۲۰ دیدگاه

• بی نام و نشان گفت:

  21/04/1400 در 00:06

  با سلام دوستان enfp مون راست میگن منم یه دختر enfp ام با مادرم که infj هست به سختی کنار میام ما خیلی از حرفامونو باهم می‌زنیم اما کمتر با مادرم احساس همدردی میکنم و بالعکس با پدرم که entp هست راحت تر میتونم کنار بیام درسته که نمیتونم راز هامو اینطوری که با مادرم میگم برا پدرمم بگم اما از ایده هام ؟ اهداف و رویا هام با پدرم خیلی خوب میگم تازه پدرم تشویقم می‌کنه و کلی راهکار جلوم می‌ذاره اما مادرم میگه این افکار اقتضای سنین هستن و بزرگ بشم همه چیز درست میشن تازه بین دوستانم با آدمای کمالگرا و برونگرا و منعطف احساس خیلی خوبی دارم و دوست دارم در آینده با کسی ازدواج کنم که مثل پدرم باشه و راحت کوتاه نیاد، پر از ایده و کمالگرا باشه می‌خوام شوخ شلوغکارباشه تا همیشه تو سروکله هم بزنیم. برای آدم های احساسی مثل من همسر و دوستی منطقگرا لازمه البته هرچند اینجوری یکم رو اعصابن😁

  پاسخ
• یه infp گفت:

  11/04/1400 در 16:05

  به نظر من enfp ها خیلی بامزه و جالبن دوست دارم تو دنیای واقعی هم اونا رو ببینم😀 خیلی دوست داشتم که تیپ شخصیتی ما بهم بخوره اما تو یه سایت دیگه خوندم که متاسفانه مناسب هم نیستن😕

  پاسخ
  • آرسام هورداد گفت:

    12/04/1400 در 08:59

    درود فراوان
    رابطه رو در عمل تجربه کنید. در خلال رفت‌و‌آمدها و نشست و برخاست‌ها و تجربه کردن‌هاست که میتونید متوجه بشید برای یکدیگر مناسب هستید یا نه. صرفاً چون جایی نوشته شده که این دو تیپ به هم نمی‌خورند فرصت تجربه‌ای که دلتون می‌خواد تجربه‌اش کنید رو از خودتون نگیرید.
    سبز باشید

    پاسخ
• Z گفت:

  07/02/1400 در 13:41

  من intjهستم.
  درسته از نظر خیلی از افراد ، درونگرا و خشک باشم ولی اگه بدونم فرد مقابلم دوستم داره و باهام صادقه و وفاداره،،،در عین این که منطقیم خیلی احساسی میشم و روی طرف مقابلم حساسم و تمام تلاشمو می کنم تا خوب و خوشحال و موفق باشه…و خود واقعیمو بهش نشون می دم.برای همین فکر کنم بتونم با یه enfp دوست خیلی صمیمی باشم
  تنها مشکلی که فکر کنم داشته باشم اینه که گاهیenfpها لجبازی میکنن و یه دفعه ای چیزای خاصی هوس می کنن ولی در کل آدمای جذابین

  پاسخ
• rana گفت:

  02/11/1399 در 08:53

  تیپ شخصیتیenfp با تیپ شخصیتی istp باهم میسازن ؟؟

  پاسخ
• حسن گفت:

  29/05/1398 در 19:58

  من intj هستم و با کسی اشنا شدم که enfp هست و واقعا اونا از شخصیت ما خوششون میاد، من در با افراد دیگه سعی میکنم کمی خودم نباشم که با اونا بتونم رابطه برقرار کنم اما با این شخص enfp فقط و فقط خودمم و کاملا به سمتم جذب میشه
  یک نکته ای هم که یک خانم گفت درسته، ما intjها بیشتر توی رابطه نفع میبریم
  🙂 چقد خوبن این ادما، مدام میگه این کارو بکن،مراقب خودت باش، اون کارو بکن تا سالم باشی 🙂
  اما زیاده روی توی اینا به شدت منو خسته و بی حوصله میکنه

  پاسخ
• A گفت:

  26/04/1398 در 15:45

  واقعا درک نمیکنم چرا INTJ براشون مناسبه
  خیلی متفاوتن
  تنها حالتی که میتونم رابطه تیپ های متفاوتو تصور کنم اینه که روی همدیگه تاثیر نذارن و تفاوتاشونو کاملا قبول کنن
  تو این حالت رابطه شون مثل دوسته نه خانواده

  پاسخ
• امیر گفت:

  20/04/1398 در 18:27

  سلام شخصیت ENFPچقدر بی‌نظیر به خودم افتخار میکنم که این خصوصیات و دارم ولی تنها مشکل یکم خجالتی هستیم.

