مطالب پیشنهادی:

نوشته جدید آرسام هورداد

 

موفقیت چیست؟

تصویری که از موفقیت ارائه می‌شود بسیار قابلیت این را دارد که ما را دچار نوعی توهم نسبت به موفقیت و نسبت به مهارت‌ها و توانمندی‌های خودمان کند.

رسانه‌ها درباره آدم‌های موفق همیشه نیمه روشن ماجرا را به ما نشان می‌دهند، ما در تصویری که از کارآفرین‌های موفق، نویسنده‌های موفق، مدرس‌های موفق، فروشنده‌های موفق و … می‌بینیم فقط از روزهای روشنی که الان دارند مطلع می‌شویم و هیچ خبری از شب‌های تاریکی که آن‌ها از سر گذرانده‌اند نیست.

ما نمی‌بینیم که آن‌ها چه هزینه‌های سنگینی برای رسیدن به این جایگاه داده‌اند، شب بیداری‌ها، استرس‌ها، دلخوری‌ها، ناامیدی‌ها، شکست‌ها، فروپاشی‌های ذهنی، خراب شدن روابط، طرد شدن و بسیاری از مشکلات آن‌ها را نمی‌بینیم. و این باعث می‌شود تصویری بسیار قابل دسترس و آسان از موفقیت در ذهن ما شکل بگیرد. مغز هم از لحاظ آماری ما را فریب می‌دهد و هرگز به این فکر نمی‌کنیم که ما به ازای هر کارآفرین موفق صدها هزار کارآفرین شکست‌خورده داریم که همگی هدفشان رسیدن به موفقیت بوده است، اما در این مسیر شکست خورده‌اند و ناتوان مانده‌اند.

درک ما از موفقیت دچار تحریف است و خیلی از ما دچار وهم درباره موفقیت هستیم؛ البته اصلاً در این باره مستحق سرزنش نیستیم، چون تصویری که به ما ارائه می‌شود این‌گونه است و ما را فریب می‌دهد. اما این نگرش می‌تواند تبعات خطرناکی برای ما داشته باشد. چون ممکن است مسیری را شروع کنیم اما هیچ درکی درباره سختی مسیر نداشته باشیم.

درست مثل کسی که قصد سفر به جایی را دارد و به او می‌گویند تو می‌توانی دو روزه و خیلی راحت به مقصدت برسی، خیلی‌ها موفق شده‌اند از این مسیر بروند و موفق شده‌اند؛ بعد امیدی در دل من شکل می‌گیرد که چقدر خوب! پس خیلی راحت می‌توانم برسم آن‌جا. اما وقتی پا در مسیر می‌گذارم اول به من می‌گویند بلیت هواپیما تمام شده و مثلاً باید با قطار بروی، تازه قطار هم کوپه مجزا ندارد و باید در سالن بنشینی. همین باعث می‌شود من دچار اضطراب، سرخوردگی، و یأس وحشتناکی بشوم و بگویم «چرا این مشکلات باید برای من پیش بیاید؟!» بعد وارد احساس بی‌ارزشی می‌شوم. چون خودم را با دیگران مقایسه می‌کنم و می‌بینم انگار فقط من هستم که نتوانستم دو روزه به مقصد برسم، عجب شانسی دارم! اصلاً من از اولش هم برای این سفر مناسب نبودم.

من وارد چرخه‌ای از خود-سرزنشگری و ملامت می‌شوم، این به من استرس شدیدی وارد می‌کند و کسی که در چنین وضعیتی است اصلاً نمی‌تواند حال خوبی را تجربه کند و از زندگی‌اش لذت ببرد.

تو این‌گونه نباش! به خودت فرصت شاد بودنِ دوباره بده، روی دوش خودت را بیش‌از‌اندازه سنگین نکن، تو قرار نیست تمام قله‌های ممکن را فتح کنی، تو قرار نیست تمام هدف‌های ممکن را بزنی، تو قرار نیست توقع بیش‌از‌اندازه از خودت در مواجهه با زندگی داشته باشی. تو گاهی نیاز به مراقبت خودت داری، تو گاهی باید بنشینی و دستی به پشت خودت بزنی و دست‌مریزاد بگویی برای تمام تلاش‌هایت، برای تمام سخت‌کوشی‌هایت، برای تمام دویدن‌هایت، و بدانی که قرار نیست تهِ همه این دویدن‌ها رسیدن باشد، قرار نیست تهِ همه کاشتن‌ها درو کردن باشد، قرار نیست تهِ همه تلاش‌ها موفقیت باشد. اما چاره‌ای نیست جز این‌که پا در مسیر بگذاری و راه را طی کنی، چاره‌ای نیست جز رفتن در مسیر، چاره‌ای نیست جز اقدام کردن علی‌رغم ابهام، چاره‌ای نیست جز پذیرش رنج‌های کار و رابطه. اما با همه این‌ها می‌توانی به خودت دست‌مریزاد بگویی و از خودت توقعی بیش‌از‌اندازه برای «داشتن» نداشته باشی. تو، همین که «هستی» و از خودت چیزی به این دنیا اضافه می‌کنی کافی است. همین که هستی و برای چیزی که خودت دوستش داری تلاش می‌کنی کافی است، فارغ از این‌که در انتهای این مسیر به چه «می‌رسی»، همین که «هستی» مبارک دنیا باشد.

ارادتمند

آرسام هورداد

نظری اگر دارید در کامنت‌ها برایم بنویسید.

[ آرسام هورداد ]

مدرس و پژوهشگر شخصیت‌شناسی و چیرگی | چیرگی یعنی خودِ منحصربه‌فردت را پیدا کنی و آن را به بهترین شکل به عالم عرضه نمایی

مطالب مرتبط

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

۱ دیدگاه