در این مقاله میخواهیم در مورد یک موضوع مهم در رابطه با تیپهای شخصیتی با هم صحبت کنیم.
در طول مدت کارگاههای MBTI بارها مشاهده کردم افرادی که برای اولین بار با مبانی MBTI و تیپ شخصیتی خودشان آشنا میشوند چقدر هیجان زده هستند و از دقت این ابزار شگفتزده میشوند.
افراد زیادی هم وقتی گزارشهای تیپشان را مطالعه میکنند از میزان نزدیکی مطالبی که در گزارش هست با تیپ شخصیتیشان به وجد میآیند. به طور کلی خیلی از افراد بعد از این که تست MBTI را میزنند و تیپ شخصیتی خودشان را میشناسند، به نوعی احساس میکنند که الان خیلی خوب خودشان را شناختهاند.
اوایل کار هر چقدر گزارشها را میخوانید احساس میکنید که MBTI آینهای جلوی شما گرفته و قسمتهایی از شخصیتتان که تا به حال برای خودتان هم معلوم نبود را به شما نشان میدهد.
[box type=”info” radius=”3″]مراقب دامهای متداول MBTI باشید. کاربر حرفهای MBTI به دنبال بهانهجویی نمیرود!
همینجا در پرانتز اشاره کنم که در واقع تا حدودی هم اینطور هست، یعنی MBTI اطلاعات خیلی خوبی در مورد علاقهمندیها، استعدادها و سبک ارتباطی شما با دیگران ارائه میدهد. وقتی از این حوزهها آگاهی پیدا میکنید به طور طبیعی تسلط و اشراف شما هم روی آنها افزایش مییابد. در نتیجه بهتر میتوانید این حوزهها را «مدیریت» کنید.
مدیریت مسیر شغلی، مدیریت علاقهمندیها و استفادهی مناسب از آنها، مدیریت روابط. همهی اینها مزایایی است که میتوانیم در اثر شناخت تیپ شخصیتیمان از آنها استفاده کنیم.
اما مسئلهی بسیار مهمی که میخواهم در این مقاله در مورد آن صحبت کنم، نیمهی تاریک شخصیت شناسی است! MBTI و شناختن تیپ شخصیتی در صورتی که به اندازه کافی برای آن آماده نباشیم و ذهنیت درست را در برابر آن نداشته باشیم، میتواند تا حدی گمراهکننده باشد.
حتما این صحبت متداول را شنیدهاید که میگویند، در ایران تکنولوژی، زودتر از فرهنگ استفاده از آن بین مردم رایج میشود! MBTI هم اگر فرهنگ استفاده درست از آن را نداشته باشیم (یا به عبارت دقیقتر: ذهنیت و چارچوبِ صحیح ذهنی را در برابر آن اتخاذ نکنیم) میتواند وسیلهای باشد برای توجیه ناکامیهای ما!
MBTI میتواند ما را آدمهای بهانهجویی کند، که به جای رفع نقاط ضعفمان و تلاش برای برطرف کردن آنها و رسیدن به تعادل شخصیتی، آنها را به عنوان بخشهای تغییر ناپذیر وجود خود بپذیریم و برای برطرف کردن این نقاط ضعف کاری نکنیم.
[box type=”info” radius=”3″]بیایید ببینیم منظور ما از بهانهجویی با توسل به تیپ شخصیتی چیست؟!
پس نگاهی بیندازیم به تعدادی از این بهانهها:
بهانه متداول اول:
- من در اتاقم نشستهام و مشغول کار روی پروژهای هستم که باید تا آخر هفتهی بعد تحویلاش بدهم، در همین فاصله یکی از اقوام سرزده به خانهمان میآیند. پیش خودم فکر میکنم: ای بابا! من که درونگرام! الان به خلوت و تنهایی احتیاج دارم. بهرحال اونام باید درک کنند من درونگرام. نتیجه اینکه از اتاقم بیرون نمیآیم و از یک سلام و احوالپرسی ساده دریغ میکنم و خودم را هم این طور توجیه میکنم که درونگرا هستم!
بهانه متداول دوم:
- از روز اولی که کار در فلان شرکت را گرفتم تا الان که سه ماه است مشغول به کار هستم، ساعت رفت و آمدم مشخص نبوده و نتوانستم طبق روال و برنامهی مشخص سازمان ساعت ورود و خروجم را تنظیم کنم، معمولا هم صبحها حداقل ۱۵ دقیقه تأخیر را دارم. چند بار هم تذکر کتبی و شفاهی گرفتهام، اما به جای اینکه وجدانم بیدار شود و خودم را به موقع سر کارم حاضر کنم، به خودم میگویم: خب من P هستم! سازمان هم اگه به اندازه کافی درک و فهم داشته باشه باید بفهمه که MBTI اشتباه نمیکنه! پس باید من رو همینطوری که هستم بپذیره! اونا نمیدونن Pها چجوری رفتار میکنند، به من چه!
