میبینم که خود واقعیم نبودم. مثلا خیلی وقتا در مواجهه با احساسات دوستانم ، واکنشی نشون دادم که حس واقعیم نبوده.برای مثال وقتی دوستم ازم در مورد ظاهرش پرسیده ،در حالیکه به انتخاب رنگای نه چندان مناسبش فکر میکردم، درمورد اینکه چقد بهش میاد حرف زدم و احساساتی رو بروز دادم که نداشتمشون. تا یه مدتی هم همه چی خیلی خوب بود ولی در نهایت من این آدمه نیستم.این شرایط منو خوشحال نمیکنه و حتی احساس پوچی بهم دست میده وقتی رفتارهایی رو انجام میدم که شرایط اجتماعی ایجاب میکنه.انگار این تقاص زندگی اجتماعیمونه.برای پذیرفته شدن توی اجتماع و حتی خونواده ، به عنوان یه دختر در یه محیط سنتی،من نمیتونم خود واقعیم باشم و این موضوع رضایت شخصیمو کم میکنه. بین دو راهی هستم که کدوم راهو ادامه بدم. خود واقعیم باشم و اطرافیانم از دیدن یه آدم جدید تعجب بکنن و راضی نباشن یا دختر مورد پذیرش جامعه باشم و خودم راضی نباشم.ممنون میشم در این مورد راهنمایی کنین منو.
سلام مطالعه کتاب «شما واقعا که هستید» را حتماً پیشنهاد میکنم. آزادی و رهاییبخشی را در آن خواهید یافت.
موفق باشید
با سلام
آقای هورداد شخصی که در مسائل ریاضی ضعیف عمل میکنه،متیونه کدوم یک از ترجیحات S یاN باشه؟
این ترجیحات مربوط به دریافت اطلاعات هستش.آیا به نوع دریافت اطلاعات بستگی داره یا نه؟
یا اصلا ربطی نداره؟
سلام حامد گرامی
چرا مربوط هست، ولی نه به ضعیف بودن یا قوی بودن فرد در یک رشته- مثلاً ریاضیات- بلکه به گرایش متفاوت N و S به مباحث مختلف موضوع. مثلاً مباحثی مثل هندسه تحلیلی/ مثلثهای متشابه یا مباحثی که بیشتر به پیدا کردن الگو میان دیتاهای مختلف وابسته است برای Nها جذابتر و مباحثی که از فرمولهای قدم به قدم برای رسیدن به جواب استفاده میشود (مثل بحث اتحادها یا حل معادلات درجه دو و سه) برای Sها احتمالاً جذابتر است.
موفق باشید
الهام بشه اضطراب تغییر رو نمیتونم بپذیرم و…. متاسفانه کاری از پیش نبردم.
الان به خودم اومدم ولی انگار توان حرکت ندارم.
اول اینکه این ۶ سال خیلی من رو توی سرزنش و غصه میبره ، توان رو ازم میگیره و روی وجودم احساس سنگینی برجای میذاره….
دوم اینکه من توی گزینه های پیش رو به شدت سردرگم هستم. مثلن اینکه ادامه تحصیل بدم، تغییر رشته بدم (که بازم تو تشخیص علاقه مسیله دارم)، تحصیل رو بذارم کنار با رشته ی خودم وارد استخدام شم و یا اینکه تو حوزه ی اشتغال فردی و اینا فعالیت کنم. دو مرتبه عدم توانایی توی ارزیابی من رو داره وارد سال هفتم انفعال میکنه. اینجا تو حوزه کوچینگ هم فردی رو نمیشناسم. ممنون میشم کمک کنید…
سلام رضوان گرامی، پیشنهاد میکنم حتماً با یک مشاور حضوری از مراکز معتبر گفتگو نمایید.
سلام وممنون بابت مطالب خوب
من infp هستم واحساس میکنم فاکتورهای شخصیتی هر کدوم زیادی در من بروز کردن برای مثال من بسیار درونگرا هستم واصلا دوست ندارم ازخونه بیرون برم و این باعث شده که حتی در گفت گو های روز مره باغریبه ها هم نتونم خوب عمل کنم.اکثرا خوابیدم ورویا پردازی میکنم وترجیح میدم تو جهان ارمانی خودم باشم تا اینکه با واقعیت روبرو بشم همیشه از حق خودم میگذرم و این ناراحتم میکنه حتی در یک بحث ساده اگه یه نفر یه حرف اشتباهی بزنه من ترجیح میدم بگم اره تودرست میگی تا اینکه وایسم به اون فرد اشتباهشا بگم برای همین خیلی احمق به نظر میرسم و توی تعارفات هم خیلی مشکل دارم ودر کل وقتی به گذشته واینده ام فکر میکنم میبینم که هیچ وقت سعی وتلاش نکردم وهیچ هدفی هم ندارم وتا حالا پیش اومده که ساعتها فکر کردم که من تو زندگیم چه هدفی دارم وحداقل یه هدف پیدا کنم ولی به نتیجه ای نرسیدم اینه که کلا ناامید شدم و همه ی روزام را فقط سپری میکنم …
میخواستم ازتون بپرسم چطور میتونم تو خودم یه تغییری ایجاد کنم ؟؟ایا حتما باید هدفی داشته باشم ؟؟چجور میتونم از زندگیم لذت ببرم واز خودم راضی باشموانگیزه داشته باشم؟؟
سلام به شما و ممنونم از همراهی ارزشمندتون
درک میکنم که احتمالاً شرایط دشواری را تجربه میکنید؛ نظر من را اگر بخواهید همین که آرمانی دارید و به آن مشغولید نشانه خوبی از این است که پتانسیل و ظرفیت ارزشمندی در وجود شما هست که برای به واقعیت درآمدن در حال فریاد است. البته که به ظهور رساندن آن جدیت و عملگرایی بیشتری میخواهد و لازم است تلاش کنید و از حریم امن خودتان بیرون بیایید و به خودتان مجوز تجربههای جدید و آزمودهنشده را بدهید از جمله ارتباط برقرار کردن با افراد، شرکت در مناسبتهای اجتماعی که مورد علاقه شماست، فیلم، کتاب و مطالعه سایتهایی در زمینه موضوعات مورد علاقهتان و بحث و گفتگوهای ساده و روزمره با دوستان و نزدیکان؛ گاهی زندگی چیزی جز اینها نیست و از خلال همین تجربهها رفتهرفته خودتان و مسیرتان را بهتر خواهید یافت. غیر از این پیشنهاد میکنم کتاب «عصبیت و رشد آدمی» از کارن هورنای و همچنین «شما واقعاً که هستید» از برایان لیتل را مطالعه بفرمایید. ضمناً مشاوره حضوری با همکاران مشاور یا درمانگر خودم را هم حتماً پیشنهاد میکنم، حتماً کمک بزرگی خواهد بود.
منتظر خبرهای خوب از جانب شما هستم
موفق باشید
آرسام هورداد
خیلی ممنونم بابت پاسخ خوب وموثر بود
با سلام
کدوم تیپ این ویژگی رو داره که وقتی به مشکل میخوره یا سوالی براش پیش میاد تا وقتی که راهی پیدا نکنه ول کن نیست و اگه نتونه پیدا کنه عصبانی میشه؟
و درعین حال حس رقابت زیادی هم نداره؟!
سلام به شما حامد گرامی
فکر نمیکنم این موضوع ارتباط مستقیمی با type داشته باشه و بیشتر یک خصیصه رفتاری است.
اما در مدل big-5 بخشی از شاخص «وجدان کاری»- conscientiousness به همین سماجت و پیگیری برمیگرده که توضیح خوبی برای آنچه گفتید میتونه باشه.
موفق باشید
سلام من از تیپ شخصیتیم.راضی نیستم چطور میشه تیپ شخصیتی رو تغییر داد یا حداقل عیبهاشو اصلاح کرد اصلا امکانش هست؟
سلام به شما سارای گرامی
پیشنهاد میکنم کتاب «هنر و علم خودشناسی» نوشته پیتر هالینز و ترجمه من را مطالعه بفرمایید توضیحات دقیقی در این باره داده شده است.
لینک سفارش اینترنتی از سایت نشر نوین:
کتاب هنر و علم خودشناسی
موفق باشید
با سلام
تيپ شخصيتي من intj هست.