  پاسخ
• فاطمه زیوری گفت:

  27/05/1397 در 16:13

  باسلام . من احساس میکنم به عنوان یک ENFP موافق نیستم با این دوتا تیپ مطرح شده . چون من به طور کلی ارتباط گرفتنم با آدمای درون گرا خیلی سخته و خیلی باید انرژی بذارم براش . و نکته ای که هست اینه که وقتی هرکاری رو بدون اینکه بگه انجام میده و بعدا متوجهش میشم اذیت میشم. حس میکنم بی اعتماده بهم که نگفته . درصورتی که خودم همه چی رو بروز میدم و علقه دارم همه ی رفتارام پیشش شفاف باشه . همه ی بحث و جدل هامونم سر این موضوعاته که چرا بروز نمیدی هیچی رو . چرا جایی میری خبر نمیدی . چرا کاری میکنی به من نمیگی اما من همه چیمو بهت میگم! برای همین احساس میکنم با اینجور تیپا نمیسازم و شاید برای شخص من ترجیحش این باشه که تیپای سازگارم entj , enfj باشه . یعنی مدل برونگرای چیزی که شما در مقاله گفتید .
  و یه چیز دیگه اینکه توی ارتباط تیپ ما با افراد درونگرایی مثل intj ها ، همیشه ما منفعت رسانیم و اونا میشن ذینفع … یعنی اونا اذیت نمیشن از ارتباط با ما . چون همیشه هرچی ام بگن ما کوتاه میایم و بهشون احترام میذاریم و خودمونو وفق میدیم براشون . اما اینجا خودمونیم که آسیب میبینیم و چیزایی که میخوایم از طرف مقابل دریافت نمیکنیم و این اذیت کنندست . صبرمونم تا یه حدیه . تا کی بروز ندیم ناراحتیمونو از اون رابطه . یه روزی چنان اعتراض میکنیم که اون رابطه با همه وجودش سرنگون میشه و دیگه مثل قبل نمیشه . برای همین واقعا نیازمون به یه تیپ برونگراست مثل همون entj یا enfj .

  پاسخ
  • مهسا گفت:

    01/07/1397 در 21:19

    منم با ایشون موافقم…به نکات ریز خوبی اشاره کردند.با شبیه خودمون و کسی که فعال باشه و نرم و منعطف باشه بیشتر میسازیم

    پاسخ
• نازی گفت:

  07/05/1397 در 12:03

  وای من دقیقا این مدلی هستم و هیچکس منو درک نمیکنه چون کل فامیل ما درونگرا و مقرراتی و خشک هستن و من با درسهای دکترشیری خودمو شناختم قبلش فکر میکردم ایراد از منه!
  چقدر از روانشناسی خوشم میاد

  پاسخ
• مهدی گفت:

  08/02/1397 در 17:18

  سلام .سایت خیلی خوبی دارین
  یه سوال داشتم … مرسی اگه جواب بدین
  من ب یه معلمام ک مرد بود این تستو دادم بزنه(چون از شخصیتش خوشم میومد) جواب شدistj و اینکه درصد منطقی بودنش صد بود… ینی صد درصد منطقی
  بنظرتون همچین چیزی میشه ک یه آدم صد درصد منطقی باشه ؟؟؟

  پاسخ
  • آرسام هورداد گفت:

    08/02/1397 در 18:06

    سلام به شما دوست گرامی
    درصدها اگر بر اساس تست رسمی و تأیید شده باشند صرفاً به معنی شفافیت استفاده از ترجیح برای فرد هستند و معنی شدت یا کمیت ندارند.