بهانه متداول سوم:
- با همسرم نشستهایم و دارد در مورد دورهمی که شب گذشته با دوستانش داشته با آب و تاب صحبت میکند. من هم مشغول خواندن روزنامهام و حتی نگاهش هم نمیکنم چه برسد به اینکه بخواهم خودم را مشتاق شنیدن حرفهایش نشان دهم. به خودم میگویم: اون باید بفهمه من T هستم! من علاقهای به صحبتهای خالهزنکی ندارم! ضمنا نمیتونم تظاهر کنم که از شنیدن حرفهاش خوشم میاد. اون باید این رو بفهمه! MBTI بلد نیست خوب من چیکار کنم؟ بره یاد بگیره!
مقاله مرتبط: چطور رفتار همدلانهتری داشته باشیم؟
ناراحتکننده است نه؟ و اگر بخواهیم ادامه بدهیم، این مثالها تمامی ندارند!
[box type=”info” radius=”3″]به نظر شما کجای کار اشتباه از آب درآمده؟ چرا ما واقعیتها، آداب اجتماعی، مهارتهای سازمانی و مهارتهای ارتباطی که «باید» بلد باشیم و «باید» بدون در نظر گرفتن این که تیپ شخصیتیمان چیست به آنها عمل کنیم را نادیده میگیریم صرفا به این خاطر که تیپ شخصیتیام فلان است!
این بزرگترین و غیر مسئولانهترین اشتباهی است که یک فرد میتواند در مورد تیپ شناسی MBTI (و البته سایر مدلهای رفتاری و تیپ شناسی) مرتکب شود!
متاسفانه برای همهی ترجیحات و برای همهی شانزده تیپ شخصیتی میتوان بهانههای دست اولی جور کرد و از زیر بار مسئولیتها و وظایف شانه خالی کرد. هر کس میتواند از تیپ شخصیتیاش به عنوان یک دستاویز و بهانه برای شانه خالی کردن از مسئولیتها و وظایفی که «باید» انجام دهد استفاده کند.
من به عنوان یک INTJ میتوانم رفتار سرد و غیر دوستانه خودم را توجیه کنم، اما فراموش کردهام که این توجیه و بهانه من چه فرصتهای بی نظیر دوستی و پیشرفت را از من خواهد گرفت.
مقاله مرتبط: اشتباهات INTJها در رابطه عاطفی
چیزی که میخواهم بر آن تاکید کنم این است که ما هرگز اجازه نداریم تیپ شخصیتیمان را به عنوان یک بهانه برای خودمان استفاده کنیم. بسیاری از تیپشناسان و متخصصان نظریه تیپهای شخصیتی معتقدند تیپ شخصیتی افراد جزو مشخصههای ذاتی (inborn) است، اما این اصلا به این معنی نیست که ما نمیتوانیم مهارتهای جدیدی یاد بگیریم و از خصوصیات تیپ فراتر برویم.
در واقع یکی از اهداف مهم MBTI این است که بتوانیم برنامهریزی مناسبی برای «رشد» تیپ شخصیتیمان انجام دهیم و تلاش کنیم نقاط ضعفمان را مدیریت کنیم و در صورت لزوم با تمرین، مهارتها و ویژگیهای لازم را در خودمان پرورش دهیم.
[box type=”info” radius=”3″]اگر درونگرا هستید، شک نکنید که میتوانید با تقویت مهارتهای ارتباطیتان از ارتباط با دیگران لذت ببرید، (برای مدت زمانی مشخص) در اجتماعات و دورهمیها شرکت کنید و رفتارِ اجتماعیتری از خودتان نشان دهید. فراموش نکنید، رشد جایی اتفاق میافتد که ما از «منطقه امن» خود بیرون بیاییم.
حالا بیایید ببینیم بین هر کدام از ترجیحات MBTI، چه بهانههایی رایج است و مردم، برای تغییر نکردن به چه بهانههایی متوسل میشوند!
درونگراها:
بهانههای رایج بین افراد درونگرا اینها هستند:
- من مهارتهای ارتباطی ضعیفی دارم و کلا باید بیخیال ارتباط صحیح و درست با دیگران بشوم!
- همان بهتر که با خودم تنها باشم و با آدمِ جدیدی آشنا نشوم!
- حوصله مهمانیها و دورهمیهای شلوغ را ندارم!
اگر شما هم همین بهانهجوییها را میکنید، بدانید که در اشتباه هستید و نگاهِ درستی به مسئله تیپشناسی ندارید. به شما هشدار میدهم که این نوع نگاه نه تنها هیچ کمکی به پیشرفت شما در کار، زندگی و ارتباطات نخواهد کرد، بلکه عامل پسرفت و عقب ماندگی شما هم خواهد شد!
