وفاداری و MBTI
انواع وفاداری و تیپ های شخصیتی
گاهی افراد می پرسند کدام تیپ شخصیتی از همه وفادارتر است؟ از آنجا که وفاداری انواع مختلفی دارد و میتواند معانی متفاوتی داشته باشد، جواب دادن به این پرسش کار سختی است.
اگر واژه وفاداری را در گوگل جستجو کنید در صفحات اول غالبا موضوع وفاداری مشتریان را میبینید. در اینجا وفاداری تا حد یک مفهوم تبلیغاتی تقلیل داده شده، در حالیکه بسیار گسترده است.
با این که این مفهوم بسیار پیچیدهتر از آن است که در یک مقاله کوتاه بگنجد، سعی میکنیم تا حد امکان به آن بپردازیم.
پشتیبان های وفادار
در مدل ما، ازدیدگاه سنتی، پشتیبانها وفادارترین تیپها هستند. آنها شدیدا به خانواده، انجمنها و کارفرمایان خود وفادارند. از همه مهمتر آنها به سنتها و ارزشهایی که گذشتگان به جای گذاشتهاند پایبندند. ما آنها را با سختکوشی – که با حس وظیفه شناسی آنها مرتبط است – میشناسیم، که نام دیگر آن وفاداری است.
حس وفاداری در آن دسته از پشتیبانها که ترجیح احساسی دارند- بخصوص از نوع متلاطم- ترکیبی از وظیفهشناسی و حجم زیادی از احساسات پیچیده است. آنها وفاداری را در پایبندی به دیگران و حمایت از آنها میدانند. وفاداری در آن دسته که ترجیح فکری دارند بیشتر از حس وظیفهشناسی و نیاز به این که کارها به خوبی سر و سامان یابد ناشی میشود.
این تیپهای شخصیتی، بخصوص نوع قاطع آنها، کمتر امکان دارد احساسات خود را با وفاداری بیامیزند. آنها به «قواعد اثبات شده» وفادارند.
آرمانگراها: وفاداران رمانتیک
آرمانگراها وفاداری را از منظری رمانتیک مینگرند که شباهت کمی به استانداردهای مورد احترام پشتیبانها دارد و بیشتر درباره اشتیاق و اعتقاد درونی است. آنها به «یار جانی» خود وفادارند، که ممکن است نگرانیهایی در رابطه با ارزشهای سنتی یا استانداردهای خارجی ایجاد کند. (عاشقان بداقبال در تاریخ و هنر که برخلاف خانواده و فرهنگ خود عمل کردند سمبلهایی از این موضوع هستند، مانند رومئو و ژولیت یا ادوارد هشتم و خانم والیس.)
اگر آرمانگراها نسبت به یک هدف اشتیاق پیدا کنند به آن وفادار خواهند بود و برای تحقق آن سخت تلاش خواهند کرد. اگر حس کنند شغلی معنادار و مهم دارند، در مورد شغلشان هم همین اتفاق میافتد.
وفاداری آرمانگراها ممکن است شکنندهتر از پشتیبانها باشد. اگر این آرمانگرایان از خواب و خیال بیدار شوند همه چیز منتفی میشود و وفاداری ناگهان به گذشتهها میپیوندد.
از آنجا که وفاداری آنها بسیار وابسته به احساسشان است، اگر از چیزی که در گذشته به آن وفادار بودند ناامید شوند، ممکن است به شدت علیه آن موضع بگیرند. این وفاداری بیشتر متکی به دنیای درون است تا به نوع وفاداری پشتیبانها.
خردگرایان: وفاداران عقلانی
تحلیلگران به سیستمها یا مکاتب فکری شناخته شده وفادار خواهند بود. به عنوان مثال یک مهندس معمار خردگرا ممکن است قویا به تئوریهای یک مکتب معماری اعتقاد داشته باشد. (اما نه کورکورانه، آنها تمایل به روشنفکری دارند اما زمانی که به یک نتیجه قابل اطمینان میرسند تا زمانی که مدارک کافی علیه آن وجود نداشته باشد به آن میچسبند.)