وقتي تو اجتماع هستم و كلا در شرايطي كه با بقيه ارتباط دارم ناخواسته از رفتارهاي بقيه در پاسخ به موضوعات مختلف خندم ميگيره و اين خندم هم زياد هست و باعث برداشت اشتباه اطرافيانم ميشه و دوباره از همين هم خندم ميگيره! وقتي در تعامل هستم همش از اين جديت بي معناي بقيه و پاسخ هايي كه دركشون نميكنم ناخواسته ميخندم! واقعا دست خودم نيست همش فكر ميكنم بقيه چقدر احمقانه دارن رفتار ميكنن
چه پيشنهادي واسه اين موضوع داريد كه بتونم خودمو اصلاح كنم؟
و اينكه وقتي تو اجتماع تو لاك خودم فرو ميرم و فكر ميكنم دوستام اينو حمل بر خودستايي و غرورم ميدونن و مدام بهم متلك ميندازن
چطور اين موضوع رو توي تعاملات اجتماعيم درست كنم چون واقعا آزارم ميده
ممنون
سلام به شما نیلوفر گرامی
مطالعه کتاب هوش عاطفی و هوش اجتماعی دنیل گلمن را پیشنهاد میکنم. (دو عنوان کتاب مجزا هستند)
موفق باشید
سلام و احترام
سوال مهمی که همچنان برای من بیپاسخ مانده این است که تیپ MBTI هر فرد در طول سالهای زندگیاش و به ضرورتهای بیرونی یا درونی، چقدر قابل تغییر است.
و خیلی لطف میکنید اگر پاسختان را مشروحتر بفرمایید.
ممنون
سلام خسته نباشید
تیپ شخصیتی من intj هست و ویژگیها این تیپ کاملا صادقه در بعضی از مواقع مثلا اوقاتی که احساس کنم کارها اون طوری که باید پیش نمیره یا مواقعی که تنش زیادی وجود داره ناگهان ویژگی هام تغییر میکنه و به تیپ entj شیبه میشه وتا زمانی که اوضاع آروم نشه همونطوریه
میخواستم بدونم میشه آدم شخصیتی بین دو تیپ داشته باشه؟
سلام به شما
شخصیت ما- Personality تنوع و پیچیدگیهای زیادی داره اما طبق تئوری، Type مادرزادی و ثابت هست اگرچه پویاییهایی داره، پس یک INTJ همیشه INTJ هست اما مدام در حال تغییر کردن.
در این مورد در کارگاه مفصل توضیح میدهیم.
سلام من یک INFP هستم و دارم سعی میکنم ارزش های شخصیم رو به شکل کاملا صریح و یک کلمه ای روی کاغذ لیست کنم. سوال اولم اینه که آیا کمک کردن هم میتونه یه ارزش عمیق باشه یا همون مهربانی تعریف میشه و به خاطر feelingبودنمه؟
سوال بعدیم اینه که اگه من برای برتری dignity، تحسين وhonor ارزش قائل باشم، این به کمال گراییم ربطی داره یا میتونه ارزش هر Fiای باشه؟
و در آخر وقتی به ارزش کمک کردن و مهربانی فکر میکردم، فهمیدم چون این ارزش شخصی من محسوب میشه، تو موقعیت هایی نمیتونم به خودم اجازه بدم بی تفاوت از کنار کسی که احتیاج به کمک داره، بگذرم و نمیتونم با این توصیه که “از خودگذشتگی نکن” کنار بیام و معمولا کسانی که میگن “این همه آدم هست که کمکش کنن و تو لازم نیست ازخودگذشتگی کنی” عصبانیم میکنن.
و در مواقع انگشت شماری که واقعا هم ازخودگذشتگی برای خودم اثرات منفی به جا میگذاره، دچار تنش درونی میشم طوری که فکر میکنم با این ازخودگذشتگی یه ارزش دیگه رو نادیده گرفتم که مربوط میشه به خودم و مراقبت و دوست داشتن خودم. میخواستم بدونم تو همچین مواقعی که دو ارزش متضاد به هم میرسن برای یک infp بهترین تصمیم چیه؟
ممنون.
سلام و با تشکر از تلاش های بسیارتون.
میخواستم درخواست کنم که لطفا بیشتر در مورد تیپ شخصیتی ENTJ بنویسید.
با تشکر
سلام ببخشید من یک infpهستم برای اینکه بتونم پیشرفت کنم در زمینه فردی و شغلی یه سری برنامه ریزی هایی برای خودم داشتم مثلا اینکه هر روز کتاب بخونم و بتونم یه مهارت جدید یاد بگیرم در زمینه علایق و استعدادام ولی ب یک ماه نمیرسه کلا خسته میشم فکر میکنم انرژی تخلیه میشه دیگه اون موقع حتی نمیخوام ب هدفام فکر کم از همه چی زده میشم.میخواستم بدونم ایا راهکاری هست ک بتونه به من کمک کنه؟ممنون میشم اگه پاسخ بدید
سلام به شما سیمین گرامی،
بله در زمینه هدفگذاری و اجرای برنامه راهکارها و مدلهای مختلفی وجود دارد که به شما کمک میکند برنامهتان را عملی کنید و دستاوردهای مشخص و ملموسی داشته باشید، که به زودی خیلی مفصل در مورد این راهکارها در دورههای آموزشی آنلاین صحبت خواهیم کرد.
اما دقت کنید که قبل از هرچیز من باید ارزشها و اولویتهای خودم را بشناسم، ما تا زمانی که ارزش و هدف شخصی زندگی خودمان را پیدا نکرده باشیم تعهد به یک برنامه دشوار به نظر میرسد و نکته جالب این است که این هدف شخصی در یک لحظه پیدا نمیشود و باید در طول مسیر قدم بگذارم و با ابهامها مواجه شوم تا رفتهرفته هدف شخصی من خودش را به من نشان دهد.
به زودی یه دوره آنلاین طراحی میکنیم که در آن مفصلتر به این مباحث میپردازیم.
موفق باشید
سلام؛
چند وقتیه که از مهمونی ها و دورهمی ها نمیتونم لذت ببرم، توی لحظه زندگی نمیکنم و بهم خوش نمیگذره. احساس بی ارزش بودن فقط وقتی شدت میگیره که توی جمع فامیل یا دوستام هستم. نمیتونم مثل دخترای دیگه بگم و بخندم و همش انرژیم رو روی این مسئله از دست میدم که حواسم باشه جلوی مردا درست رفتار کنم و با مردی گرم صحبت نشم و سبک بازی درنیارم چون اینها از نظر داداشم کارای بدیه. راستش بعضی وقتا دیگه نمیدونم رفتار درست چیه چون من هرجوری رفتار کنم داداشم ازم ایراد میگیره و تحقیرم میکنه و انقدر زیاد تحقیر شدهام تا الان که اعتماد به نفسم نابود شده. تایپ شخصیتیم ENFP عه ولی نه اجتماعیم نه مثبت نگر. توی مراسم ها خیلی سعی میکنم کم و کسر نداشته باشم تا تو مهمونی حالم خوب باشه اما کافیه فقط یه اشتیاه یه سوتی یه نقص ایجاد یشه و یا نتونم اونجوری که میخوام خودم رو پرزنت کنم، دیگه تا آخر مهمونی همون یه ذره انرژیو اعتماد به نفس و اجتماعی بودنم رو از دست میدم و توی دنیای شلوغ ذهنم غرق میشم و با تمام وجود میخوام مهمونی تموم بشه تا بیشتر ازین احساس تنهایی نکنم و زودتر تموم شه که انقدر احساس بی ارزش بودنم عمیق تر نشه. آرکتایپم هم پرسفونه. میخوام بدونم مشکلم چیه و چطور میتونم از این وضعیت خلاص شم.
سلام فاطمه گرامی
حتما به یکی از همکاران درمانگر یا مشاور من مراجعه کنید. مسائل شما فراتر از Type شخصیتی و MBTI است.
موفق باشید
یک سوال ممکنه تیپهای شغلی به مرور زمان تغییر پیدا کنه
مثلا برونگرا درونگرا بشه
intp بشه intj
شدنی هستش ؟
سلام مینای گرامی
تیپ شخصیتی تغییر نمیکند اما رفتار و خصوصیات شخصیتی قابل مدیریت و در نتیجه قابل تغییر است. توجه داشته باشید که Type زیر مجموعهای از یک کل بزرگتر به نام شخصیت است.
موفق باشید
آرسام هورداد
ببخشید سوالی دیگر
من تمام خصوصیاتم شبیه intp ها هستش ولی چند وقته که طالب برنامه ریزی دقیق هستم و تمام اضافی های زندگیم را حذف کرده ام و تلاش میکنم هر چه بیشتر زندگیم ساده و بدون کارهای اضافه باشد
البته این کارها برای خواندن درس برای کنکور و بعد از یک زندگی پیچیده و درهم هستش
و اینگونه زندگی کردن کمی برایم سخت هست و پایبندی به ان سخت تر
ولی با این حال ممکنه من intj باشم؟
درباره ی تمرکز بر مطالب و دروس هم همونطور که گفتم بسیار ضعیفم و واقعا نمیدونم چکار کنم ، لطفا حتما در این باره راهکاری بدین من واقعا نمیدونم چگونه تمرکز داشته باشم
خیلی ممنون
در این موارد خیلی درگیر Type نشوید. جایی که لازم است از محدوده امن خودتان بیرون بیایید و کاری که درست است را انجام دهید، حتی اگر آن را دوست ندارید یا در اجرای آن ضعف دارید.
