مطالب پیشنهادی:

از قسمت قبلی مبحثی را آغاز کردیم و شروع به بازخوانی بخش‌هایی از کتاب ارزشمند

Thirteen Things Mentally Strong People Don’t Do

نوشته Amy Morin کردیم. اگر با این کتاب آشنایی ندارید می‌توانید معرفی این کتاب را در سایت‌هایی مثل Success یا Inc یا Lifehack مطالعه کنید. جیمز آلتوچر هم در یکی از پادکست‌هایش (+) به سراغ اِیمی مارین رفته و به طور مفصل با او در مورد این کتاب صحبت کرده است.

در قسمت قبلی گفتیم هر چقدر خودمان را قربانی شرایط فرض کنیم انفعال ما بیشتر می‌شود و در نتیجه از انجام اقدام‌های سازنده در زندگی‌مان طفره می‌رویم، چون فرض را بر این گذاشته‌ایم که تسلطی روی زندگی‌مان نداریم.

ضمناً داستانی الهام‌بخش از زندگی استیون مک‌دانلد نقل کردیم که موضوع تسلط روی زندگی شخصی- علی‌رغم همه موانع و محدودیت‌ها- را به خوبی نشان می‌داد. در این قسمت می‌خواهیم این بحث را ادامه دهیم.

قسمت قبلی این نوشته را می‌توانید از لینک زیر مطالعه کنید:


قسمت اول) چرا خودمان را قربانی شرایط فرض می‌کنیم؟


چطور روی زندگی‌مان احساس تسلط داشته باشیم؟

گاهی اوقات حفظ تسلط روی زندگی در گرو نوع نگرش ماست. این که من خودم را مسئول زندگی، افکار، احساسات و رفتار خودم بدانم بستگی زیادی به نگرش و طرز تفکر من دارد و اگر احساس می‌کنم طرز تفکر من ناسالم است و منجر به این می‌شود که احساس یک قربانی را داشته باشم، لازم است که طرز تفکرم را تغییر دهم.

گاهی اوقات این مسئله خیلی ساده است، یعنی فقط کافی است نوع نگاهتان را به رویدادها و اتفاقات زندگی‌تان تغییر دهید. گاهی هم باید جمله‌بندی‌هایتان را اصلاح کنید.

اِیمی مورین معتقد است جمله‌بندی‌های ما و ادبیاتی که در گفتارمان استفاده می‌کنیم تا حد زیادی نگرشِ درونی ما را نسبت به موضوعات نشان می‌دهد. در نتیجه اگر بتوانیم نوع گفتار و ادبیاتمان را تغییر دهیم تا حد زیادی قادریم نگرشمان را هم نسبت به یک موضوع عوض کنیم. به این مثال‌ها توجه کنید:

  • «تو باعث می‌شی من واقعاً احساس بدی داشته باشم.» این طبیعی است که شما ممکن است برخی از رفتارهای طرف مقابلتان (همکار، دوست، همسر و…) را دوست نداشته باشید و آن‌ها را نپسندید. اما دقت کنید که آن شخص هرگز شما را مجبور نکرده است که ناراحت یا عصبانی شوید، او باعث نشده شما احساس بدی داشته باشید. طرف مقابلِ شما طوری رفتار می‌کند که مورد پسند شما نیست و این ممکن است باعث شود شما عصبانی یا ناراحت شوید. اما آن آدم شما را مجبور نکرده است که ناراحت یا عصبانی شوید. ناراحت یا عصبانی شدن انتخاب شما بوده است.
  • «چون من آدم دوست داشتنی نیستم همسرم از من جدا شد.» نظر و دیدگاه یک نفر چقدر می‌تواند مهم باشد؟ آيا دیگران هم راجع به شما همین نظر را دارند؟ مثلاً اگر یک نظرسنجی ترتیب دهید و از صد نفر در مورد خودتان سوال بپرسید آيا همه آن صد نفر به این نتیجه می‌رسند که شما دوست داشتنی نیستید؟ اینکه صرفاً یک نفر چیزی گفته یا حرفی زده، دلیل بر این نمی‌شود که آن حرف درست باشد. به دیدگاه یک نفر در مورد خودتان آنقدرها هم وزن و اعتبار ندهید.

با انتقادها چه کنیم؟

موقعی که یک فرد برنده بازخوردی منفی از دیگران دریافت می‌کند، قبل از هر چیز به این فکر می‌کند که آیا آن انتقاد روا بوده یا خیر؟ به عنوان یک فرد برنده باید این قابلیت را داشته باشید که بین انتقاد درست و منطقی و انتقاد ناروا تفکیک و تمایز قائل شوید.

بعضی از بازخوردها و انتقادات هستند که باعث می‌شوند نسبت به عیب و ایرادی کوچک در رفتار خودمان آگاه شویم و در نتیجه برای رفع و اصلاح آن تلاش کنیم. اما بعضی از بازخوردها سازنده و به نیت اصلاح نیستند و صرفاً بازتابی از شخصیتِ درونی فرد انتقادکننده‌اند. یک فرد عصبانی، خودشیفته یا خودکم‌بین صرفاً به این دلیل از دیگران انتقاد می‌کند که حقارت درونی خودش مخفی بماند. انتقاد کردن به این آدم‌ها کمک می‌کند فشار ذهنی و استرس زیادی که روی دوششان است را تخلیه کنند. افرادی که عزت نفس پایین دارند، برای ندیدنِ ضعف‌های خودشان از دیگران انتقاد می‌کنند. طبیعی است که چنین انتقادهایی ناروا هستند و به هیچ وجه ارزش این را ندارند که بهشان فکر کنید یا در راستای آن‌ها اقدامی کنید. چه رسد به اینکه بخواهید خودتان را در مورد آن‌ها ناراحت و آشفته کنید.