آنها دیگران را، تا وقتی که خود را اثبات نکنند، از لحاظ آکادمیک یا حرفهای نمی پذیرند؛ اما وقتی- این دیگران – نشان میدهند به اندازه کافی مهارت دارند خردگرایان آنها را با آغوش باز میپذیرند.
حال این موضوع در زندگی شخصی آنها چگونه تعبیر میشود؟ گفتن این که خردگرایان بیاحساسند تعریف صحیحی نیست. آنها احساسات عمیقی را تجربه میکنند. با این حال، آنها نسبت به تیپهای احساسی بیشتر از منطق خود استفاده میکنند؛ که شامل ارزیابی مردم در زندگی شخصیشان هم میشود. تیپهای خردگرا، وقتی به دنبال شریک زندگی میگردند، ممکن است آگاهانه یا ناخودآگاه یک چک لیست از ویژگیهایی که میخواهند فرد مورنظرشان داشته باشد در ذهن خود داشته باشند.
وقتی فرد موردنظر را مییابند به احتمال زیاد به او وفادار خواهند بود. اگر این فرد طبق ویژگیهایی که پیشتر درنظر گرفتهاند و جستجو کردهاند منطقیترین گزینه باشد آنگاه وفاداری به او واکنشی عاقلانه است. این به آن معنی نیست که هیچ احساسی در این میان وجود ندارد، اما عقلانیت همیشه هسته مرکزی همه پیوندهای آنها باقی میماند. وفادار بودن چیزی است که به نظر این تیپ «منطقی» است.
تجربهگرایان: وفاداران بی میل؟
وقتی بحث وفاداری به میان میآید صحبت از این تیپها سختتر از بقیه است. این تیپها به تمایل شدیدشان به کشف چیزهای نو معروفند. حال اگر آنها همیشه به دنبال چیزی «جدید» هستند پس شخص، مکان یا هر چیزی که «قدیمی» تلقی میشود طبیعتا چالش سختی در پیش خواهد داشت. وقتی داریم از وفاداری حرف میزنیم، این پویاییِ تجربهگراها ممکن است ویژگی خوبی نباشد. البته با این که آنها خیلی وقتها تمایل به یک جا ماندن ندارند، اما این به معنای آن نیست که هیچ مورد منطقی یا احساسی وجود ندارد که آنها را به ماندن ترغیب کند (این موضوع در مورد همه تیپها صادق است.) بسیاری از تجربهگرایان رابطههای طولانی مدت و شادی داشتهاند یا زمان زیادی با آرمانها یا موسسهها همراه ماندهاند. تمایل آنها به حرکت رو به جلو لزوما فاکتورهای بسیار دیگری را که میتوانند آنها را به وفادار بودن ترغیب کنند تحت تاثیر قرار نمیدهد.
خیلیها پل مک کارتنی، موسیقیدان و فعال حقوق حیوانات را جزو این دسته طبقهبندی میکنند. تمایل او به تجربه سبکهای مختلف موسیقی در دوره طولانی حرفهایاش این ارزیابی را تایید میکند. با این حال او در طول ۲۹ سالی که با همسرش لیندا، ازدواج کرده بود حتی ۷ روز را هم دور از او سپری نکرد. اگر لیندا فوت نکرده بود احتمالا آنها تا به امروز هم با یکدیگر بودند.
این معنای واقعی تعهد است. چیزهای دیگر هم موثرند.
دوره حضوری مرتبط
منبع: ۱۶personalities.com
مترجم:
آناهیتا خیری- عضو دپارتمان تولید محتوا و دانشآموخته دوره MBTI تایپشناسی
آناهیتا درباره خودش اینطور میگوید:
«من عاشق کتاب ها، آدم ها و کشف دنیاهای جدیدم؛ و دوست دارم در مسیر خودشناسی در کنار هم دست به اکتشاف بزنیم.»
دیدگاه و نظری درباره این مقاله اگر دارید، آنرا زیر همین پست و در قسمت کامنتها بنویسید.
پیشنهاد میکنیم این مقاله را هم مطالعه کنید:
۱ دیدگاه
خب حالا که فهمیدیم وفاداری افراد چه ربطی به شخصیتشون داره، میتونیم با شناخت بیشتری که ازشون داریم، جلوگیری از خیانت اونا باید راحت تر باشه. درسته؟