موفق باشید
سلام
طاعات و عباداتتون قبول حق باشه
سوالاتی داشتم
اینکه چگونه با یک entp صمیمی شد؟ من به دلیل درونگرایی روابط اجتماعی ام کمی نامطلوب هستش چه برسه بخوام با کسی صمیمی شوم
و اینکه چگونه بر روی مطالبی که میخوانم تمرکز داشته باشم ؟ ذهن من به سمت ایده یا خیالپردازی هایم میرود و کنترلش سخت است
واینکه چگونه خودم را قانع کنم ؟ گاهی مساعلی دارم که با انکه حلشان میکنم ولی باز قانع نمیشوم
و اینکه چگونه متوجه بشم راهی که میروم ، کاری که انجام میدهم بهترین است؟ ایا همین که از نظر عقل ،اعتقادات و تمایلات درونی درست باشند ، بهترین هستند؟ میتونم بگم چون تمایلات و خصوصیات ادم ها با هم متفاوت است ، نمیتوانم به تمایلات و خصوصیات اعتماد کنم
از اینکه همیشه پاسخ سوالات من را داده اید و مرا در داشتن زندگی عالی و مطمعن راهنما هستید سپاسگزارم
سلام به شما
کتاب How to win friends and influence People نوشته دیل کارنگی را پیشنهاد میکنم مطالعه کنید.
به فارسی هم ترجمه شده، کمی جستجو کنید و یک ترجمه خوبش را مطالعه کنید.
موفق باشید
سلامی دوباره به اقای هورداد
ببخشید من واستون ایمیل فرستادم ولی حذف( نمیدانم چرا) شد هم در سایت و هم در نشانی که گفتین .
ببخشین دوباره مزاحم شدم
من تصمیمی گرفتم که میخواستم نظرشما را هم در این باره داشته باشم
من تصمیم گرفتم مدتی بدون تحلیل اطلاعات فقط به کسب اطلاعات بپردازم ؛ حقیقتش را بخواهید از اینکه موضوع یا مطلب تازه به دست امده را انقدر تحلیل کنم خسته شدم ؛میخواهم از اینکه دلیل هر کاری را میخواهم بدانم و میخواهم هر کاری را بهترینش را انجام دهم رها شوم؛ از سوالات بسیارم رها شوم
به نظرتون این راه حل خوبی هست؟
از پاسختون پیشاپیش بسیار سپاسگزارم
سلام شهرزاد گرامی،
ایمیلها را این هفته چک میکنم و پاسخ میدهم.
ما بازخورد رفتارمان را در طول مسیر دریافت میکنیم و به کمک هر بازخورد مسیری که طی میکنیم را مرتب اصلاح و modify میکنیم.
همانطور که هر ایدهای باید در عمل آزموده شود تا نقاط ضعف و قوت آن مشخص شود؛ موافقم که تحلیلگریِ فلجکننده را باید کنار گذاشت و اقدام کرد، نتیجه اقدام هر چه باشد بینش و بصیرت بسیار بیشتری به دست میدهد تا تحلیلگریِ صرف. متناسب با ظرف تحلیلهایتان اقدام کنید، جوابها به مرور خودشان را نشان میدهند.
موفق باشید
سلام آقای هورداد و خدا قوت.
مفهوم «صلح درونی» توی توضیحات تایپ ENFP برام گنگه. اگه میشه این اصطلاح رو بازتر کنید و بیشتر توضیح بدید. ممنون
سلام نگین گرامی،
منظور یکپارچگی و یگانگی با ارزشهای درونی است. یعنی منطبق با آنچه بدان معتقدم زندگی کنم. ترجمه congruent است.
پیروز باشید
سلام ببخشید من حدود دوهفته ی پیش واستون ایمیلی فرستادم که هنوز پاسخی داده نشده
احساس کردم دیده نشده
ممنون میشم پاسخش را ببینم
متاسفانه ایمیلی دریافت نکردم، لطفاً به آدرس office@typeshenasi.com ارسال کنید.
سلامی دوباره به اقای هورداد
میتونم بخوام به مساعل من هم توجهی بکنید
و اینکه ایا در یک تیپ تفاوتی بین خانم و اقای ان وجود دارد؟
براساس اینکه مثلا روانشناس ها میگویند خانم ها احساسی ترند ایا خانم های t هم باز احساسی تر مردانند؟
از توجه و پاسختون پیشاپیش سپاسگزارم
سلام شهرزاد گرامی،
بله ماهیت و کیفیت بروز ترجیحاتِ شخصیتی به عوامل مختلفی بستگی دارد و یکی از آنها جنسیت است. اما این تفاوت آنقدر نیست که مثلاً تعریف N یا T یا سایر ترجیحات تغییر کند، در مجموع این تفاوت آنقدرها محسوس نیست.
این تا حدی مثل این است که بگوییم بروز ترجیح N در دو تیپ INTJ و ENTP متفاوت است، اما به هر حال هر دو تایپ زیر چتر N قرار میگیرند.
یا مثلاً مقوله فرهنگ، یک ENFP در ایران با یک ENFP در ژاپن یا آمریکا احتمالاً کیفیتهای متفاوتی دارند اما در نهایت همگی ENFP اند.
موفق باشید
سلام وقتتون بخیر
یه سوال داشتم، تیپ آدم تغییر میکنه؟
من توی چندتا بازه زمانی مختلف آزمون گرفتم نتایجم متفاوت بوده. این نشون دهنده چیه؟ چیز خوبیه یا نه؟ ?
INFJ
ENFJ
ENFP
سلام محمدرضای گرامی،
تیپ مادرزادی و inborn است و به نوعی بخشی از طبیعت (nature) ماست و تا پایان عمر ثابت میماند. اما «رفتار» ما قابل مدیریت کردن و در نتیجه قابل تغییر است.
عموماً با اتکا به آزمون MBTI نمیشود تیپ شخصیتی صحیح را شناسایی کرد و فرد باید راهنماییهای لازم را از متخصص دریافت کند، اینکه نتیجه آزمون متفاوت میشود دلایل مختلفی دارد، در این مقاله به طور کامل به این موضوع پرداختهایم، پیشنهاد میکنم اگر فرصت کردید آن را مطالعه کنید.
ضمن اینکه در مورد فرایند تشخیص تیپ MBTI میتوانید به این فایل رادیو MBTI در کانال تلگرام ما گوش دهید.
موفق باشید
سپاس از جواب گوییتون 🙂
سلام
من چند بار اول که تست زدم INFP بود نتیجه اما بار آخر INTP شد. نمیدونم کدوم درست هست و اینکه بین P و J هم من شک دارم
سلام مینای گرامی
تست MBTI عموماً به تنهایی ابزار توانمندی برای تشخیص تیپ صحیح شما نیست بلکه تنها قدم اولیه است برای برداشتن گامهای بعدی.
برای توضیحات بیشتر لطفاً این مقاله را مطالعه کنید و این فایل رادیو MBTI را در کانال تلگرام ما گوش دهید.
موفق باشید
ممنون برای پاسخ گویی
من این موارد رو مطالعه کردم
میدونم که برای بررسی دقیق باید در کارگاه شرکت کنم اما چون ساکن تهران نیستم مقدور نیست
از پشتیبانی تلگرام در مورد بسته غیرحضوری پرسیدم که گفتند ندارید و پیشنهاد کردند اینجا سوال بپرسم
شما توی فایل صوتی گفتید که متخصص میتونه با یک جلسه ۲۰-۳۰ دقیقه ای به تشخیص برسه
آیا امکان تشکیل این جلسه به صورت مجازی وجود داره؟
مینای گرامی، ما فعلاً چنین امکانی را (کوچینگ آنلاین) به دلیل تردیدی که در اثربخشی اون داریم در نظر نگرفتیم، اما مطمئنا دنبال راه حل هستیم و امیدوارم در آینده نزدیک بتوانیم خدمات گستردهتری به همه نقاط کشور عزیزمون ارائه بدیم.
موفق باشید
با سلام
من intj یا infj هستم .
قبل از هر چیز هم از پست ها و مقالاتی که میزارید تشکر می کنم . و همچنین ممنونم بابت پاسخگویی به سوالاتی که دارم .
– تقریبا عمده مقالات شما در مورد این دو تیپ را خواندم ، در مواقع استرس و یک بحران آن چنان ذهنم درگیر می شود که به جای حل مسئله دنبال پاک شدن کاملش هستم . مثلا در محیط کار به خاطر یک مشکل و بحران به دنبال تعطیلی کار هستم . چگونه می تونم خودم رو کنترل کنم و سریع نبازم . چه راهکار عملیاتی وجود داره ؟
سلام علیرضای گرامی،
ممنونم از همراهی ارزشمند شما، خوشحالم که مقالات را مطالعه میکنید.