    پاسخ
    • مهدی گفت:

      08/02/1397 در 20:09

      ینی چی‌؟ببخشید میشه یکم توضیح بدید

      پاسخ
      • آرسام هورداد گفت:

        19/02/1397 در 00:18

        یعنی اگر نمره من در برون‌گرایی بالا باشد یعنی تقریباً تردیدی ندارم که برون‌گرا هستم،
        اگر نمره میانه باشد یعنی چندان برایم واضح نیست که برون‌گرا هستم یا درون‌گرا و وظیفه مربی است که دید مرا شفاف کند.
        این indexها راهنمای مربی برای کمک به مراجع در تشخیص ترجیح غالب هستند.
        البته در آزمون‌های غیر رسمی حکم شدت استفاده از ترجیح را دارند که در حقیقت چنین نیست چون MBTI قابلیت «اندازه‌گیری» ترجیحات را ندارد.

        پاسخ
• زهرا گفت:

  08/02/1397 در 00:00

  باسلام. با این ۷ موردی که گفتید، بنظرم intp ها براشون مناسب ترند. intp تمام ویژگی های هفتگانه رو داره.بخصوص دو تا ویژگی آخر که فکر میکنم برای p ها عمل کردن بهش راحت تره تا jها

  پاسخ
  • من گفت:

    24/05/1397 در 11:36

    من ENFP هستم و قبلا توی رابطه با INTP بودم. اوایل رابطمون خیلی خوب بود و خیلی واسه‌ی هم وقت می‌ذاشتیم و از نظرم آدم جالبی می‌اومد و چیزای زیادی برای گفتن داشت. ولی به مرور زمان کم کم واسم عادی شد چون ایده‌ها و قسمتای خلاقانه شخصیتیش رو تقریبا کامل شناخته بودم و از اونجا که تمام جذابیت این آقا واسم توی همین خلاقیتش بود، کم کم ازش زده شدم. به علاوه اون توی موارد منزوی خلاقیت داشت و کارهای خلاقانه‌اش رو می‌خواست تنهایی انجام بده ولی خلاقیت من برونگرایانه بود و می‌خواستم نه فقط دو تایی بلکه گروهی با بقیه کارامونو انجام بدیم. به خاطر همین وقتی از اوایل رابطمون کم کم گذشت و حرفای جالبش تموم شد، موقع عمل کردن به اختلاف بر می‌خوردیم.
    یه مورد دیگه‌ای هم که رابطمون رو خراب کرد وفاداری بود. تیپایی مثل من و اون خودمون دنبال یه فردی می‌گردیم که پا به پامون حرکت کنه، ولی وقتی هر کدوممون می‌خوایم یه مسیر متفاوت رو طی کنیم پس مسئله به وجود می‌یاد.
    به علاوه اون چندان واسه مسائل اخلاقی به اندازه من ارزش قائل نبود و موقع تصمیم گیری می‌خواست طبق منطق خودش عمل کنه و دنیا رو از دیدگاه شخصی خودش می‌دید و راجع بهشون تصمیم گیری می‌کرد که اینجا هم بارها به مشکل برخوردیم ولی چون خود رابطه واسم مهم‌تر بود من زیاد عصبانیتم رو توی این اختلافات بروز نمی‌دادم و می‌ذاشتم اون اتفاقی بیفته که می‌خواد و حتی گاهی با اینکه دلم نمی‌خواست حمایتش می‌کردم.

    صمیمی‌ترین دوست من که سال‌هاست با هم دوستیم infp هست. ولی خوب توی رابطه باهاش یه خرده اذیت می‌شم. با یه infj هم جدیدا دوستم و به نظرم این بهترین رابطه‌ای که با یه نفر می‌تونم داشته باشم و همه چیز اونطور که من می‌خوام پیش می‌ره.

    پاسخ
• نگین گفت:

  06/02/1397 در 16:03

  من یه دوست INFJ دارم و با اینکه رابطه عاطفی محسوب نمیشه ولی خیلی دوسش دارم و خیلی با هم خوب جور میشیم و بیچاره رو حسابی تو دنیای خودم دنبال خودم میکشونم و اونم هیچی نمیگه ?

  پاسخ
• نگین گفت:

  06/02/1397 در 16:00

  عالی بود این مقاله خیلی لذت بردم ??

  پاسخ
• محمد رضا گفت:

  05/02/1397 در 22:55

  مقاله جالبی بود

  واقعا فکر نمی کردم انقدر آدم پیچیده ای باشم و همچین نکاتی توی رابطه با توجه به تیپم برام مهم باشه

  مرسی از اینکه ای مطالب رو به اشتراک میزارید 🙂

  پاسخ