در نتیجه همیشه این را در نظر بگیرید که چه کسی دارد از شما انتقاد می‌کند و هدفش از انتقاد چیست و بعد تصمیم بگیرید که چه کاری مناسب‌تر است.

وقتی با انتقاد مواجه شدیم

زمانی که با انتقاد دیگران مواجه شدید کمی صبر کنید و خیلی فوری واکنش نشان ندهید. اگر احساس ناراحتی یا خشم کردید حتماً بیشتر صبر کنید و سعی کنید خودتان را آرام کنید. به این موارد توجه کنید:

۱. چه شواهدی در تأیید این انتقاد وجود دارد؟ مثلاً اگر مدیرتان به شما می‌گوید تنبل هستید و کند کار می‌کنید دنبال مواقعی بگردید که خیلی تلاش نکرده‌اید و سرعت کار کردنتان هم خیلی بالا نبوده.

۲. چه شواهدی در رد این انتقاد وجود دارد؟ به مواقعی فکر کنید که با سخت‌کوشی و جدیت کار کرده‌اید.

۳. چه دلیلی می‌تواند وجود داشته باشد که این شخص چنین بازخوردی به من می‌دهد؟ اندکی به عقب برگردید و به این فکر کنید که چه دلیل یا دلایلی می‌تواند وجود داشته باشد که این شخص دارد از شما انتقاد می‌کند. آیا انتقاد او صرفاً بر اساس مشاهده یک اتفاق کوچک و ساده بوده و حالا دارد آن را به سایر موقعیت‌ها تعمیم می‌دهد؟ مثلاً اگر مدیرتان درست در روزی که با سرماخوردگی به شرکت آمده بودید و خیلی نمی‌توانستید مفید و موثر باشید شما را دیده باشد، بنابراین نتیجه‌گیری او در مورد تنبل بودن شما چندان نتیجه‌گیریِ دقیق و منطقی‌ای نیست.

۴. آیا من تصمیم دارم بخشی از رفتارم را تغییر دهم یا اصلاح کنم؟ گاهی اوقات ممکن است با انتقادی که دیگران از شما می‌کنند موافق باشید و تصمیم بگیرید بخشی از رفتارتان را در راستای آن انتقاد تغییر دهید. مثلاً ممکن است با مدیرتان موافق باشید و پیش خودتان اعتراف کنید که روزهایی بوده است که چندان تلاش نکرده‌اید. در نتیجه تصمیم می‌گیرید صبح‌ها اندکی زودتر وارد شرکت شود و تا عصر در شرکت بمانید تا حسن‌ نیت خودتان را ثابت کنید، چون برای خودتان مهم است که فرد منضبط و به‌درد‌بخوری باشید. اما دقت کنید در این سناریو مدیرتان شما را وادار نکرده تغییر کنید، بلکه این انتخاب و تصمیم خودتان است. شما تصمیم گرفته‌اید تغییر کنید چون می‌خواهید کارمند مفیدی باشید.

یادتان باشد اینکه یک نفر حرفی در مورد شما بزند لزوماً به این معنی نیست که حرف او درست است. شما حق انتخاب دارید که خیلی محترمانه دیدگاه و نظر آن فرد را نادیده بگیرید و بدون اینکه ذهن و فکرتان را درگیر او کنید یا تلاش کنید نظر او را تغییر دهید خیلی ساده از آن عبور کنید.

در قسمت آینده به جنبه‌های دیگری از دیدگاه اِیمی مورین می‌پردازیم و این موضوع را دقیق‌تر بررسی خواهیم کرد.

قسمت‌های بعدی این مقاله را می‌توانید از لینک زیر مطالعه کنید:


قسمت سوم) از زندگی اپرا وینفری چه درسی می‌توان آموخت؟


امتیاز شما به این مقاله: [kkstarratings]


 

[ تیپ‌شناسی نوین ]

گروه تیپ‌شناسی نوین (تایپ‌شناسی) به سرپرستی آرسام هورداد به ارائه آموزش‌های نوین خودشناسی و توسعه فردی می‌پردازد

مطالب مرتبط

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

۳ دیدگاه

  • نگین گفت:

    من این مقاله رو برای مطالعه ی آنلاین ذخیره کردم چون فکر میکنم خیلی زیاد برام کاربردی باشه و ازون دسته مقالاتی هست که میخواد یه تغییر موثر تو زندگیم ایجاد کنه.
    ممنون

  • Pourya گفت:

    با اینکه در سایت شما می توان مطالب بسیار مفیدی پیدا کرد، ولی این مطلب از نظر من بسیار کلیشه ای است. شبیه قاب زیبایی که برای یک محصول بی کیفیت برای جذب مشتری طراحی شده، متاسفانه از این تیپ کتابها بسیار فراوان یافت میشود.

    • آرسام هورداد گفت:

      مرسی پوریا از بازخوردت، کتاب‌های زیادی رو برای معرفی و بازخوانی توی برنامه داریم. کتاب اِیمی مارین هم انتخاب خودم بوده 🙂 تو حوزه CBT برای افراد غیر آکادمیک خیلی کتاب مفیدیه و اصول پایه‌ای درمان شناختی-رفتاری رو با مثال‌های ساده و عامیانه بیان کرده که از این نظر به نظرم کار ارزشمندی بوده. برای کتاب‌های بعدی اگر پیشنهادی داشتی که به نظرت مفید‌تره حتما بهمون بگو.
      موفق باشی