در خصوص مسئلهای که اشاره کردید لطفاً یک مثال ملموس و یک کیس واقعی از موقعیتی که تصمیمگیری برایتان دشوار بوده اشاره بفرمایید تا دقیقتر بتوانم عرائضم را تقدیم کنم. چون این مسئله ممکن است لزوماً به تایپ شما ارتباط نداشته باشد و پای سایر عوامل در میان باشد.
موفق باشید
با سلام
برای مثال من یک صاحب یک کسب وکار هستم ، وقتی یک بحران نسبتا جدی در شرکتم پیش میاید ، مثل یک اشتباه در پروژه یا از دست دادن یک نیروی تاثیرگذار یا هر مسئله که احتیاج به تصمیم گیری جدید و جدی دارد ، یکی از گزینه های جدی که در ذهنم میاید تعطیلی شرکت است . و بقیه گرزینه ها هم عموما تدافعی است.
در کل همیشه ترسی بر از دست دادن آن چه که دارم ، هستم . عدم ریسک پذیری و خطر کردن .
وقتی هم خطری یا بحرانی پیش میاید به اتفاقات منفیفکر بیشتری می کنم . و معمولا ذهنم تمام وقت به فکر آن مسئله است.
سلام علیرضای گرامی،
در اغلب موارد «تفکر همه یا هیچ» نوعی خطای شناختی است که معمولاً بر تصمیمات ما سایه میاندازد.
پیشنهاد میکنم این مقاله را مطالعه کنید، علاوه بر این روی پرورش مهارت تصمیمگیری و مطالعه مدلهای مختلف تصمیمگیری مطالعه داشته باشید.
سلام گفتگویی که برای intpها گذاشتین عالی بود واقعا و تمام مساعل من را میگفت
چیزی که قانع نشدم اینکه اگه چند تا کار را با هم انجام ندیم نمیرسیم که تا ان زمان که میخواهیم به هدفمان برسیم و اینکه سخته انتخاب فقط یک گزینه مثلا من میخوام پزشک بشم ولی حتما میخوام فلسفه و فیزیک هم بخونم
و چیزه دیگه اینکه درباره ی مقاله ای که درباره ی بیولوژیک بدن بود من جغد های شب هستم شاید غیر متعارف به نظر برسه ولی به نظرم بهتره که از ظهر تا شب بخوابم و از شب تا ظهر فردا بیدار باشم چون من زیاد با صبح مسعله ای ندارم ولی با ظهر و بعد ظهر کمی مسعله دارم اصلا در ان مواقع انرژی ندارم ،به نظرتون از نظر روانشناسی ایرادی نیست و یا اینکه از نظر سلامتی اشکال نداره؟
و اینکه این سوالی که الان میخواهم بپرسم یکباره دیگر به گونه ای دیگر پرسیدم اما الان سوالم برای خودم واضح تر شده اینکه : دانش برای من intpخیلی باارزشه ولی ممکنه برای یک estpورزش جالب تر باشه ؛ خب هرکدوم از ما براساس تیپ شخصیت و نگاهی که داریم به چیزی ارزش میدهیم ولی حقیقتا کدام بهتره ؟ خب اگر من ورزش را در پیش بگیرم خیلی راحت تر هست تا دانش ولی چون دوست دارم به سمت تحصیل دانش میروم و خب کدوم از اینها ما را به کمال حقیقی میرساند ؟
و اینکه دفعه ی قبل من نظرتون را درباره ی نورولوژی خواستم گفتین به تیپم میخوره ولی ایا مراحل رسیدن به نورولوژی( پزشکی و حفظیات ) هم به تیپم میخوره؟
ببخشین من سوالات زیادی دارم مخصوصا درباره ی شخصیت انسان ها و تفاوت هایشان
از یاری هایتان سپاسگزارم
یک سوال دیگه اینکه این تیپ های شخصیتی کاملا ذاتی هستن؟ یا بعضی ویژگی ها میتونن اکتسابی هم باشن؟
چون من شخصی رو میشناسم که تمام افراد خانوادش برونگرا. هستن و خودش درون گرا…یعنی به هیچ عنوان چیزی رو نمیشه کسب کرد؟ احتمالا فقط دوزش رو میشه کم و زیاد کرد!
تایپ مادرزادی و inborn است اما رفتار قابل مدیریت و در نتیجه قابل تغییر است.
سلام جناب هورداد.
امکانش هست بفرمایید تاریخ کارگاه بعدی و هزینه شرکت چه قدر است؟
سلام تارای گرامی،
دوره بعدی ۱۳ و ۱۴ اردیبهشت است، جزئیات را به زودی روی سایت و کانال قرار میدیم.
با سلام و عرض ادب خدمت تیم تایپ شناسی نوین و آقای هورداد؛
من از همراه ها و از کاربرهای پر و پا قرص سایت شما هستم و به خوبی از مقالات فوق العاده تون استفاده میکنم.
تایپ من INFP هست، هجده ساله هستم و بی نهایت علاقه مند به روانشناسی، شخصیت شناسی و رشد شخصی.
یه سوال درباره ی ارزش های شخصی داشتم.
در رادیو MBTI گفتید که ما INFP ها یک ست و مجموعه از ارزش ها دارن. میخواستم بدونم این خوبه که هر روز درباره ی این ارزش ها فکر کنیم و با نوشتن و ارتباط برقرار کردن با افکار عمیقمون، تک تک این ارزش ها رو برای خودمون روی کاغذ بیاریم تا برای خودمون کاملا شفاف و قابل بیان بشه؟
خیلی جالب بود که من فکر نمیکردم که آدمی باشم با این همه ارزش های قوی تا اینکه رادیو MBTI رو با دوستم گوش کردیم و دوستم برام توضیح داد که یه وقتایی هست که من خیلی پر شور و محکم از یه موضوع یا عقیده حرف میزنم و آدمای اطرافم رو تشویق به کاری میکنم که انگار همه ی این عقاید و کارها جزوی از من هستن و میخوام براشون بجنگم !
میخواستم بگم بی نهایت تایپ شخصیتیم رو دوست دارم و خیلی خوشحالم که یک INFP هستم.
خیلی دوست دارم از تموم توانایی و استعدادهام به نحو احسن استفاده کنم اما احساس میکنم تو موقعیتی که هستم، دقیقا وظایفی بر اساس ترجیحاتی خلاف چیزی که دارم از من انتظار میره !
این هم میخواستم بدونم چه طور میتونم کاملا از تموم موهبت های تایپ شخصیتیم استفاده کنم؟ به نظرم تو اجتماع و بین آدم ها j بودن بیشتر مورد قبوله و احساس میکنم ترجیح P من کاملا داره سرکوب میشه و هیچ استفاده ای ازش نمیکنم.
ممنون، حال خوب و موفقیت مستمر براتون آرزو میکنم.
سلام نگین گرامی،
تشکر میکنم از همراهی ارزشمندتون با تایپ شناسی،
شناخت ارزشها نه تنها مفید که ضروری و لازمه، خصوصاً برای تایپ شما که زیستن بر مبنای ارزشهای شخصی برای این تایپ یک اولویت هست.
پیشنهاد میکنم حتماً ارزشهاتون را شناسایی و اولویتبندی کنید.
در خصوص سوال دوم، همین که از این موضوع آگاهی پیدا کردید تا حد زیادی ارزشمنده، اما برای اینکه از حداکثر پتانسیلهاتون استفاده کنید لازمه در مسیری قرار بگیرید (چه شغل، چه روابط) که همخوانی و انطابق بیشتری با استعدادها، علائق (Deep Passion) و خصوصیات تایپ شخصیتی شما داره.
براتون آرزوی موفقیت دارم
پیروز باشید
سلام و خسته نباشید
من infjهستم .مطلبی رو که در رادیو mbti منتشر کردیید رو گوش کرد . چیز هایی که گفتید در مورد من صادق .من دوست دارم با مردم و دوستان رابطه خوبی داشته باشم و اون ها رو میفهمم ولی برای برای اینکه اونارو راضی نگه دارم یا حس بینمون رو بهبود ببخشم سعی میکنم مثل اونا باشم و کار هایی رو که دوست دارن رو انجام بدم در حالی که میبینم اینجور کارا برای خودم خیلی جذاب نیست . ایجاست که از احساس خاص بودنم بدم میاد . از خودم متنفر میشم و دیگه حوصله چیزی رو ندارم، تو این حالت فکر میکنم افسروده شدم.
