در مجموعه مباحثی که تحت عنوان «تیپ شخصیتی و خطای نتیجهگیری» مطرح کردیم، در مورد اشتباهات متداولی که کاربران MBTI نسبت به تیپ شخصیتیشان دارند بحث کردیم. تاکنون در مورد ترجیح کسب انرژی و ترجیح دریافت اطلاعات صحبت کردیم و در این قسمت میخواهیم درباره خطاهای رایجِ افراد فکری (Thinking) و احساسی (Feeling) صحبت کنیم.
اگر قسمتهای قبلی را مطالعه نکردهاید بهتر است اول سری به مقالاتِ قبلی بزنید تا با ذهنیت بهتری به سراغ این موضوع بیایید.
۵-بهانههای رایج افراد احساسی (Feeling)
اینکه من صرفاً از نظر MBTI ترجیح احساسی (F) دارم، به من این مجوز را نمیدهد که به سراغ بهانههای زیر بروم:
۱-ناتوانی در منطقی فکر کردن
دقت کنید وقتی داریم به زبان MBTI صحبت میکنیم، منظور ما از واژه احساسی (Feeling) با کلمهٔ «احساسی» که در گفتگوهای روزمره و عامیانه مورد استفاده قرار میگیرد متفاوت است.
در MBTI منظور ما از فرد احساسی کسی است که موقع تصمیمگیری خودش را جای دیگران میگذارد، یا برای احساسِ خودش و چیزی که خوشایند خودش و دیگران است اولویتِ بیشتری قائل است. اما این تعریف، اصلاً به این معنی نیست که افراد احساسی (Feeling) در MBTI، نمیتوانند یا دوست ندارند منطقی فکر کنند!
قطعاً همه ما، فارغ از اینکه F باشیم یا T، قادر به منطقی و عقلانی فکر کردن هستیم و این مهارت قابل پرورش هم هست.
بنابراین اگر F هستید، اجازه ندارید به دیگران بگویید: «از من چه انتظاری داری؟! من F هستم و نمیتوانم منطقی فکر کنم و تصمیم بگیرم» یا اگر F نیستید، اجازه ندارید به افراد احساسی برچسبِ غیرمنطقی بودن بزنید.
باز هم تأکید میکنیم که احساسی بودن در MBTI با ناتوانی در تفکر عقلانی و منطقی متفاوت است.
۲- احساساتی شدن
همه ما، کم و بیش میتوانیم احساسات خودمان را ابراز کنیم. اگر چه ممکن است بعضیها مهارت بهتری در ابرازِ به موقع و درست احساساتشان داشته باشند و همینطور ممکن است بعضیها خودشان را نسبت به بقیه بیشتر «ابراز» کنند و بعضی کمتر.
اما بههرحال همه ما تا حدی از احساساتمان آگاه هستیم و میتوانیم به موقع در مورد آنها بازخورد بدهیم. اما دقت کنید F بودن به من این مجوز را نمیدهد که احساساتِ خودم را «بدون فکر» و در زمان نامناسب بروز دهم و بعد مدعی شوم که این ترجیح من است و نباید از من انتظاری دیگر داشته باشید!
ابراز کردن احساسات به شکل نامعقول، با ترجیح Feeling در MBTI متفاوت است.
۳- قضاوت کردنِ افرادی که شکلِ ابراز احساساتشان متفاوت است
داشتن ترجیح احساسی دلیل بر این نیست که فکر کنیم همه باید به شیوهٔ ما با احساسات و عواطفشان برخورد کنند. از نظر ترجیح تصمیمگیری افراد میتوانند فکری یا احساسی باشند.
ضمن اینکه احساسیها هم خودشان به دو دستهٔ احساسی درونریز و احساسی برونریز تقسیم میشوند (درست مثل بقیه ترجیحاتِ دریافت اطلاعات و تصمیمگیری).
ما با وقایعِ اطرافمان به شیوههای مختلفی برخورد میکنیم و نباید انتظار داشته باشیم همه، دقیقاً به شیوهٔ ما نسبت به احساسات واکنش نشان دهند.
افرادی که دچار این نتیجهگیریهای اشتباه در مورد ترجیح احساسی هستند میتوانند با در نظر گرفتن نکات زیر، ذهنیتِ درست را نسبت به این موضوع اتخاذ کنند:
موقع تصمیمگیری هم به احساسات و هم به منطق توجه کنید
لزومی ندارد همیشه، همه تصمیمات ما، صرفاً بر اساس شواهد و مستندات منطقی و حساب دو دو تا چهار تا گرفته شود. اما این هم صحیح نیست که ما تصمیماتمان را «بدون» توجه به حقایق و محاسباتِ منطقی، ارزیابی کنیم.
