زمان تقریبی برای مطالعه این مقاله: ۵ دقیقه
ساختارگرا یا قضاوتی، کدام درست است؟!
تعریفهایی که از ترجیحات مختلف MBTI ارائه میشود گاهی اوقات نارساییهای زیادی دارد و در نتیجه خوانندگان و کاربران MBTI را دچار سوءتفاهمهای زیادی میکند.
گاهی اوقات این نارساییها به ترجمههایی که ارائه میشود برمیگردد و گاهی اوقات هم در ارائه تعاریف اشتباه نمود پیدا میکند. یکی از ترجیحات MBTI که هم به دلیل ترجمه نامناسب و هم به دلیل ارائه تعریف نادرست دچار این سوءبرداشت در بین کاربران شخصیتشناسی MBTI شده است، ترجیح ساختارگرایی یا judging است.
در بعضی از سایتها و مقالات از این ترجیح، با عنوانهایی مثل «قضاوت کننده»، «قضاوتی»، «داوری کننده» و مواردی شبیه به این یاد میشود. این ترجمه باعث میشود عمده کاربرانی که به تازگی با MBTI آشنا میشوند، با سوگیریِ ذهنی در مورد آن قضاوت کنند.
در اولین برخورد ما با چنین کلمهای، اولین تصویری که از افراد J به ذهن ما میرسد فردی است که در حال قضاوت کردن دیگران است. درحالیکه چنین برداشتی لزوما در مورد افراد J صحیح نیست.
از نظر تئوری داشتن ترجیح J در تیپ شخصیتی، ارتباطی با «قضاوت کننده» بودن فرد ندارد.
بنابراین لازم است نگاهی شفافتر و دقیقتر به این مشخصه از تیپ شخصیتی بیندازیم تا از سوءبرداشتهایی که از آن ارائه میشود در امان بمانیم.
ساختارگرایی (J) از نظر MBTI چه نمود رفتاری دارد؟
افراد ساختارگرا (J) معمولا روی نظرات و عقایدشان ثابت قدم و محکم هستند و نظرات روشن و شفافی در مورد موضوعات دارند.
از طرفی افراد ساختارگرا (J) نسبت به افراد انعطافپذیر (P) در اجرای مسئولیتهایشان به جزئیات توجه بیشتری دارند. به همین دلیل ممکن است Jها به هنگام انجام دادن کارها به مواردی توجه کنند که در حالت عادی از چشم Pها مخفی میماند.
اما دقت داشته باشید که این ویژگیها باعث نمیشود افراد J، نسبت به نظرات مخالف خودشان صبر و تحملِ پایینی داشته باشند. یا لزوما نتوانند سبک زندگی متفاوت با خودشان را تحمل کنند.
بلکه یکی از دغدغههای افراد J، ایجاد ثبات و هماهنگی در زندگی اجتماعی است. نیت Jها این است که به دیگران راه و چاه رسیدن به اهداف و خواستههایشان را نشان دهند.
اما مسئله اینجاست که همیشه هم اینطور نیست که قصد و نیتهای ما توسط دیگران به درستی تعبیر شوند و این موضوع ممکن است برای افرادی که درصد ترجیح Jشان زیاد است، کمی مشکلساز شود.
خصوصا برای Jهای برونگرا (E *-* J) که تمایل زیادی به بیان افکار، دیدگاهها و نظراتشان دارند.
در واقع Jها باید بدانند هر چند ممکن است قصد و نیت آنها خیر باشد، اما ممکن است دیگران لزوما چنین برداشتی نداشته باشند و از رفتار شما تعبیر دیگری- مثلا کنترلکنندگی یا رفتار بیش از حد قضاوتی- داشته باشند.
این موضوع چه زمانی مشکلساز میشود؟
ذهنیت Jها این است که با ارائه راهکارهای مدنظرشان به دیگران کمک کنند تا زودتر به خواستههایشان برسند. ساختارگراها (J) دوست دارند نظم و یکپارچگی را به دنیای اطرافشان تزریق کنند تا از این طریق روی دنیای اطرافشان تاثیر مثبتی بگذارند.
اما نگاه اطرافیان ما لزوما به این شکل نیست! بلکه اعضای خانواده، همکاران و دوستان ما ممکن است چنین رفتاری را به عنوان نوعی انتقاد مستقیم یا غیرمستقیم از عملکرد ما در نظر بگیرند.
طبیعی است که هیچکدام از ما مایل نیستیم که مورد انتقاد یا سرزنش دیگران قرار بگیریم و در صورتی که احساس کنیم داریم مورد سرزنش قرار میگیریم، رفتاری دفاعی از خودمان نشان خواهیم داد.
کنترلکننده بودن دردسرساز است!
داشتن حالتی که از نظر دیگران کنترلکننده بودن نامیده میشود، در اکثر تیپهای J وجود دارد. هرچند که این مسئله در برونگراها (E *-* J) بیشتر به چشم میآید. در نتیجه دیگران در مورد چهار تیپ (ENFJ–ESFJ–ENTJ–ESTJ) بیشتر دچار سوءتفاهم میشوند و رفتار این چهار تیپ اغلب اوقات احساس کنترلکنندگی را به دیگران منتقل میکند.
این چهار تیپ برونگرا، معمولا افرادی اجتماعی هستند و کمتر پیش میآید که عقایدشان را ناگفته بگذارند. معمولا این تیپها خیلی راحت احساسات/نظرات خودشان را در مورد موضوعات مختلف بیان میکنند (البته اگر واقعا نظری داشته باشند).
یعنی اگر یک E *-* J بداند چطور باید کاری را انجام داد، با اطمینان زیادی از شما میخواهد که آن کار را به همان روش انجام دهید. چون این افراد دوست دارند نقشی سازنده و موثر داشته باشند و از نظر آنها نشان دادن راه درست انجام هر چیز به دیگران یکی از مصادیق موثر بودن است.
اما واقعیت اینجاست که همه افراد از بازخورد گرفتن استقبال نمیکنند. بسیاری از آدمهای اطراف ما نیازی به این ندارند که راه و روشی به آنها نشان داده شود. در نتیجه چنین موقعیتی ممکن است به طور بالقوه عاملی برای بروز تعارض باشد.
در هر نوع ارتباط و تعاملی که بین افراد شکل میگیرد، هر کس پیامهای طرف مقابل را از فیلترهای روانشناختیِ خودش عبور میدهد و بر اساس برداشتهای ذهنی خاص خودش از رفتار یا گفتار دیگران نتیجهگیری میکند.
در نتیجه ممکن است پیامی که دیگران از رفتار یا حرف ما برداشت میکنند، با پیامی که ما قصد ارسال آن را داشتهایم لزوما همخوانی نداشته باشد.
ممکن است رفتاری که از نظر Jها سازنده و کمککننده است، در نظر دیگران به انتقاد و نظر دادنِ بیمورد تعبیر شود. موقعیت زمانی پیچیدهتر میشود که گاهی اوقات رفتار یا گفتار ما، منجر به نتیجهگیریهایی در ذهن دیگران میشود که شاید منظور ما نبوده است.
در قسمتهای بعدی این مسئله را بیشتر باز خواهیم کرد و راهکارهایی را برای جلوگیری از سوءبرداشتها ارائه خواهیم داد.
۱ دیدگاه
مرسی.
پایان مقاله کد و عدد نشون میده. چن خط