چیکار باید کرد که این آرمان ها و شخصیتم در مواجه با جمع آسیب نبینه؟
من دوست دارم بهتر باشم ولی وقتی سریع به هدف نمیرسم سردرگم میشم . راه حل چیه؟چطور به خودم باور داشته باشم و در جمع خودم رو کنار نزارم؟
سلام علیرضای گرامی،
انطباق با محیط و شرایط بیرونی تا اندازهای خوب است که به قیمت نادیده گرفتن ارزشهای شخصی خود شما تمام نشود. اینکه میتوانید ارتباط خوبی با دیگران برقرار کنید و آنها را بفهمید از ویژگیهای مثبت تایپ شماست اما این انطباق با نیازهای دیگران نباید منجر به سردرگمی و کمرنگ شدن هویت فردی و کیستی شما در رابطه بشود. ارزشهای اصیل خودتان را پیدا کنید و مطابق آنها پیش بروید، هر جا هم لازم بود انعطاف نشان دهید و از محدوده امن خودتان خارج شوید (adaptation). پیشنهاد میکنم مقاله زیر را که در مورد سلسله مراتب ارزشهاست از سایت متمم مطالعه کنید
https://goo.gl/NDu1M7
موفق باشید
سلام و عرض ادب .
تایپ من intj یا infj هست . و سوالاتی در مورد بعضی از مشکلات شخصیتیم دارم .
-من در موقع بحران (که می تونه به مشکل کاری باشه یا می تونه یه اختلاف با یک نفر باشه یا ناراحتی از یک اشتباه ) کل ذهنم درگیر میشه و استرس هم من رو احاطه می کنه و افراطی منفی نگری میکنم. چه راهکاری برای این مواقه دارید که مدیریت بحران کنم ، زندگیم رو معطوف به اون مشکل نکنم ؟
-همچنین در مواقع تصمیم گیری برای کارهای مهم خیلی صبر میکنم و زیادی جوانب رو می سنجم ، جوری که در بعضی مواقع زمان تصمیم گیری تموم میشه ، که این ناشی از شخصیت محتاط و کم ریسکمه ، چه کار کنم عملیات تصمیم گیری سریعتر انجام بدم و ریسک پذیری رو خودم هم افزایش بدم؟
سلام علیرضای گرامی،
تایپ شما یک تایپ استراتژیست است. یک استراتژیست در واقع برنامهریزِ خوبی است که قبل از اقدام تمامی جوانب، شرایط و لایههای مختلف را تخمین میزند و بر اساس آن طرحی با جزئیات کامل آماده میکند و در نهایت در صورت کامل بودن آن طرح دست به اقدام میزند. طبیعی است که این نقطه قوت شماست. اما مشکل از جایی شروع میشود که ما در نقطه قوتهایمان که محدوده امن ما هستند «باقی میمانیم» و فراتر از آن نمیرویم. این تحلیلگری اگر تبدیل به تحلیلگریِ بیشازاندازه (overthinking) شود دیگر احتمالاً نقطه قوت نیست و مانع عملگرایی و اقدام سازنده میشود. پستی که شب گذشته در اینستاگرام قرار دادیم چنین کپشنی داشت:
تحلیل بیش از اندازه تو را از اقدام باز میدارد و وقتی اقدام نکنی، خروجی و نتیجهای در کار نخواهد بود.
کمال طلبی بدون اقدام یک افسانه است، کمالطلبی سازنده یعنی دست به کار شوی و نتایج و خروجیها را در طول مسیر، رفتهرفته بهتر کنی.
پیشنهاد من این است که چرخه افکار را جایی بشکنید و دست به اقدام بزنید، برای پرورش عملگرایی مقالات زیر را پیشنهاد میکنم:
پرورش عملگرایی قسمت اول: https://goo.gl/uNUpcL
پرورش عملگرایی قسمت دوم: https://goo.gl/34VKfV
برای تیپهای درونگرای شهودی: چرا زیاد میدانیم ولی عمل نمیکنیم؟ https://goo.gl/JkNXEn
وقتی دانستههایت زیاد است اما دستاوردهایت کم؛ مشکل از کجاست؟ https://goo.gl/97g6cU
موفق باشید
سلام و ممنون که همه ی سوالات من رو میخونید. سوالای من پشت سر هم و زیاد شدن و دلیلش هم اینه که همشون رو جمع کردم و با هم پرسیدم.
یه سوال دیگه داشتم. البته نمیدونم سواله یا نه.
من دو بار ازمون رو دادم. یه بار شدم ENFP و یه بار INFP . وقتی توضیحات رو خوندم، دیدم هردوش من رو خوب توصیف کرده. اما من شخصیت INFP رو خیلی دوست دارم. نمیدونم خودم درون گرا هستم یا نهولی با تموم وجودم دوست دارم که یه INFP باشم. من از بودن با دوستام و حرف زدن و مشورت کردن و شاد بودن انرژی میگیرم و همون لحظه به خودم میگم مشکل حل شد من یه برونگرا هستم اما وقتایی هم هست که آدما واقعا خسته اممیکنن و دلم میخواد تنها باشم سکوت کنم و یکم همهچیز رو سرعتش رو کم کنم و تجزیه تحلیلشون کنم. وقتایی که دیگه تو جواب دادن و جوکگفتن و خندیدن کممیارم و انگار میگم دیگه بسه. یا وقتایی که میخوام مثل دوستم حرف بزنم و سر و صدا کنم و نشون بدم که پر انرژیم ولی انگار از من ساخته نیست. وقتایی که حوصله ی حرفای بی ارزش و غیبت و مسخره بازی رو ندارم، دلم میخواد اون جمع رو ترک کنم برم یه جای خلوت و کتاب بخونم یا مجبورم خودمو باهاشون همراه کنم. تو همه اینموقعیت ها به خودم میگم تو اشتباه میکردی. یه درونگرا هستی وهمونجوری که با تموم وجودت میخواستی، INFP هستی.
من نمیتونم خیلی وسط مجلس باشم. تو جمع های خیلی شلوغ و جدید نمیتونم بلندشم و خودمو نشون بدم و حرف زدن و نظر دادن توجمع هایی برام راحته که با تک تک اعضاش راحتم. از تنها بودن و کتاب خوندن و رویاپردازی وموزیک و نوشتن بی نهایت لذت میبرم ولی خیلی تنها موندن به من حس بیخیال بودن میده و نمیخوام از آدمهایی که دوستشون دارم بیخبر بمونم. از طرفی آدم متمرکزی نیستم. تمرکزم پایینه که شنیده بودم تمرکز از درونگرایی میاد. با آدمای جدید میتونم سر صحبت رو باز کنم و روابط عمومی قوی دارم ولی قدرت کلامی آنچنان بالایی ندارم. حرف زدن برام سخته ولی میتونم حرف بزنم. این تضادها سردرگممکرده. انگار هردو ترجیح رو دارم. از احساسات خیلی عمیقم نمیتونم خوب صحبت کنم و وقتی که اونارو روی کاغذ میارم و یه سر و سامونی به ذهنم میدم، میتونم منظورم رو به طرف مقابل با صحبت کردن برسونم در غیر اینصورت شما فقط یکسری جمله های بی مفهموم و پرت و پلا میشنوید.!
با این توضیحات میشه فهمید من برونگرا هستم یا درونگرا؟
نگین گرامی،
درونگراها هم میتوانند از ارتباط با افراد انرژی بگیرند؛ برونگراها هم میتوانند از خلوت خودشان انرژی بگیرند. ضمن اینکه مواردی مثل پرحرفی یا کمحرفی، بیحوصلگی یا احساس خوب داشتن یا مهارت ارتباطی همبستگی مستقیمی با ترجیح E-I در MBTI ندارد. در خصوص تفاوتهای ترجیح برونگرایی/درونگرایی از نظر MBTI حرف و نکته بسیار زیاد است. ما در کارگاه MBTI این مسئله را با دقت بررسی میکنیم و با کوچینگ فردی و گروهی نمیگذاریم ابهامی برای کسی باقی بماند. لذا با توجه به دقت و حساسیت بیشتر این موضوع پیشنهاد من این است که برای شناخت دقیقتر این دو ترجیح در کارگاه MBTI شرکت کنید.
موفق باشید
سلامی دوباره! لطفا پستی درباره درونگرایی و درونگراها بذارید. درباره ویژگی های ملموس و موهبت هایی که این جنبه از شخصیت به همراه داره. و لطفن درونگرایی تیپ های مختلف رو هم مقایسه کنید. اینکه درونگراهای تیپ های مختلف از نظر اجتماعی بودن چه فرقی با هم دارن. و اینکه پر حرف بودن دلیل موجهی برای برونگراییه؟
ممنون.
آقای آرسام هورداد، شما من رو سال دیگه تو کارگاه ها میبینیدچون انقدری سوالات مختلف دارم و انقدر علاقه ی زیادی به روانشناسی و مخصوصا بحث mbti دارم که برای اومدن روزی که بتونم بیام کارگاه و mbti رو کامل یاد بگیرم، روزشماری میکنم !
