راهکارهای موفقیت: تمام کننده بودن
زمان تقریبی برای مطالعه این مقاله: ۶ دقیقه
همان طور که احتمالاً اطلاع دارید از قسمت قبلی بخش جدیدی به تیپشناسی نوین اضافه کردهایم تحت عنوان «موفقیت و بهبود عملکرد». این سرفصل به دلیل نیازسنجیهایی که از مخاطبان تیپشناسی نوین انجام دادهایم به سایت اضافه شده.
ضمن این که در این چند سال جای خالی بحثهایی تحت عنوان «موفقیت» به دور از سطحی نگری و دید تجاری خصوصاً در کشور ما به شدت احساس میشود.
به همین دلیل قصد داریم به مرور این مبحث را تکمیل کنیم. هدف اصلی ما این است که مخاطبان ما بعد از مطالعه این مباحث بتوانند به دستاوردهایی ملموس و قابل اندازهگیری برسند و راندمان و عملکرد شخصیشان را بهبود دهند.
در این قسمت، که به نوعی ادامه قسمت قبلی است، قصد داریم برخی از اصول مهمی که افراد موفق در زندگیشان رعایت میکنند را با هم بررسی کنیم. دقت کنید بحث ما پرورش «ذهنیت» است و هنوز وارد راهکارها نشدهایم.
–
۱. آنها زمینِ بازی خودشان را میشناسند
موفق بودن یعنی بدانم باید وقت، سرمایه و انرژیام را در چه مسیری سرمایهگذاری کنم. اگر در رشته یا شغلی خاص استعداد کمی دارم، این عاقلانه نیست که باقی عمرم را روی این شغل یا رشته سرمایهگذاری کنم.
افراد موفق استعدادها و نقاط قوت خودشان را میدانند و مسیرِ موفقیتشان را بر اساس نقاط قوت و تواناییهای خاص خودشان طراحی میکنند. آنها جای کسِ دیگر زندگی نمیکنند.
پیتر دراکر، پدر علم مدیریت میگفت وقتی در زمینهای شایستگی و استعداد ندارید، وقتتان را برای پیشرفت در آن زمینه هدر ندهید.
[box type=”tip” radius=”5″]من فکر میکنم حرف دراکر خیلی میتواند به ما کمک کند. دنبالهٔ حرف دراکر من میگویم استعدادهای «خودت» را بشناس و در رشته، شغل یا رابطهای قرار بگیر که برای تو مناسب است. روی نقاط قوتت سرمایهگذاری کن.
من ممکن است بتوانم با صرفِ زمان و انرژی زیاد، رفته رفته در کاری که استعداد ندارم و برای من نیست، بهتر شوم، اما قطعاً فرصتهای بسیار خوب دیگری را از دست خواهم داد که میتوانم با صرف انرژی کمتر در آنها تبدیل به فردی فوقالعاده شوم.
اگر در حرفه، شغل یا رشتهای خاص خوب هستم بهتر است روی همان تمرکز کنم و تبدیل به فردی فوقالعاده در آن حرفه شوم. نه این که تلاش کنم در رشتهای که خوب نیستم، تبدیل به فردی متوسط شوم.
افراد موفق تفاوت بین این دو را میدانند و روی نقاط قوتشان سرمایهگذاری میکنند، نه نقاط ضعفشان.
–
۲. افراد موفق کارها را پیش میبرند
موفقها با خیالپردازی و فلسفه چیدن موفق نشدهاند، چیزی که باعث شده ما به آنها لقب موفق بدهیم اقدام و انجام دادن کار است.
زمانی که دیگران مشغول حرف زدن و وقت تلف کردنهای بیمورد هستند، موفقها بلند میشوند و کارها را یکی یکی تمام میکنند و به همین دلیل قدم به قدم به اهدافشان نزدیکتر میشوند. همین باعث میشود آنها در بلند-مدت از متوسط افراد فاصله بگیرند.
یک برنامهریزی معمولی و حتی ضعیف که به آن عمل میکنید، خیلی مؤثرتر از برنامهریزی فوقالعادهای است که آن را پیگیری نمیکنید. اقدام و عملگرایی است که تفاوت ایجاد میکند، ایرادهای برنامهریزی را رفته رفته میتوانید بهتر کنید.
[box type=”tip” radius=”5″]و جالب این جاست که معمولاً مشکل ما این نیست که نمیدانیم برای موفق شدن باید چه کار کنیم. مشکل از جایی شروع میشود که اقدامات لازم را به تعویق میاندازیم و اهمالکاری میکنیم.
چیزی که در ذهن یک آدم اهمالکار وجود دارد معمولاً این است که: حتماً این کار را انجام میدهم! فقط بگذار زمانی که موقعیت از این بهتر است، یا پول بیشتری دارم، یا انگیزه بیشتری دارم… بعد انجامش میدهم.
بیایید فرض کنیم شرایط همیشه همین جور میماند و آن شرایط رویایی که به دنبالش هستیم هیچ وقت رنگ واقعیت به خودش نخواهد گرفت. آن وقت چه کار میکنید؟ واقعیتی که معمولاً فراموش میکنیم این است که شرایط خود به خود تغییر نمیکند، این اقدام و عملگراییِ ماست که باعث تغییر در شرایط میشود.
[box type=”tip” radius=”5″]پس بلند شوید و کاری انجام دهید. بهانههای ما برای انجام ندادن کارها زیاد است و مشکل این جاست که این بهانهها اغلب ظاهر فریبندهای دارند و ما را متقاعد میکنند دست روی دست بگذاریم و کاری نکنیم.