پس لطفا هر چه سریعتر دست از این بهانهجوییها بردارید و به موارد زیر دقت کنید:
با مردم ارتباط برقرار کنید
با قدمهای کوچک شروع کنید، ذره ذره خودتان را وارد مکالمات کنید و در مورد موضوعات ساده صحبت کنید. یادتان باشد اصلا لازم نیست حرفی که قرار است به زبان بیاورید حتما باید حرف عمیقی باشد و دیگران بعد از شنیدنش به فکر فرو بروند! سعی کنید راجع به سادهترین موضوعات روزمره مثل کرایه تاکسی، آخرین امتحان میان ترم دانشگاه یا جلسهای که صبح همان روز در سازمان داشتید، چند جمله بیان کنید. پس یادتان باشد، کمی بیشتر از کلمات و جملات برای ارتباط با دیگران استفاده کنید. به همین سادگی!
از دوستیها و ارتباط با افراد جدید استقبال کنید
جلوی خودتان گارد نگذارید، این طرز رفتار به طور کاملا نامحسوس و ناخودآگاه دیگران را از شما دور میکند. به این فکر کنید وقتی شبکه دوستان و آشنایانتان محدود باشد چه فرصتهای بینظیری را ممکن است از دست بدهید. قدر دوستیهایتان را بدانید و هر چند وقت یکبار قرارهای دورهمی بگذارید. از دل همین قرارها و جمع شدنها گاهی اتفاقهای بسیار خوبی در زندگی ما میافتد و شخصی را پیدا میکنید که میتوانید مدتها روی دوستی و رفاقت با او حساب باز کنید. اما اگر از جایتان تکان نخورید مطمئن باشید هیچ اتفاقی نمیافتد و کسی شما را کشف نخواهد کرد!
خودتان را متعهد کنید که مرتب در اجتماعات و مناسبتهای عمومی شرکت کنید
از بین همه رویدادهای اجتماعی و دورهمیهای مناسبتی، آنهایی که بیشتر شما را به خود مجذوب میکنند و برایتان لذتبخشتر یا معنادارتر هستند را انتخاب کنید و هر چند وقت یکبار به تنهایی، یا همراه با دوستانتان در این اجتماعات حاضر شوید. باز هم خیلی سخت نگیرید، اگر یک سخنرانی خوب، یک نقد فیلم خوب، یک گالری هنری خوب یا هر همایش مشابهی که به آن علاقه دارید، دارد برگزار میشود، وقت را تلف نکنید، بهانه را هم کنار بگذارید و بزنید بیرون.
دعوتهای دوستان و خانوادهتان را هم رد نکنید! اگر دوستانتان یک جشن تولد کوچک گرفتهاند یا همسرتان شما را به جلسه معارفه عمومی محصول جدید شرکتاش دعوت کرده، به سادگی این دعوتها را رد نکنید. هم خودتان خوشحال خواهید بود، هم آنها را خوشحال کردهاید.
در قسمتهای بعدی این مطلب را ادامه خواهیم داد.
[box type=”note” radius=”3″]
اگر درونگرا هستید، یا اطرافیانتان درونگرا هستند، علاوه بر راهکارهای گفته شده، چه راهکار دیگری برای کم کردن بهانهها به ذهنتان میرسد؟ آن را در کامنتها بنویسید.
[kkstarratings]
دسترسی آسان به مجموعه مقالات «مهارتهای ارتباطی»:
مهارتهای ارتباطی: مقاله اول- تیپ شخصیتی و خطای نتیجهگیری
مهارتهای ارتباطی: مقاله دوم- برونگرایی و خطای نتیجهگیری
مهارتهای ارتباطی: مقاله سوم- ترجیح دریافت اطلاعات و خطای نتیجه گیری
مهارتهای ارتباطی: مقاله چهارم- اشتباهات رایج افراد F و T
مهارتهای ارتباطی: مقاله پنجم- اشتباهات احتمالی ما در مورد فکریها
مهارتهای ارتباطی: مقاله ششم- چطور از اشتباهات افراد J و P در برابر هم اجتناب کنیم؟
۲ دیدگاه
مقاله بسیار شیوا و وزینی بود. متشکرم ولی متأسفانه این آزمون ابزار دست برخی شده و نوجوانان را از آینده ناامید و در امروزشان فریز میکنند.
درود شاهین عزیز،
ممنونم از توجه و همراهیتون. درست میفرمایید، ممکنه برخی افراد ناکاربلد یا سوءاستفادهگر، که فقط قصد پُر کردن جیب خودشون رو دارند، این ابزار رو به بیراهه ببرند. کاری که از دست ما برمیاد اینه که تا حد ممکن دانش رو با راستی و درستی به دیگران انتقال بدیم تا از کژفهمی و برداشتهای نادرست جلوگیری بشه.
ممنونم که برای آگاهی و راستی ارزش قائل هستید.