خوشحالم که در مسیر رشد قرار دارید نگین گرامی، امیدوارم به زودی خبرهای خوبی از شما بشنوم.
با ذکر این نکته که درونگرایی و برونگرایی با پرحرفی یا کمحرفی همبستگی ندارد؛ در خصوص درونگراها پیشنهاد میکنم مقالات بینظیر زیر را مطالعه نمایید:
شخصیت درونگرا: آیا برای موفقیت باید برونگرا باشیم؟ https://goo.gl/yCY992
آیا درونگرایی یک نقظه ضعف محسوب میشود؟ https://goo.gl/yS4bUq
برای تیپهای درونگرای شهودی: چرا زیاد میدانیم ولی عمل نمیکنیم؟ https://goo.gl/1nKRZF
در مورد سبک رهبری درونگرا چه میدانید؟ https://goo.gl/Phjd6F
پنج غول درونگرای دنیای کارآفرینی: https://goo.gl/NHbeHo
نکاتی برای تربیت موثر فرزندان درونگرا: https://goo.gl/icPMEg
موفق باشید
سلام. ممنوم از سایت و مطالب عالی تون.
میخواستم بپرسم امکانش هست که رابطه ی دو نفر با تیپ های شخصیتی کاملا مخالف خیلی خوب باشه؟ مثلن دو طرف از تفاوت های هم خوش شون میاد و علاوه بر این هر دو کاملا احساس راحتی میکنن و اختلافات خیلی کم و قابل چشم پوشی بینشون پیش میاد که اون هم دوام نداره و خیلی راحت حل میشه. من رادیو mbti مربوط به روابط رو گوش کردم و نتیجه گرفتم که بالاخره یه تعارض هایی باید بین روابط کاملا متفاوت پیش بیاد اما رابطه ای که من ازش صحبت میکنم انقدری راحت و خوب پیش میره و دو طرف انقدر به تفاوت های همدیگه علاقه نشونمیدن که برام عجیبه.
این رابطه ای که ازش حرف زدم یه رابطه ی دوستی بین INFP و ESTJ هست. خیلی خوب حرف هم رو میفهمیم و بدون تعارض یا ناراحت کردن همدیگه، میتونیم نقاط ضعف هم رو یادآوری کنیم. تو یه فعالیت با هم خوب مچ میشیم و همدیگرو کامل میکنیم. از نقاط قوت همدیگه درس میگیریم و واقعا از تفاوت شخصیتیمون به وجد میایم. این رابطه ی خوب من رو به شک انداخته بود که نکنه تست mbti رو با دقت نداده باشیم و شخصیت یه کدوممون چیز دیگه ای بوده باشه !
سلام نگین گرامی،
بله امکانش هست، همانطور که امکان تعارض هم هست. معمولاً آنچه در روابط مهم است آمادگی دو طرف برای درک و پذیرش تفاوتها و توانایی اونا برای حل مسائلِ موجود در رابطه است که خودتون هم اشاره کردید در رابطه شما چنین است و دو طرف از تفاوتهای هم برای رشد استفاده میکنید. البته باید بین روابط عاطفی و روابط دوستانه تا حدی تفاوت قائل شد. در رابطه عاطفی تعلق و حساسیت دو طرف بیشتر هست و در نتیجه هزینه هر تفاوت سنگینتر به چشم میاد.
موفق باشید
سلام میشه یکم بیشتر از تیپinfp پست بذارید و درباره استرس این تیپ هم صحبت کنید؟ سپاس.
سلام مهلای گرامی، حتماً به زودی بیشتر از تیپ INFP مطلب خواهیم داشت.
موفق باشید
بله من هم موافقم.
سلام و خسته نباشید
من یه intp ام متاسفانه نمیتونم فقط روی ۱ موضوع کار کنم و تمام تمرکزم رو روی اون یه موضوع قرار بدم این باعث شده که نتونم توی هیچکدوم از رشته ها به موفقیت زیادی برسم و البته به نوعی همه فن حریف هم شدم که مزیت این موضوع هم حساب میشه.به شدت کلافه ام و تمرکزی ندارم و مشکل دیگه ای هم که شاید مشکل اصلی باشه بی برنامه بودنه.تحمل با برنامه پیش رفتن رو ندارم و شاید در حد چند روز اجرا کنم برنامه رو در صورتی که با برنامه بودن بهترین چیزه
سلام به شما کیان گرامی، نیازی نیست صرفاً روی یک موضوع یا یک زمینه تمرکز کنید و تا آخر به همان متعهد بمانید، این موهبت ذاتی تیپ شخصیتی شماست که میتوانید چند-وجهی و چند-جانبه به موضوعات نگاه کنید و فرایندها را همزمان پیش ببرید، از این موهبت استفاده کنید! متعهد شدن شما روی یک مسیر- آن هم مسیری که برایتان جذابیتی ندارد- یعنی زندانی کردن خلاقیتتان و این یعنی کشتن موهبتِ ذاتی که دارید. پیشنهاد من این است که اتفاقا زمینههایی که برایتان جذاب است را بیابید، ببینید علاوه بر جذابیت در کدامیک توانمند هم هستید و استعدادی دارید و رفتهرفته گزینهها را محدود کنید و روی چند زمینهای که برایتان جذاب است و احساس برتری میکنید کار کنید. نکته این است که سعی کنید این موضوعات را به جایی برسانید و از آنها کسب درآمد کنید، روی حوزه یا حوزههایی باقی بمانید که عمیقاً به آنها کشش دارید، تعهد اینجا تعریف میشود.
موفق باشید
سلام و خسته نباشید
من infj هستم . به نظر خودم خیلی در تخیلاتم غرق میشم و به دنیا اطرافم توجه ندارم .
چون نمیتونم با آشنایان و بقیه مردم به خوبی ارتباط برقرار کنم و قاطع حرف بزنم و تصیمیم بگیرم احساس ضعف و پوچی دارم.
شاید تحلیل گری بیش از حدم به جای اینکه نقطه قوتی برام باشه نقطه ضعف محسوب میشه ، من به جای عمل کردن فقط تحلیل میکنم و اینکه بقیه من نادیده میگیرن بیشتر منو اذیت میکنه .
من چطوری میتونم از از پس مشکلات بربیام ؟
سلام علیرضای گرامی،
مشکل تحلیلگری برای تیپ شما از جایی شروع میشه که صرفاً روی کارکرد اولتون که Ni هست قفل میشید و به چرخهای تمام نشدنی از تحلیل، افکار و تخیلات و سناریوهای ذهنی و انتزاعی وارد میشید. راه حل اصلی تقویت کارکرد کمکی Fe است، یعنی قطع کردن چرخه افکار و اقدام کردن بر اساس ارزشهایی که بهش پایبندید و احساس خوشایندی بهتون میده. روی تقویت عملگرایی کار کنید، اقدامهای ساده و کوچکی که در همین مقاله هم بهشون اشاره شده (جمع کردن رختخواب و …) نقطه شروع خوبی هست برای تقویت عملگرایی؛ چرخه افکار را قطع کنید، بلند بشید و اقدامی در راستای اهداف و آرمانتون انجام بدید.
برای راهکارهای دقیق غلبه بر انفعال مقالات زیر را پیشنهاد میکنم:
https://goo.gl/Aoqeaz
https://goo.gl/zeVjcA
موفق باشید
سلام من واقعا نمیدونم که چرا هی حس می کنم که شکست می خورم و اینکه بین infjو infp نمیدونم کدوم هستم٬لطفا راهنمایی کنید.
سلام به شما علی گرامی،
در خصوص مورد اول: ممنون میشم کمی در مورد مسئلهتون توضیح بدید و سوالتون را شفافتر بپرسید. در چه زمینهای احساس شکست میکنید؟
در خصوص تردید بین دو تیپ بهترین کار این است که توضیحات هر دو تیپ را از سایت مطالعه کنید و همان تیپی که احساس میکنید بهتر شما را توصیف کرده تیپ شماست. توضیحات هر دو تیپ را میتوانید از اینجا مطالعه کنید:
https://goo.gl/Y9JdUf
https://goo.gl/pJ29Yi
اگر باز هم تردید داشتید میتونید در کارگاه MBTI بعدی شرکت کنید، با کوچینگ گروهی ابهام شما برطرف خواهد شد.
موفق و پیروز باشید
خیلی ممنون٬منظورم از احساس شکست اینه که هر کاری رو که دارم برای رسیدن به اهدافم انجام میدم٬رو حس می کنم که راه بهتری باید براش باشه و استرس دارم که کار هام بیهوده باشه و حس میکنم که تهش شکست بخورم و اینکه بقیه رو می بینم که کاری انجام میدن٬باز هم استرس می گیرم که باید الان یه کار مفید انجام بدم.