راه حل چیست؟ به این بهانهها بها ندهید، بلند شوید و قدمی بردارید. پاداش نهاییِ موفقیت به کسی تعلق میگیرد که کاری انجام داده باشد.
مطالعه مقاله: راهکارهای پرورش عملگرایی
و این را هم فراموش نکنید که موفقیت جایی خارج از محدودهٔ امن ما اتفاق میافتد.
–
۳. افراد موفق در کارشان غرق میشوند
خیلی از افراد موفق لزوماً آن قدر که ما فکر میکنیم منظم و دقیق نیستند که برای هر لحظه و هر ساعتشان برنامهریزی مکتوب و لحظه به لحظه داشته باشند.
نکتهٔ اصلی که باعث موفقیت آنها شده این است که این افراد کارهایشان را به صورت روتین و نوعی آیینِ تکراری درآوردهاند.
[box type=”tip” radius=”5″]رفتارهای آگاهانه بعد از مدتی تبدیل به رفتارهای اتوماتیک میشوند. زمانی که توانستید در خودتان رفتارهای اتوماتیک ایجاد کنید میشود گفت تا حد زیادی مدل رفتاری افراد موفق را یاد گرفتهاید.
رفتار اتوماتیک یعنی من بدون این که خودم حواسم باشد یا از قبل محاسبه کرده باشم، میبینم چهار ساعت است دارم کتاب میخوانم و حواسم به گذشت زمان هم نبوده است.
خیلی در قید و بند این نباشید که لحظاتتان را ثانیه به ثانیه برنامهریزی کنید، بلکه کارها را به شکلی انجام دهید که در آن غرق شوید و گذشت زمان را احساس نکنید.
به نظر شما چه موارد دیگری میتوان به این فهرست اضافه کرد؟ چه روشهای دیگری میشناسید که انجام دادن آنها میتواند به موفقیت منجر شود؟ لطفاً دیدگاه خودتان را در کامنتها به اشتراک بگذارید.
چه امتیازی به این مقاله میدهید؟
[kkstarratings]
بهتر است مجموعه مقالات «موفقیت و بهبود عملکرد» را به ترتیب زیر مطالعه کنید:
راهکارهای موفقیت: مقاله اول- چطور ذهنیت یک فرد موفق را داشته باشیم؟
راهکارهای موفقیت: مقاله دوم- تمام کننده بودن عادت مشترک همه افراد موفق
۶ دیدگاه
وقتی خیلی به کاری علاقه داریم که شاید اونقدر درش استعداد نداشته باشیم چی؟ مثلا من که یک فرد حسی هستم شاید خیلی تو روانشناسی استعداد ذاتی نداشته باشم اما انقدر بهش علاقه دارم که دوست ندارم ولش کنم.
سلام به شما، نکته کلیدی در این زمینه اینه که نباید خودتون رو صرفاً محدود به تیپ یا صرفاً محدود به استعداد یا به طور کلی محدود به «یک» پارامتر کنید.
معادله انتخاب، (انتخاب شغل، همسر و …) یک معادله با چند پارامتر هست که هر کدوم وزن مشخصی داره و باید به وزن اونها توجه کنیم.
قبلاً در یادداشتی در کانال به این موضوع اشاره کردم، همون رو مستقیماً نقل میکنم:
«در انتخاب شغل (و به طور کلی هر تصمیم و انتخابِ دیگری) خودتون رو فقط به تیپ شخصیتی و اطلاعاتی که از تیپ به دست میاد محدود نکنید.
توی بحث انتخاب شغل، در کنار تیپ (که اطلاعات خوبی بهمون میده)، حتما موارد زیر رو هم مد نظر قرار بدید:
تجربه، دانش، علاقه
ممکنه شغلی وجود داشته باشه که چندان با تیپ شما همخوانی نداره، اما وقتی هم بهش علاقه دارید، هم تجربهٔ کار کردن در اون شغل رو دارید و با فضای اون کار آشنایید و هم دانش و اطلاعات خوبی ازش دارید، اینجا دیگه تیپ خیلی نمیتونه عامل محدود کنندهای باشه.»
در رادیو MBTI شماره ۱۰ هم که میتونید اون رو در کانال گوش بدید کمی در این خصوص توضیح دادم.
موفق و پیروز باشید
ممنون از اینکه زمان میگذارین و جواب سوالات حقیر ر ومیفرمایین
باصبرانه! منتظر مقالات بعدی تون هستم
همراه همیشگی تون تا این لحظه! “”حسن””
همراهی شما افتخار ماست حسن عزیز
سلام جناب هورداد عزیز
از بابت مطالب مفید و کاربردیتون بسیار تشکر میکنم
یه سوال از خدمتتون داشتم
چطور میشه تو کارهامون غرق بشیم؟
و مسئله بعدی اینکه چطور میشه غرق شدن رو با برنامه ریزی انجام داد؟
سلام به شما
متشکرم که مطالب را دنبال میکنید و خوشحالم که براتون مفید بوده.
سؤال بسیار خوبی است، پاسخ کوتاه اینکه: برای اینکه گذر زمان را احساس نکنیم باید کاری را انجام دهیم که عمیقاً به آن علاقه داریم و با استعدادهای ما همخوانی دارد.
جواب بلند و ارائه راهکار در مقالاتِ آینده ذیل همین موضوع ارائه خواهد شد.
در خصوص برنامهریزی، طی مقالات آینده به روشِ Tim Ferris برای برنامهریزی اثربخش خواهیم پرداخت.
سربلند باشید