بد نیست اگر ترجیح تصمیمگیریِ شما احساسی (Feeling) است، قبل از تصمیمگیری در مورد یک موضوع با تعدادی از اطرافیانتان- خصوصاً افرادی که بیطرفی و تحلیلشان را قبول دارید- مشورت کنید تا دیدی همه جانبه نسبت به مسئله به دست بیاورید و با ذهنیتی بهتر در مورد آن تصمیم بگیرید.
هوشمندانه ابراز احساسات کنید
مسئله این است که دیگران همیشه متوجهِ احساسات ما نمیشوند و حتی وقتی داریم ابراز احساسات میکنیم، این مسئله تضمینی برای این نیست که دیگران متوجهِ احساس واقعی ما در آن لحظه بشوند.
برای اینکه کاری کنیم دیگران احساسات ما را درک کنند، به چیزی بیشتر از ابرازِ احساساتِ صرف نیاز است. وقتی از احساساتِ خودمان «صحبت میکنیم» و توضیح میدهیم که چرا در لحظهای خاص، چنین احساسی داریم، دیگران بهتر متوجه احساس ما میشوند.
این کار به دیگران کمک میکند تا در صورت لزوم بهتر بتوانند با ما همدردی کنند و احساس و نیاز واقعی ما را کاملاً درک کنند.
پس صرفاً با ابراز احساسات خالی انتظار نداشته باشید دیگران کاملاً شما را درک کنند. در مورد احساس خود و دلیل اینکه در آن لحظه چنین احساسی دارید، صحبت کنید.
بپذیرید که دیگران ممکن است به روشهای متفاوتی، احساسات را درک و ابراز کنند
هر کدام از ما نسبت به وقایع و رویدادهای بیرونی واکنشهای احساسی متفاوتی نشان میدهیم و این کاملاً طبیعی است.
قرار نیست درک همه ما از احساسات یکسان باشد و همه ما به شکلی واحد و شبیه به هم ابراز احساسات کنیم. ممکن است کسی بعد از فوت عزیزی گریه کند و ممکن است شخص دیگری این کار را نکند و این به معنی بی احساس بودن او نیست.
پذیرش این که دیگران به روشهای مختلفی احساسات را درک و ابراز میکنند، به ما کمک میکند تا روشهایی متفاوت از روش خودمان را بپذیریم و در نتیجه سازگاری ما با دیگران افزایش پیدا میکند.
[kkstarratings]
دسترسی آسان به مجموعه مقالات «مهارتهای ارتباطی»:
مهارتهای ارتباطی: مقاله اول- تیپ شخصیتی و خطای نتیجهگیری
مهارتهای ارتباطی: مقاله دوم- برونگرایی و خطای نتیجهگیری
مهارتهای ارتباطی: مقاله سوم- ترجیح دریافت اطلاعات و خطای نتیجه گیری
مهارتهای ارتباطی: مقاله چهارم- اشتباهات رایج افراد F و T
مهارتهای ارتباطی: مقاله پنجم- اشتباهات احتمالی ما در مورد فکریها
مهارتهای ارتباطی: مقاله ششم- چطور از اشتباهات افراد J و P در برابر هم اجتناب کنیم؟
۵ دیدگاه
سلام خسته نباشید ….من نمیتونم با قاطعیت بگم احساسیم یا منطقی … ب نظر خودم احساسیم اما اصلا نمیتونم بروزش بدم جوری ک حتی بعضی دوستام بی احساس خطابم میکنن
مثلا وقتی ی اتفاقی واسه کسی میفته من تا مدت ها دلم واسش میسوزه و بهش فکر میکنم اما اجازه نمیدم کسی متوجه بشه ک از چیزی ناراحتم
یا درد و دل نمیکنم با کسی
یا پیش کسی گریه نمیکنم
اینکه خودم فکر میکنم احساسیم اما بقیه قبول ندارن اینو باعث شده نتونم تصمیم بگیرم تایپم ISFP میشه یا ISTP
میشه راهنماییم کنید 🌹
سلام من جوابم INTJ در اومد ولی توضیحاتی رو که در مورد INFJ ها بود که خوندم با من تطابق داشت و تو هرکدومش دو سه مورد که با اون یکی مشترک نبود در من وجود نداشت و تست فانکیشن ها رو هم تو یک سایت دیگه که دادم ENTJ در اومد و احساس برون ریزی شده ام کلا به ۱۰ درصدم نکشید ولی احساس درون ریزی شده ام و شهود درون ریزی شده ام و تفکر برون ریزی شدم اختلاف کمی نسبت به ترتیب فانکیشن قبلی هم داشتن امکانش هست من کلا درونگرای شهودی باشم یا یکی از اینا باشم و اون یکی سایه ام باشه ؟ یا اصلا امکان پذیر هست کارکرد سوم به پررنگی کارکرد دوم باشه ؟ و بچه گی و نوجوانی هامو که نگاه میکنم احساسی می خورد باشم که یعنی شاید احساسات من به مرور زمان سرکوب شده باشه و با چندتا NT و NF در ارتباط بودم مثل گروه اول رک و راست و خشک نبودم و مثل گروه دوم زیاد سرکارم با انسان گرایی و مثبت گرایی نبود.اصلا خودمم تعجب کردم . نمی دونم چرا MBTI همش آدم رو گیج میکنه من مثل فیزیک که رو صدم در صد هست علم حسابش نمی کنم و شبه علم می دونمش یعنی زیاد توقعی ازش ندارم بگه من سیستم عاملم دقیقا چیه ولی همون طور که گفتم گیج میکنه …. حالا شما نظرتونو بگین
با سلام به شما همراه گرامی،
از مشارکت شما ممنونیم،
برای به دست آوردن متناسبترین تیپ شخصیتی بهترین و مورد اطمینانترین روش این است که با مطالعه توضیحات تیپهای شخصیتی، «نزدیکترین» توصیفات به خودتان را به عنوان تیپ شخصیتی در نظر بگیرید. در این راستا لازم است به چند نکته توجه داشته باشید:
۱. آزمون MBTI مثل بسیاری از آزمونهای خودسنجی دیگر، به هیچ وجه از دقت صد در صدی برخوردار نیست و احتمال خطا- به دلایل مختلف- در آن وجود دارد.
۲. نتیجه آزمون MBTI فقط شرطِ لازمِ به دست آوردن تیپ شخصیتی صحیح است و هرگز به تنهایی شرط لازم و کافی محسوب نمیشود. آزمون MBTI یک قدم اولیه و یک حدس اولیه در مورد تیپ فرد است و برای پیدا کردن تیپ نزدیک، لازم است قدمهای دیگری برداشته شود.
۳. شرط کافی برای به دست آوردن تیپِ نزدیک، مطالعه ریپورتهاست. توصیفات تیپ شخصیتی به طور نسبی و تجربی باید بالای ۷۰ درصد با خصوصیات شما مشابهت و همخوانی داشته باشند و لزومی به انطباق صد در صدی توضیحات گزارش با ویژگیهای فرد نیست.
۴. اما سریعترین راه برای تشخیص تیپ شخصیتی، آشنایی با تیپ در عمل است. این با مطالعه منابع دقیق تیپشناسی MBTI و یا شرکت در یک کارگاه استاندارد MBTI که شامل توضیحات دقیق مربی در مورد ترجیحات و فعالیتهای کارگاهی برای کشف تیپ است میسر میشود. در واقع تیپ اصلی افراد در یک کارگاه استاندارد و توسط خود فرد تعیین میشود که از دقت و اعتبار بیشتری نسبت به موارد قبلی برخوردار است.
لازم است دقت بفرمایید هیچکس جز خود شما نمیتواند تیپ شخصیتی شما را تعیین کند و آزمون و مربیان و .. تنها «ابزارهایی» هستند که شما را سریعتر و با آزمون و خطای کمتر به این مقصد میرسانند.
موفق و پیروز باشید
سلام ، چرا برخی از اونایی که F هستن بر خلاف چیزی که تصور میشه نوع دوست نیستن ؟ و nt هایی که حرف های غیر منطقی میزنن به چه دلیلی اینطوری اند؟
با سلام به شما دوست گرامی،
متشکریم از طرح این پرسش، در رابطه با این مسئله دقت بفرمایید مواردی که اشاره نمودید از جمله «نوعدوستی» در زمره «صفتهای شخصیتی» طبقهبندی میشوند. از طرفی ابزار MBTI با اندازهگیری «ترجیحات شخصیتی» افراد، تیپ آنها را مشخص میکند. مطابق تحقیقات مختلف، در بسیاری از موارد همبستگی مستقیم و قطعی میان صفات و ترجیحات شخصیتی وجود ندارد، اگرچه برخی از ترجیحات میتوانند افراد را مستعد بروز صفات خاصی کنند. در مورد ترجیح احساسی (Feeling) مطابق تعریف افراد احساسی کسانی هستند که بر اساس ارزشهای شخصیشان تصمیم میگیرند و میان این ترجیح و صفت «نوعدوستی» لزوما همبستگی مستقیمی وجود ندارد. در واقع افراد، فارغ از F یا T بودن میتوانند نوعدوست باشند یا نباشند و این مسئله ارتباط مستقیمی به ترجیح MBTI ندارد.
چیزی که مهم است مفهومسازیِ صحیح ترجیحات MBTI است تا با درک بهتر مفهوم واقعی ترجیحات از خطاهای شناختی احتمالی در امان بمانیم.
موفق و پیروز باشید