علی عزیز پیشنهادم به شما اینه که روی سلسله مراتب ارزشهاتون کار کنید و مشخص کنید که اولویتهای اصلی شما در زندگی چیست و برنامه زندگی را بر اساس اولویتهای خودتان تنظیم کنید، نه بر اساس توقعاتِ بیرونی یا اقدامها و اولویتهای دیگران. شما وجودِ منحصر به فردی هستید که باید مسیر زندگیتان را بر اساس توانمندیها و شرایط خاص خودتان تعریف کنید.
برای آشنایی با سلسله مراتب ارزشها مقاله زیر را پیشنهاد میکنم:
https://goo.gl/ccCBBo
موفق و پایدار باشید
سلام مقاله ی بسیار خوبی بود ولی من مسعله ای که دارم اینه که نمیدونم چرا شروع نمیکنم نمیدونم میشه اسمش را انگیزه گذاشت یا خیر ولی انگار انگیزه ندارم با اینکه اهداف بزرگی برای ایندم در سرم میپرورانم ولی زندگیم از برنامش خارج شده و نمیدونم چگونه و از کجا این برنامه را بهش برگردونم .اینکه چگونه باشم شاید مهمترین مسعله ی زندگیم باشه با اینکه میدونم همه ی ما برای رسیدن به کمال اهدافمون را انتخاب میکنیم ولی انگار این من را قانع نمیکند و یا شایدهم اینکه نمیدونم از کجا و با چه هدفی شروع کنم من را سردر گم کرده . راستش من به موسیقی علاقه دارم و الان هم رشتم تجربیه و به مغز و اتفاقات درون اون و ارتباط روح و جسم علاقه دارم با این حال همه من را ادم فلسفی میدونن و میگن همه چیز را به فلسفه ربط میدی که البته دروغ هم نمیگن و به فلسفه هم علاقه دارم و همچنین با اینکه پایین ترین نمراتم از فیزیک هست ولی خودم متوجه هستم که توانایی و علاقه ی رابطهی بین نیرو ها را دارم .سواله دیگه که داشتم اینه که چگونه رابطه ی اجتماعیه خودم را بیشتر کنم و همچنین احساست خودم را بشناسم و سخته شناخت احساسات خودم و شاید اینگونه کمی دمدمی مزاج به نظر برسم.من واقعا عذر میخوام در قسمت شغل باهاتون حرف نزدم نمیدونم مسعله شغله یا شخصیته و واقعا گیجم . من یک درونگرای شهودی تفکری منعطف هستم و ۱۷ سالمه.ممنون
شهرزاد گرامی سلام، تبریک میگم بهتون که مسیر خودشناسی را از سن ۱۷ سالگی شروع کردید، این نشان از پختگی و بلوغ ذهنی شماست. نیاز شما رو بیش از هرچیزی هدفگذاری میبینم و لازمه هدفگذاری خودشناسی صحیحه. دانستن تیپ شخصیتی خوب است اما کافی نیست. بهتره از توانمندیها، مهارتها، علاقهمندیها و ترجیحات شخصیتی خودتون به میزان خوبی مطلع بشید و در اینصورت هست که میتونید هدفگذاری اصولی و صحیح انجام بدید و وقتی هدفگذاری شما اصلاح بشه مسلماً انگیزه کافی برای «شروع کردن» هم در شما ایجاد میشه و مهمتر از اون: هم کار رو شروع میکنید و هم یاد میگیرید اون رو به سرانجام برسونید و در نتیجه به دستاوردهای مد نظر خودتون برسید. خودشناسی بهتون کمک میکنه اهدافِ اضافی و با اولویت پایینتر رو- که احتمالا تناسب و همخوانی با ترجیحات شما ندارد- کنار بذارید به هدفهای اصلیتر و مهمتر زندگیتون بپردازید. شناخت احساسات هم بخش مهمیش به خودشناسیِ عمیقتر برمیگرده. MBTI بینش خوبی در مورد ترجیحاتِ شخصیتی و نحوه کارکرد احساسات به دست میده که حتما میتونه براتون مفید باشه.
موفق باشید
سلامی دوباره .ممنون از لطفتون .میتونم بپرسم چگونه میتونم به خودشناسی صحیح و کاملی برسم ؟ در مورداحساسات خودم هم بهتره این را اضافه کنم که مثلا اگر از رنگ صورتی خوشم بیاد چون دلیل اینکه چرا صورتی را دوست دارم نمیدونم باعث میشه دیگه نتونم بگم صورتی را دوست دارم .به نظرتون از کجا خودم را بشناسم و علاقه مندی هایم را بشناسم و با انکه برایم ناشناخته هستند بهشون اعتماد کنم؟چون کلا من ادم بسیار مرددی نیز هستم .و همچنین میتونم بپرسم چگونه رابطه ی اجتماعیم را قوی تر کنم ؟چون اغلب دوستان من اگر بخوام خودم باشم حوصله ی حرف های من را ندارند و همین باعث شده اعتماد به نفسم نیز پایین بیاید من دوست ندارم از جامعه دور باشم ببخشید که دوباره سوال پرسیدم از جوابتون پیشاپیش متشکرم .میتونم به جز ایمیل از طریق پیامک باهاتون صحبت کنم؟
فراموش نکنید که خودشناسی، بهبود مهارت ارتباطی و مواردی مثل اینها فرایندهایی هستند که در طول زمان کاملتر و پختهتر میشوند و نقطه پایانی برای آنها وجود ندارد. برای خودشناسی همانطور که در کامنت قبلی هم اشاره کردم پیشنهاد من این است که با دانش MBTI شروع کنید و اطلاعاتتان را در مورد تیپ شخصیتیتان کامل کنید. برای بهبود مهارت ارتباطی هم بهترین پیشنهاد من این است که با دیگران ارتباط بگیرید، خصوصاً زبان مشترکی با دیگران پیدا کنید و تا میتوانید از لذت همنشینی با آنها بهرهمند شوید. این یک فرایند است که با آزمون و خطا میتوانید آن را بهبود دهید. برای بهبود مهارت ارتباطی تلاش کنید در دنیای واقعی با دیگران ارتباط برقرار کنید. برای شروع میتوانید کتاب زیر را مطالعه کنید:
http://shahreketabonline.com/products/6/118868/tags/comment/
در خصوص سایر کانالهای ارتباطی، متأسفانه در حال حاضر فقط میرسم همینجا به کامنتها پاسخ دهم و تا هر موقع که نیاز باشد از همین طریق در کنار شما هستم. خوشحال میشوم به زودی خبر موفقیتهای شما را بشنوم.
موفق و پایدار باشید
بله درست میگید و من هر چه درباره تیپم(intp) بوده را مطالعه کردم مثلا درباره تفریحات تیپم چیزه خاصی نبود ولی من دوست دارم مثل یک esfpاز مردم و زندگی لذت بیشتری ببرم .خدا به انسان ها یک سری استعداد زاتی داده و همچنین خود انسان ها خیلی توانایی ها را به دست میارن و همچنین خیلی ذهنیات و کارکرد های انسان بر اساس محیط و شرایط زندگیش هست ایا انسان باید به همان استعداد زاتی اعتماد کند و انها را بشناسه و یادر هر زمینه خود را توانا کند ؟و اینکه هر تیپی مثلا کمال را در یک چیز میدونه (در حالیکه کمال یک چیزه)و به سمت همان چیزی که کمال میدونه و استعداد داره حرکت میکنه ولی از دید بالا تر از تیپ های شخصیتی کمال حقیقی چیست و ایا نیازه برای رسیدن به این کمال انسان به جز استعدادهای خود توانایی های دیگری به دست بیاورد یا خیر ؟و چیزه دیگه اینکه هر تیپ با داشتن نقاط ضعفش دربرارش نقاط قوتی هم دارد که همان نقاط ضعف باعث انها شده مثلا اگر من درونگرای شهودی باشم ممکنه حواس پرت و کمی منزوی به نظر برسم ولی در قبالش متفکر و خیالپردازم خب ایا کمرنگ کردن نقاط ضعفم باعث نمیشه نقاط قوتم نیز کمرنگ بشه؟میدونید شاید من خودم را (در حدی)بشناسم ولی نمیدانم که چگونه باشم و مهمترین دلیلم هم این است که نمیدانم چرا اینگونه ام ؟( برچه اساسی) .من واقعا عذر میخوام که انقدر از شما سوال پرسیدم و تقریبا خودم نمیدانم مسعله ی اصلیم چیست واقعا عذر میخوام
میشه درباره ی راه حل مسعله ی من هم بیندیشید؟
شهرزاد گرامی پیشنهاد میکنم این فایل صوتی را بشنوید:
https://t.me/typeshenasi/284
با سپاس از مقاله خوبتون
از ایین هایی ک بعد از بیدار شدن از خواب و قبل از شروع هرکاری انجام میدم توکل به خدا و بعد توسل به ائمه با ذکر ۱۴ صلواته . بعد چک کردن پیج تلگرام تیپ شناسی و خواندن یک مقاله از سایت هست.همین کارها باعث میشه خوابم به کلی بپره و امادگی برای انجام برنانه روزانه ای ک شب قبل تهیه کردم رو داشته باشم. در اواسط روز هم وقتی کرختی به سراغم میاد ۱۵ الی ۲۰ دقیقه پیاده روی یا نرمش با موسیقی انجام میدم. در پایان شب هم حتما وقایع همان روز رو قبل از خواب مینویسم. همین ایین ها یه برنامه ثابت به من داده که همونطور ک تومقاله گفتید اگر کاری هم انجام نداده باشم بخاطر انجام ایین هام حس خوبی دارم.
ممنون که با ما همراهید رویای گرامی.
پیروز باشید
با سلام و وقت بخیر خدمت شما جناب هورداد عزیز
واقعاً موضوع کلیدی و مهمی بود چون من واقعاً با این مشکل کمبود وقت دست به گریبان هستم . مقاله بسیار عالی و عملیاتی بود. حتماً در فایل مطالب مفید و کاربردی خودم نگهش خواهم داشت. نکات مهمش رو هم یادداشت کردم برای آزمودن راهکارهای مذکور!
ممنون از شما بابت زحماتی که می کشید.
بسیار سپاسگزارم
متشکرم از همراهی شما جناب صمدنژاد عزیز، به نظر من ایدهٔ خیلی خوبیه. من فکر میکنم این خیلی مفید هست که هر کدام از ما تجربه عملیاتی خودمون را از اجرا کردن این تکنیکها با سایر دوستان در میان بذاریم. این کار باعث میشه بقیه با اعتماد به نقس بیشتر این تکنیکها رو پیاده کنند. خوشحال میشم بعد از مدت زمانی مشخص تجربه خودتون رو در استفاده از این تکنیکها به صورت بازخورد به ما و دوستان اعلام کنید و دستاوردها (یا چالشهای احتمالی) را تا حدی برامون روشن بفرمایید.
پیروز باشید
با سلام و احترام خدمت شما ،آقاي مهندس هورداد گرامي،مقاله عالي بود و منابع بسيار خوبي رو هم معرفي كرده ايد.افزايش عملكرد دغدغه ي شخصي من هست و ممنون خواهم شد كه باز هم از اين دست مقالات داشته باشيد.
باسپاس
زهره ملايي
تشکر از شما خانم دکتر ملایی گرامی، باعث خوشحالی و افتخار بنده است که مطالب سایت را دنبال میفرمایید.
حتماً در آینده بخش مهمی از مقالات به افزایش بهرهوری و رشد شخصی اختصاص خواهد داشت.
خیلی خیلی ممنونم که وقت میگذارین و عرائض بنده رو میخونین و پاسخ میدین
ولی بنده همونطور که خدمتتون توضیح دادم نمیتونم به صورت مداوم با امیالم که تمایل به تنبلی و کارهای بیهوده دارن مبارزه کنم و یا ردشون کنم
در حقیقت فکر میکنم مشکل اصلی اول برنامه ریزی نکردن و وقتی برنامه میریزم (مثل روش ۵ ساعت) وقتی یه کاری رو شروع میکنم اولش کلی انرژی دارم ولی بعد از نیم ساعت دیگه میلی به انجامش ندارم و دوست دارم یه کار هیجانی دیگه مثل کارهای دیگه و یا چک کردن تلگرام و … رو انجام بدم
همراه همیشگی شما تا این لحظه! “حسن”
سلام به شما دوست گرامی،
دقت بفرمایید که حفظ تمرکز روی برنامه و مداومت در انجام مسئولیتها در ابتدای کار امر دشواری است، در این خصوص به چند سرنخ و نکته اشاره میکنیم:
اول اینکه از کم شروع کنید، لازم نیست یک برنامه مفصل بچینید و در طول روز کار خیلی خاصی انجام دهید. عمدتا افرادی که به طور تکانشی انگیزه بالایی پیدا میکنند مایلند در ابتدای راه یک برنامه سنگین و دشوار تنظیم کنند، اما به کم شدن انگیزه، خیلی سریع این برنامه را- که عموماً از توان آنها خارج است- کنار میگذارند. فقط یک مسئولیت کوچک که مطمئنید حتما انجامش خواهید داد را به عنوان ماموریت روزتان در نظر بگیرید. در این صورت میل شما به ادامه دادن برنامه بیشتر خواهد شد.
دوم اینکه سعی کنید خیلی کمال طلب نباشید، فقط به انجام شدن و تمام شدن کار فکر کنید و سریع دست به کار شوید.
مسئله سوم اینکه رفته رفته حجم کاری که انجام میدهید را بیشتر کنید (مثلاً هر چند روز یک بار ده دقیقه بیشتر از روز قبل مطالعه کنید.)
چهارم برای اینکه مطمئن باشید برنامهتان را دنبال میکنید و مداومت لازم را خواهید داشت بهتر است از controller ها استفاده کنید.
کنترلر به هر ابزار یا شخصی گفته میشود که میزان پیشرفت شما را در طول روز چک میکند و کارهای انجام شده یا انجام نشده را زیر نظر میگیرد.
درست مثل یک مدیر برنامه سختگیر.
این کنترلر میتوانید خودتان باشید، میتوانید از دوستان یا نزدیکانتان خواهش کنید این نقش را بر عهده بگیرند و هر شب با ارسال یک پیام مثلا در تلگرام شما را چک کنند که آیا امروز مطابق برنامه پیش رفتهاید یا خیر.
در این صورت تعهد شما روی اجرای برنامه بسیار بیشتر خواهد شد.
و مورد آخر اینکه علاقه شخصیتان را پیدا کنید. متمرکز ماندن و غرق شدن در چیزی که به آن علاقه داریم معمولاً کار سادهای است و معمولا با خودش تعهد به همراه میآورد.
برای شما آرزوی موفقیت داریم
و امیدواریم راهکارهای فوق را به کار ببندید
پیروز باشید
تیپشناسی نوین
سلام جناب هورداد عزیز
این مقاله فوق العاده بود و بنده خیلی تاثیر گرفتم
ولی همیشه این تاثیرگرفتن ها خیلی در من طول نمیکشه
یعنی من بعد از خوندن این مقاله با یه انرژی مضاعف به خودم گفتم حسن برنامه های مخصوص روزانه ت رو مشخص کن بعد روزی فقط روی یه کار متمرکز شو و محدود کننده هات رو بشناس و با تلقینات مثبت تغییر شون بده
اما مداومت و حتی شروع این برنامه ها شاید به یک هفته هم نرسه و باز شل میشمو …
نمیدونم با این اهمال کاری ها ، با این حالی به حالی بودن ها و یا به قول مذهبی ها با این نفس که دائما با شکست مواجه م میکنه چه کنم
هر روز برای یه شروع دوباره فردا ، کلی انرژی دارم اما فرداش دچا روزمرگی ها میشم و تو آخر روز که روزم رو مرور میکنم کلی ناراحت و پشیمون میشم که چرا چرا بازم اراده به خرج ندادم ، چرا بازم مداومت نکردم تا برنامه ام رو انجام بدم چرا پیشنهاد جناب هورداد مبنی بر برنامه ریزی ۵ ساعته رو فقط یکی دو روز انجام دادی و نهایتا چرا همونی هستی که بودی
ممنون میشم راهنماییم کنید
همراه همیشگی تون تا این لحظه! “حسن”
سلام به شما حسن گرامی،
تشکر از همراهی شما. نکته مهم اینه که همه این مدلها و ابزارها زمانی سودمند هستند که در زندگی روزانه ازشون استفاده بشه و در عمل امتحان خودش رو پس بده. بخش مهمی از پیشرفت زمانی اتفاق میفته که آموختهها و دانستههای ما نمودِ عینی و واقعی پیدا کنه و به عبارت بهتر در عمل اجرا بشه.
دقت کنید فقط کار کردن روی mindset کافی نیست، اشکال اغلب سیستمهای آموزش موفقیت و جذب و راز و … اینه که فقط روی ذهنیت کار میکنند (اون هم به شکلی ناقص و غیر علمی)، کار کردن روی ذهنیت و مدل ذهنی عالیه، اما همهٔ مسیر نیست. ذهنیت زمانی ساخته میشه که در عمل نمود داشته باشه.
پیشنهاد من به شما اینه که خودتون را صرفاً محدود به یک روش نکنید، روشهای مختلف را امتحان کنید و ببینید کدام روش برای «شما» کار میکنه.
موفق و پیروز باشید